۱۳۹۵ آبان ۱۵, شنبه

نماد ارادة يك خلق- مهري سعادت



لینک منبع :


تاریخ :5نوامبر 2016

نماد ارادة يك خلق- مهري سعادت

به ياد آن روز مي‌افتم [7 آبان 94 در كمپ ليبرتي] ساعت 1940 است، هوا بشدت باراني توأم با رعدوبرق، كه تقريباً 24 ساعت بود ادامه داشت، صداي مشكوكي مي‌شنوم كه شبيه صفير موشك است، درب را به نيت تشخيص صدا باز مي‌کنم، هم‌زمان صداي آژير هشدار حمله موشكي توسط فرماندهي به صدا درآمد و فرياد من كه: «بچه‌ها موشك! موشك!»









برحسب رهنمودهايي كه در هر پيام برادر مسعود در مورد هشياري‌هاي پدافندي روي آن انگشت گذاشته بود و مانورهايي كه مستمر و بلاانقطاع اجرا كرده بوديم و پيش‌بيني‌هايي كه به‌درستي از داشتن چنين امكان تروريستي در دست دشمن ضد بشر كرده بوديم و برحسب آن در نزديكي هر محل، سنگر مناسب حفر يا ايجاد كرده بوديم، چند ثانيه بعد همه در سنگر هستيم. شمارش موشك‌ها 1-2-3-10-20-30، شمارش از دستم در مي‌رود و ولي النهايه برآوردم اين است كه حدود صد موشك به زمين اصابت كرده است.
با قطع آتشباري بااحتياط از سنگر بيرون مي آئيم همه امكانات زيرساختي آسيب‌ديده‌اند، آب، برق، تلفن… فقط صداي آژير بگوش مي‌رسد و رنگ‌هاي سرخ و نارنجي آتش كه افق را در همه سو گلگون ساخته بود.
«سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران» كه با تلاش نفرات فني راه افتاده است، با صداي بلند در محوطه‌ها پخش مي‌شود و همه حين كارهاي امدادرساني‌ هم‌ زمان خبرها را مي‌شنيديم. اطلاعيه‌هاي شوراي ملي مقاومت يكي بعد از ديگري منتشر مي‌شد، هيچ نگراني جز اعلام اسامي شهدا نداشتيم، كدام برادر يا خواهرم باز بدون ما پرواز كرد؟ كدام تن واحد عزيزتر از جانم كه يک ساعت پيش در كنارم بود از من سبقت گرفت؟ کم‌کم اطلاعيه‌ها به اعلام اسامي شهدا مي‌رسد، اسامي شهدا از سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران خوانده مي‌شود: برادر مجاهد حسين ابريشمچي فرمانده ميادين نبردهاي نظامي و ايدئولوژيك و البته بسيار صميمي و مهربان. نيره ربيعي، خواهر نازنينم و سمبل صبر و بردباري يك زن مجاهد خلق به تمام معني انقلابي آن و اسامي ساير شهداي والامقام. آن روز يك نام بين شهدا بيشتر از همه توجهم را جلب كرد، رضا واديان را مي‌گويم، صداي آخرين مصاحبه تلويزيوني‌اش هنوز توي گوشم بود كه چند روز پيش از آن به‌روشني صحبت از زمينه‌چيني‌هاي حمله موشكي با استفاده از سيرك مزدوران ولايت در پشت ديوارهاي ليبرتي تحت عنوان «خانواده» كرده بود، روز قبل هم او را در مسير ترددي ديده بودم كه مثل هميشه پرانرژي و شادان در حال انجام مسئوليت‌هايش بود و حالا خونش گواه حرفش شده بود. اگر سال 88 «ننگ ما ننگ ما فاميل الدنگ ما» شعاري جديد و بديع، به نظر مي‌رسيد، اما در سال 94 ديگر اين عبارت كم بود و به‌وضوح مي‌شد فهميد كه در منتهاي آگاهي و اشراف آن نمايشات پيش‌درآمد تروريسم افسارگسيخته ولايت براي قتل‌عام جنگاوران و دلاوران مجاهد اشرفي است. مگر نبود كه 7-8 ماه پيش از قتل‌عام مجاهدين در اشرف در 10 شهريور 92 زمينه‌سازي‌هاي سياسي و تبليغي اين كشتار را درپوش «منتقدان مجاهدين» كليد زده بودند و «گزارشات آن‌چناني» از آن درآمد كه: «چه نشسته‌ايد، مجاهدين از آخوندها بدترند»؟ جنگي كثيف و ناجوانمردانه كه با ماگزيمم دوگانگي و دورويي چهره وزارت اطلاعات آخوندي را مخفي نگه مي‌کرد تا به مخاطب خود القاء كند كه: «مجاهدين فرقه‌اي بدسگال هستند و براي رهايي از دست آن‌ها چاره‌اي جز نابودي فيزيكي آن‌ها نيست» پس با منتهاي دلسوزي! براي مجاهدين و بخصوص اعضاي آن‌که قربانيان! رهبري‌شان هستند «پيش به‌سوي قتل‌عام آن‌ها!» همان الگويي كه با «خارجي» خواندن امام حسين (ع) زمينه‌سازي سياسي تبليغي قتل او را فراهم كرده بود. و حالا خون پاك رضا واديان كه شهيد تير شقاوت دشمن ضد بشر شده بود ازقضا شاهدي بر تک‌به‌تک آن كلمات ازدل‌برآمده‌اش شده بود، همان‌طور كه مولايش حضرت علي خروشيده بود كه: «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ». (گردنم در گروي گفته‌هايم هست و من ضامن آن هستم).
حالا يک سال از آن حملة وحشيانه مي‌گذرد، دشمن نه‌تنها به خواست خود كه قتل‌عام ما در ليبرتي بود نرسيد كه ما در پرتو خون‌هاي مطهر به زمين ريخته شده در 7 آبان، توانستيم به چنان دستاوردي برسيم كه پس ‌از آن بدون يك شهيد يا حتي مجروح، بااقتدار و سرفرازي حلقة محاصره او در هم بشكنيم، بدون امكان اينكه قدرت داشته باشد دست از پا خطا كند. حالا او برجاي‌مانده و آثار جانكاه جام زهري كه در عقب ‌نشيني اتمي مجبور به سر کشيدن شده بود، بر دشمن بارز شده و آلترناتيوي قدرتمند و شناخته ‌شده كه نتوانست با كمرشكن كردن آن كورسويي از فلاح براي خود فراهم سازد. او برجاي‌مانده و تعادلي كه تغيير كيفي كرده است، در درون خودش، در منطقه، در جهان و از همه مهم‌تر در سطح جامعه ناراضي و خروشان.
از دل لهيب آتش‌ كينه دشمن زبون كه آن شب ليبرتي را به كام كشيده بود، شمشيري آخته بيرون آمد، پولادين‌تر و آبديده‌تر از گذشته، شکست‌ناپذير و قدرتمندتر كه از هم دريدن دودمان ارتجاع وحشي و خون‌ريز حاكم را در برنامه دارد. نيروي قدرتمندي بيرون جسته است كه مي‌رود در «دادخواهي خون شهيدان و قتل‌عام شدگان» زهر ديگري در مقوله «حقوق بشر» به كام ضحاك وحشي و بربريت تحت نام ولايت‌فقيه بريزد و براي هميشه به حيات ننگين آن خاتمه دهد.

وقتي به چنين چشم‌انداز درخشاني نگاه مي‌کنم به ياد مي‌آورم كه منشأ و خاستگاه دوران ظفرنمون جديد چيزي جز همان فداي بزرگ 7 آبان 94 مجاهدين در ليبرتي از خون فرمانده كاظم، خواهرم نيره و برادران قهرماني همچون رضا واديان نيست، موفقيت‌هاي درخشان محصول قيمت‌هاي كلان هستند. بنابراين خلقي كه اراده كرده هر قيمتي را در راه آزادي بپردازد، بر زنجيرهاست كه گسسته شود و بر بن‌بست‌هاي راهش مقدر است كه يک‌به‌يک گشوده شود.  مهري سعادت آبان 95