۱۳۹۵ آذر ۱۱, پنجشنبه

نامه مریم اکبری منفرد به معاون دادستان تهران


تاریخ :1 دسامبر 2016
نامه  مریم اکبری منفرد به معاون دادستان تهران 
مریم اکبری منفرد ، زندانی سیاسی  زندان اوین، نامه‌ای سرگشاده به آقای حاجیلو، معاون دادستان تهران نوشته است. این زندانی با ذکر اتفاقاتی که برای دخترش در روند گرفتن ملاقات برایش روی‌داده، با تاکید بر این‌که «برای من که خانواده ام به تمامی درخون غلطیده اند، جایی برای دروغ نمانده»، نسبت به «دروغگو» خواندن خانواده‌اش توسط این مقام قضایی، واکنش نشان داده است.
 کامل  نامه :
“امروز ۲۹ آبان ۹۵ بود که بعد از یک ماه و اندی با دخترم زهرا ملاقات داشتم. زهرا گفت مامان اگر تو دلت برای من تنگ نشود و تحمل کنی، من هم می توانم تحمل کنم. دلم نمی خواهد برای دقایقی ملاقات با این‌ها روبرو شوم و توهین‌های اینجا را بشنوم. گفتم چی شده مادر؟ گفت روز دوشنبه که برای گرفتن ملاقات رفتم دفتر دادستانی، آقای حاجیلو خیلی عصبانی بودند. برخورد بدی داشتند و گفتند این دروغ‌ها چیست که پدر و مادرت می‌گویند؟
زهرا گفته بود من نیامده ام اینجا با شما بحث کنم. مادر و پدر من هرچه گفته اند به من ربطی ندارد، آن به شما بزرگترها مربوط است. من آمده ام با مادرم ملاقات بگیرم. حالا هم اگر ملاقات نمی دهید من بروم. که ایشان (آقای حاجیلو) به گفته های خود ادامه داده اند و در نهایت که زهرا عصبانی شده بود، نامه ملاقات را امضا کرده بودند.
عصبانی بودم ولی دلم نمی خواست چند دقیقه ملاقات با زهرا جانم را به خاطر اراجیف شخص دیگری خراب کنم. به زهرا گفتم هرجور تو راحت باشی من هم راحت هستم. دلم نمی خواهد تو دلگیر باشی و کاری را کنی که دوست نداری. در آغوش اش گرفتم و بوسیدمش.
دلم از این همه عداوت و ظلم گرفته بود. دنیای کودکانه دخترم را از سویی گرفتید. زمانی که تنها ۱۱ سالش بود و نیاز به مادر داشت، باید برای خواهر کوچکش سارا، مادری می کرد و اینک دنیای جوانی اش را خدشه دار می کنند.
به بند که برگشتم به افسر نگهبان شیفت گفتم، امروز آقای حاجیلو می آیند و اطلاع دهید با ایشان کار دارم.
بعدازظهر طبق روال تعدادی از خانم ها را خواستند. به یکی از دوستان گفتم به آقای حاجیلو بگویید که من باید ببینم اشان. این درست نیست. شما حق ندارید با بچه من این چنین برخورد کنید. اگر صحبتی است و توضیحی می خواهید، من که اینجا در دسترس شما هستم، چرا با دخترم اینگونه برخورد میکنید.
بعد از بازگشتن دوست عزیزم، ایشان آمد کنارم و گفت: آقای حاجیلو گفتند این خانواده (منظور خانواده بنده) روندشان این چنین است. روندشان دروغ‌گویی است. پدر خانواده آنقدر دروغ گفته است که خودش نتوانسته بیاید و دخترش را فرستاده دادستانی.
آقای حاجیلو، قابل ذکر است که واقعیات تلخ زندگی سی و چند ساله من بقدری زیاد است که نیازی ندارم به دروغ متوسل شوم.
آقای محترم، آن شخصی که دروغگو و حیله‌گر است، نظام و حکومت شماست که با تنگ نظری و اعمال محدودیت ها، سی و چند سال است به نام اسلام و شریعت علی، جنایاتی کرده که نظیر آن هرگز در رژیم مقدس نشده است.
سی و چند سال سعی کرده اید با برچسب زنی های متفاوت با نیرنگ و دروغ به هر جزب و گروه و سازمانی، اعمال خود را توجیه کنید.
آقای محترم، روند خانوادگی من روشن است. مبارزه برای عدالت و مبارزه با عداوت. من با شجاعت تمام راه و روش خانواده خود را بیان می کنم. هرچه بوده و هرچه هست و اگر شما نیز شجاعت دارید بیایید وسط گود و بگویید خانواده شما از چه جنسی هستند. خانواده من نه کسی را کشته است. نه اختلاس و دزدی کرده اند و نه مداح بوده اند. من به قدری به صحت و سُقم گفته هایم ایمان دارم که حاضرم در هر دادگاه و در مقابل مرجع قضایی که بگویید بازگو کنم آنچه را که نوشته ام و منتشر کرده ام.
آقای محترم، همسر بنده خودش را پشت دخترش پنهان نمی کند. چرا که ۸ سال با بودنش کنارم و حضورش اثبات کرده شجاعتش را.
آنکس که خود را پنهان می کند شما هستید که خود را در گوشه تنگ اتاقک اجرای احکام اوین محبوس کرده اید و شجاعت روبرو شدن با مرا ندارید و دخترم را به چالش می کشید.
برای من که خانواده ام به تمامی درخون غلطیده اند، جایی برای دروغ نمانده. دروغ گفتن از آن شماست. از جنس شماست. شمایید که برای حفظ قدرت دروغ میگوئید