لوموند-۲۳دسامبر2016-
لویی امبر، فرستاده ویژه لوموند به الجرف (عراق)،
عراق
: در روستاها و شهرکهای پیرامون موصل، زمان انتقامجویی فرا رسیده است
شبه
نظامیان و عشایر سنی عراقی در مناطقی که داعش تخلیه کرده، دست به تسویه حساب با
یکدیگر میزنند
روستائیان
میگویند که نظام عشیره ای و رهنمود های شیوخ به گونه ای است که نتوانسته مانع قدرت
یابی داعش در این مناطق گردد
«احمد
عطاء الله چهار بار پسر خود را به این و آن سپرده است. بار اول، به جهادیستهای
سازمان «دولت اسلامی» [داعش] در ماه مه گذشته : علاء، فرزند جوان 26 ساله او، خود
خواسته بود همراه با چهل تن از دوستان هم روستایش، الجرف، واقع در جنوب شهر
باستانی آشوری نمرود در دشتهای پیرامون موصل، به صفوف آنان بپیوندد. پدر او میگوید
: «این احمقها فکر میکردند که حمل سلاح به آنها قدرت و منزلت میدهد» و مدعی
میشود که علاء، پس از یک ماه آموزش ایدئولوژیک در موصل، سرخورده و مأیوس به
روستایش باز گشته بود.
احمد،
مأمور سابق پلیس، و پدرهفت فرزند، میگوید: «حسبه [پلیس داعش] به خانه ما ریخت. من
علاء را در اختیارشان گذاشتم. هر کس از من چنین چیزی میخواست انجام میدادم! زیرا
نمیخواهم بخاطر این چرندیات تمام اعضاء خانواده ام را به خطر بیاندازم». هنگامیکه
ارتش عراق روز 6 نوامبر الجرف را آزاد کرد، پدر این خانواده منتظر دستور مقامات
نشد و شخصا پسر خود را نزد اولین نظامی عراقی که مشاهده کرد، برد و معرفی کرد :
«مطمئن بودم که او را خواهند کشت. لذا به علاء گفتم : «تو مسیر نادرست را انتخاب
کردی ولو برای یک ساعت. پس تاوان آن را خودت باید پس بدهی... اگر ما فرزندانمان را
پنهان کنیم، تروریستها بزودی بار دیگر به خانه هایمان بازخواهند گشت». اما از آنجا
که معلوم شد علاء در نبردها شرکت نداشته، ارتشیان او را رها ساختند.
احمد یک
بار دیگر نیز پسر خود، که از شنیدن این داستان به خنده میافتد، را به یک گروه شبه
نظامی عشیره ای سنی محلی می سپارد که او را نمی پذیرند. سپس او را به شبه نظامیان
شیعه حرکت النجبا که شب قبل با شکستن در خانه احمد وارد آن شده بودند، معرفی
میکند: «آنها یک اسلحه کمری را بطرف من نشانه رفته و گفتند که میدانند پسرم با
داعش بوده و او را مخفی کرده ام. من رفتم علاء را بیدار کردم...» آنها او را بشدت
به باد کتک گرفته، سپس به مدت چهار روز شلاق زدند و بعد اجازه دادند به خانه اش برگردد.
او از آن هنگام دیگر پا ازخانه بیرون نمیگذارد.
حامد عطاء
الله محمد، عموی علاء و یکی از شیوخ روستا، میگوید «اینجا دیگر قانون و قاعده ای
وجود ندارد. فقط خون است که در رگ آدمها می جوشد». یک ماهی است که ارتش عراق دیگر
در الجرف حضوری ندارد. یگانهای آن به سمت شمال رفته، با گامهای کند به فرودگاه
موصل نزدیک میشوند. تا بازگشت تشکیلات اداری، پلیس و نهادهای دولتی، زنجیره ای از
روستاها در طول این جاده کناره ای رود دجله، به حال خود رها شده است. لذا زمان
تسویه حساب بین عشایر، همکاران کوچک و بزرگ داعش و شروع چرخه ای از انتقام کشی های
متقابل پس از دو سال استیلای داعش، فرا رسیده است.
افراط گرایی و تعصب
طی روزهای
اخیر، گروه شبه نظامی سنی شیح علی البیاتی مورد هجوم مستمر داوطلبان عضویت قرار
گرفته است. به گفته رئیس این گروه، شمار نفراتش به 1200 میرسد. جوانان همگی
خواستار گرفتن اسلحه هستند، اما شبه نظامیان شیعه که تعدادشان زیاد و به مراتب
مجهز تر هستند، سلاحهای بسیار ابتدایی و اکثرا معیوب در اختیارشان قرار داده اند.
و اما در مورد حقوق ماهانه این افراد هنوز تصمیمی گرفته نشده و به بعد موکول شده
است. صابح حسن، یکی از شبه نظامیان که در حال آموزش دیدن در برابر سلولی است که
هفت همکار مفروض داعش در آن زندانی شده اند، میگوید : «من میخواهم از روستایم
حفاظت کنم و انتقام بگیرم» و با ابراز تأسف می افزاید «ما فقط با همکاران و
خبر چینهای داعش سرو کار داریم. و این کافی نیست». جنگجویان و مسئولان اصلی
داعش یا کشته شده یا با خانواده هایشان به سمت موصل گریخته اند. خانه های آنان با
خاک یکسان شده است. اما شبه نظامیان نیز متهم به افراط و تعصب در برخورد با
همکاران داعش هستند. در روستاهای منطقه و بخصوص در منطقه عشیره الصباوی، سازمانهای
عفو بین الملل و Human
Rights Watch شواهد و مدارکی درباره
بازداشتهای خودسرانه و ناپدید شدن اشخاص جمع آوری کرده اند. در حمام العلیل واقع
در «شوره» Choura، پلیس فدرال برخورد خشونت باری با جمعیت
محلی که متهم است بنحو گسترده با داعش همکاری کرده، دارد. شبه نظامیان تحت رهبری
علی البیاتی طی یک ماه، حدود 70 زندانی را تحویل سرویسهای اطلاعاتی عراقی داده
اند. البیاتی در این تردیدی ندارد که «روستانشینان بهتر از هر کس دیگر میدانند
چه کسی چکار کرده است. لذا امکان ندارد ما دچار اشتباه شویم».
در چند کیلومتری این محل، در روستای «هود» که برخی از سکنه آن با نزدیک
شدن ارتش، علیه داعش قیام کرده اند، شیخ
سعدی عبدالکریم الوقا از عشیره بزرگ و نیرومند جبور نیز میگوید : «نفرات داعش
برای همه مشخص بودند و دیگر این گونه نفرات مانند دوران القاعده در سایه بسر نمی
بردند».
در روستای هود و چهار روستای پیرامون آن، شیوخ نشستی برگزار کرده اند تا
چارچوب اولیه ای برای اجرای عدالت عشیره ای تنظیم کنند. شیخ سعدی عبدالکریم میگوید : «خبرچینان
داعش، کسانی که جنگجویانشان را اسکان داده یا کسانی که برای کمک به یافتن مسیر،
سوار خودروهای داعشی ها شده اند، باید کشته شوند، چنانچه دو یا سه شاهد تأیید کنند
که این اشخاص مجرم هستند. برادران، پدران و خانواده های اعضای داعش که زیر یک سقف
زندگی میکرده اند، باید روستای خود را ترک کنند. کسانی که در خانه های دیگران
زندگی میکردند، میتوانند بمانند».
اما در الجرف، شیوخ مایلند که این گونه طبقه بندی و محکومیت با رأفت و
بخشش توأم باشد. در این روستا 275 خانواده زندگی میکنند. در باغ یکی از خانه ها،
آنها با صدای بلند می پرسند : «مگر در این روستا چند عضو داعش بودند؟» حامد عطاء
الله محمد پاسخ میدهد : «25 یا 30 نفر» و یک ژنرال سابق ارتش صدام حسین
پاسخ میدهد : «شوخی میکنی؟ دست کم 80 نفر بودند». و یک کارمند محلی دولت
اظهار میکند که «تنها در همین کوچه 80 داعشی وجود داشت». حامد عطاء الله
محمد اعتراف میکند : «اگر بخواهیم صادق باشیم، سه چهارم این روستا با داعشی ها
همراه بودند...رزمندگانی از تمام عشایر در بینشان وجود داشت. ما از آنها استقبال
کرده، به آنها کمک کردیم و چنانچه قرار باشد بار دیگر باز گردند، از آنها استقبال
میکنیم، چرا که میترسیم. مگر چه کار مهمی از دست ما ساخته است؟ مگر میشود کل یک
روستا را به اعدام محکوم کرد؟»
سپرهای انسانی
اخیرا حامد با یکی از همسایگان خود بعنوان فرستاده و پیام آور دیدار کرده
است. دو برادر زاده او، اولی مهندس و دومی دانشجوی سابق پزشکی، از تابستان 2015 در
موصل با داعش همکاری دارند. هر دو در بیمارستان الجموریه کارکرده، در مأموریت رزمی
شرکت نداشته اند. پدر آنها که کلا بیطرف بوده، با نزدیک شدن ارتش عراق، از بیم
آنکه هدف انتقامجویی روستاییان قرار گیرند، خود را به آنها رسانیده است. اما
عمویشان، واعد عبدالله، اهل روستا، سوگند میخورد که هیچ تماس تلفنی وجود نداشته،
اما آیا آنها چنانچه تصمیم به ترک موصل محاصره شده بگیرند، خواهند توانست صحیح و
سالم باز گردند؟
شیخ سعدی عبدالکریم الوقا، شیخ عشیره، که پیش از سلطه داعش، در کنار نخست
وزیر سابق شیعه، نوری المالکی، در تلویزیون عراق ظاهر شده بود و از آن زمان 18 تن
از پسرعموها و سه تن از زنان خانواده اش را از دست داده، میگوید : «باید منتظر
پایان جنگ شد تا بتوان تمام این مسائل را حل کرد. داعش روستاییان را بعنوان سپر
انسانی به موصل برده و آنها با خطر انتقامجویی از دو سو مواجهند».
برخی روستائیان از این نظام عشیره ای که معتقدند نتوانسته از قدرت یابی
داعش جلوگیری کند، ناراضی هستند. نه شورشیان سنی و نه خانواده هایشان که مدتها پیش
از قدرت گرفتن جهادیستها، در روستاها شناخته شده بودند، از خانه و کاشانه خود
رانده نشده بودند. رافض الجبوری، مسئول امنیتی اپراتور تلفنی موبایل Asiacell در منطقه، میگوید : «اینجا حتی پدران کنترلی بر پسرانشان
ندارند چه برسد به شیوخ...»! او بدون امیدواری بیش از حد، در انتظار بازگشت
حکومت قانون و ساختارهای دولتی است که تحت سلطه احزاب شیعه قرار دارد و برای سنیان
حتی بیش از داعش ایجاد بی اعتمادی و سوء ظن عمومی میکند.»