تاریخ :9 نوامبر 2016
نوشته : اصغر مومنی
چرا من مسعود رجوی را ستایش می کنم ؟ برگرفته از فیس بوک علی اصغر مومنی
من یک کارگر و یک زحمت کشم، به آن معنای رایج و دارالتجاره ای پا به دنیای سیاست نگذاشتم ، اگر وطن پرستی و مسئولیت انسانی نبود ، همه چیز به آسان فراموش شدنی بود ، شاید هم من سرنوشت دیگری داشتم ، اما چرا باید رهبری را به معنای واقعی کلمه ستایش کرد ، البته ستایش خود بخودی و ناآگاهانه راه بجایی نمی برد ، باید دید درد های این مملکت چیست ؟ تاریخ این مملکت چیست؟ فرهنگ این مملکت چیست ؟ چی چیزهای مثبتی دارد ؟ چه چیزهایی کم دارد ؟ ممکن است برای کسانی هنوز مشخص نباشد که چی می خواهند و چه آرزویی برای این مملکت دارند ؟ هیچ جریانی خدادادی کامل و بی نقض نیست ؟ ولی باید دید که این رهبری چه کرده و چه ها می تواند بکند ؟ و این رهبری که ما از آن تجلیل می کنیم از کجای تاریخ برخاسته ، اگر این رهبری جایگاهی ندارد پس چرا رژیم شیخ و شاه از آن وحشت داشتند و دارند ،؟ درست است که ایشان مجاهد و مسلمان است ، ما هم از اسلام بسیار زخم دیدیم ، اما موضوع اصلی این است این زخمها از کدام نوع اسلام بوده ؟ اگر مجاهدین خلق همان جنس اسلام حاکم بر ایران یعنی اسلام خمینی و خامنه ای بودند ، بدون تردید و بدون شک قتل عام نمی شدند ، هسته و کانون اصلی مبارزه با ظلم و ستم آخوندی را تشکیل نمی دادند ، اصلا محو و حل حاکمیت دیروز خمینی و امروز خامنه ای و دار و دسته اش می شدند ! چون همان طبیعت دفاع از خود و حفظ خود ما داریم ،همانطور که میگن بقول معروف سری درد نمی کند دستمال نمی پیچند را در نظر بگیریم ، اعضا و هواداران این سازمان از من و شما بهتر درک می کردند ، پس نه مریض بودند ، که جان خودشان بخطر بیندازند ، نه دنبال قدرت و زندگی راحت بودند ، در راس این نسل خود مسعود و مسئولین سازمان تعهدی نسبت به افکار و آرمان آزادی و آزادی های اجتماعی داشتند وارد جنگ سیاسی با خمینی شدند .
تبلیغات زیادی کردند که مجاهدین بدنبال قدرت بودند ، کسی یا نیرویی به دنبال قدرت باشد ، نمی تواند این همه سال دوام بیاورد ، اصلا مسئله قدرت و حکومت کردن در آرمان مجاهدین منتفی است ، اضداد مجاهدین همراه رژیم به این دامن می زدند ، دقیقا همان هایی که خودشان بدنبال قدرت و رسیدن به نان و نوایی بودند . فقط یک چیز در میان بسیاری از چیزها مرا قانع کی کند که رجوی را بعنوان رهبری بپذیرم و برای آن تلاش کنم ، تاکید می کنم تلاش نه مبارزه ، مبارزه کار من نیست ، اما بعنوان یک میهن دوست از تلاش دست برنداشتم . آن چیزیکه مرا به ستایش رجوی وامیدارد؛ مقاومت او و زنده نگه داشتن شعله مقاومت و پرورش نسلی آماده پرداخت هر قیمتی برای آزادی مردم و میهنم است ، خیلی ساده نوشته می شود اما بسیار پیچیده و بسیار سخت است . تضادهای بسیاری را در مسیر حیات بخشیدن به جنبش آزادی خواهی را حل کرد ، در تضاد جنگ ضد میهنی صلح انتخاب کرد ،در مقابل بنیادگرایی و صدور تروریسم به تنهایی در مراحلی که بسیاری از سیاسیون همین مملکت رژیم را با اقتدار توصیف می کردند ایستاد ، ایستادن و مقاومت مسعود بود که ما امروز می توانیم امید به آینده داشته باشیم ، اما ایشان اصرار داشت و اصرار کرد که باید و میتوان به حاکمیت ملی دست یافت ، نمی خواهم مطلب طولانی شود ، فقط یک نکته دیگر بایستی اشاره کرد ، اگر درد را خوب بشناسیم ، داروی خوبی هم می توانیم برای درمان دردها پیدا کنیم . بقول یکی از دوستان می گفت اگر منتظر اصلاح و بعد آزادی هستید باید پانصد سال صبر کرد ، سرنگونی یک موضوع ایدئولوژیکی یا یک انتقام و انتقال قدرت نیست ، یک امر ملی است ، هرکسی این مملکت دوست دارد ، مسعود را به رهبری بر می گزیند ، و به مسعود رجوی و شورا ملی مقاومت افتخار خواهد کرد .
من یک کارگر و یک زحمت کشم، به آن معنای رایج و دارالتجاره ای پا به دنیای سیاست نگذاشتم ، اگر وطن پرستی و مسئولیت انسانی نبود ، همه چیز به آسان فراموش شدنی بود ، شاید هم من سرنوشت دیگری داشتم ، اما چرا باید رهبری را به معنای واقعی کلمه ستایش کرد ، البته ستایش خود بخودی و ناآگاهانه راه بجایی نمی برد ، باید دید درد های این مملکت چیست ؟ تاریخ این مملکت چیست؟ فرهنگ این مملکت چیست ؟ چی چیزهای مثبتی دارد ؟ چه چیزهایی کم دارد ؟ ممکن است برای کسانی هنوز مشخص نباشد که چی می خواهند و چه آرزویی برای این مملکت دارند ؟ هیچ جریانی خدادادی کامل و بی نقض نیست ؟ ولی باید دید که این رهبری چه کرده و چه ها می تواند بکند ؟ و این رهبری که ما از آن تجلیل می کنیم از کجای تاریخ برخاسته ، اگر این رهبری جایگاهی ندارد پس چرا رژیم شیخ و شاه از آن وحشت داشتند و دارند ،؟ درست است که ایشان مجاهد و مسلمان است ، ما هم از اسلام بسیار زخم دیدیم ، اما موضوع اصلی این است این زخمها از کدام نوع اسلام بوده ؟ اگر مجاهدین خلق همان جنس اسلام حاکم بر ایران یعنی اسلام خمینی و خامنه ای بودند ، بدون تردید و بدون شک قتل عام نمی شدند ، هسته و کانون اصلی مبارزه با ظلم و ستم آخوندی را تشکیل نمی دادند ، اصلا محو و حل حاکمیت دیروز خمینی و امروز خامنه ای و دار و دسته اش می شدند ! چون همان طبیعت دفاع از خود و حفظ خود ما داریم ،همانطور که میگن بقول معروف سری درد نمی کند دستمال نمی پیچند را در نظر بگیریم ، اعضا و هواداران این سازمان از من و شما بهتر درک می کردند ، پس نه مریض بودند ، که جان خودشان بخطر بیندازند ، نه دنبال قدرت و زندگی راحت بودند ، در راس این نسل خود مسعود و مسئولین سازمان تعهدی نسبت به افکار و آرمان آزادی و آزادی های اجتماعی داشتند وارد جنگ سیاسی با خمینی شدند .
تبلیغات زیادی کردند که مجاهدین بدنبال قدرت بودند ، کسی یا نیرویی به دنبال قدرت باشد ، نمی تواند این همه سال دوام بیاورد ، اصلا مسئله قدرت و حکومت کردن در آرمان مجاهدین منتفی است ، اضداد مجاهدین همراه رژیم به این دامن می زدند ، دقیقا همان هایی که خودشان بدنبال قدرت و رسیدن به نان و نوایی بودند . فقط یک چیز در میان بسیاری از چیزها مرا قانع کی کند که رجوی را بعنوان رهبری بپذیرم و برای آن تلاش کنم ، تاکید می کنم تلاش نه مبارزه ، مبارزه کار من نیست ، اما بعنوان یک میهن دوست از تلاش دست برنداشتم . آن چیزیکه مرا به ستایش رجوی وامیدارد؛ مقاومت او و زنده نگه داشتن شعله مقاومت و پرورش نسلی آماده پرداخت هر قیمتی برای آزادی مردم و میهنم است ، خیلی ساده نوشته می شود اما بسیار پیچیده و بسیار سخت است . تضادهای بسیاری را در مسیر حیات بخشیدن به جنبش آزادی خواهی را حل کرد ، در تضاد جنگ ضد میهنی صلح انتخاب کرد ،در مقابل بنیادگرایی و صدور تروریسم به تنهایی در مراحلی که بسیاری از سیاسیون همین مملکت رژیم را با اقتدار توصیف می کردند ایستاد ، ایستادن و مقاومت مسعود بود که ما امروز می توانیم امید به آینده داشته باشیم ، اما ایشان اصرار داشت و اصرار کرد که باید و میتوان به حاکمیت ملی دست یافت ، نمی خواهم مطلب طولانی شود ، فقط یک نکته دیگر بایستی اشاره کرد ، اگر درد را خوب بشناسیم ، داروی خوبی هم می توانیم برای درمان دردها پیدا کنیم . بقول یکی از دوستان می گفت اگر منتظر اصلاح و بعد آزادی هستید باید پانصد سال صبر کرد ، سرنگونی یک موضوع ایدئولوژیکی یا یک انتقام و انتقال قدرت نیست ، یک امر ملی است ، هرکسی این مملکت دوست دارد ، مسعود را به رهبری بر می گزیند ، و به مسعود رجوی و شورا ملی مقاومت افتخار خواهد کرد .