مرگ رفسنجانی وزنه تعادل رژیم با 38 سال جنایت وشریک اصلی کشتارها که نطام ضد بشری تلاش وقيحانه براي مظلوم جلوه دادن او میکند
رفسنجاني
مرد شماره دو جنايت و چپاول كه وزنه تعادل براي حفظ اين رژيم بود در سن هشتادو دوسالگي
در روز يكشنبه نوزده دي ماه بر اثر عارضه قلبي به درك رفت و پايه تعادل داخلي و بين
المللي نظام فرو ريخت. به گونه اي كه ناظران آگاه مرگ وي را هموار كننده سقوط نظام
ارزيابي كردند.
تلاش برای میانه رو ورئوف القلب نشان دادن وهر حیله ومکری که تمامیت رژیم براي عزيز كردن و مظلوم جلوه دادن او که بواقع مستحق و سزاوار
مجازاتی چون لاجوردي بود بايد در شعله هاي آتش انتقام پدران
و مادران داغدار و ميليونها مردم گرسنه و بي خانمان كه رفسنجاني دزد و جنايتكار و همدست
و عاشق خميني و خامنه اي هست و نيستشان را به يغما برده و به خاك سياه نشانده است مي
سوخت نه به مرگ طبيعي كه كسي هم جلودارش نيستالبته افراد خناس وضد خلق بهترین حالت به درک واصل شدنشان به دست همان خلق است اما شاید تقدیر این بود قبل از انتخابات خود عاملی باشد برای تشدید تضاد وفروپاشی
راستي
جرا بايد رفسنجاني ها و خامنه اي ها و روحاني ها عمرشان دراز باشد و راحت و آسوده جنايت
و چپاول بكنند و ميليونها ايراني با روز مرگي روزگار را بگذرانند. جوانان ايراني به
دستور اين جانيان در عنفوان جواني زنداني و شكنجه و اعدام شوند.اين پرسشي است كه هر
ايراني بايد از خود بكند و شعله انتقام از اين جنايتكاران شقاوت پيشه در وجودش زبانه
بكشد. شعله اي مقدس كه بي آن هويت انساني ما پوچ و بي معني خواهد بود.كارنامه
رفسنجاني همان كارنامه سي و هشت سال جنايت و ترور وفساد و ويراني نظام ولايت فقيه است
و رفسنجاني به درستي ” رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام ”بود و ”با شم ضدانقلابی خود همواره
بوی خطر را میشنید و در بزنگاههای حساس به نجات تمامیت رژیم میشتافت. یکی از این بزنگاهها،
قانع کردن خمینی بهسر کشیدن جامزهر آتشبس بود؛ چرا که در فتح شهر مهران توسط ارتش
آزادیبخش، رفسنجانی پیام «امروز مهران، فردا تهران» را گرفته بود.
همچنين
در بزنگاه دیگر، نمایش انتخابات76 بود که رفسنجانی بار دیگر خطر را دریافت و به خامنهای
هشدار داد که اگر بر روی کار آوردن کاندیدای مورد نظر خود (ناطق نوری) اصرار بورزد
و به خاتمی تن ندهد، رژیم بر باد میرود؛ همان هشداری که خامنهای در سال88 نشنید و
قیام88 رژیم را تا لبه پرتگاه سرنگونی پیش بردکه اگر سکوت ومماشات غرب نبود الان سرنوشت ایران چیز دیگری بود
بزنگاه
دیگر در سال92 بود که رفسنجانی که بار دیگر خطر را دریافت و خود را کاندیدای ریاستجمهوری
کرد، ولی خامنهای با رد صلاحیت او توسط شورای نگهبانش، راه او را سد کرد؛ اما رفسنجانی
که از در بیرون شده بود، در لباس روحانی از پنجره بازگشت تا این بار نیز به گمان خود
با خوراندن زهر اتمی به خامنهای، جلو خفه شدن و سرنگونی نظام را بگیرد.
در
ارتباط با حفظ تعادل بیرونی و بینالمللی رژیم نیز، روشن است که رژیم، محاط شرایط و
یک ظرف منطقهیی و بینالمللی است؛ ظرفی که استبداد قرونوسطایی ولایتفقیه را برنمیتابد؛
رفسنجانی تنها کسی بود که میتوانست رابطه با این رژیم را برای مماشاتگران غربی قابل
هضم كند.اکنون
با مرگ رفسنجانی، هر گونه توهم در مورد ظرفیت رژیم آخوندی برای کنار آمدن با جامعه
بینالمللی از میان رفته و این ویترین مدرهنمایی فاشیسم مذهبی حاکم درهمشکسته است.رفسنجانی
پس از شروع اعدامهای گسترده در سال 1360 مکرراً و بهطور رسمی از این کشتارهای وحشیانه
دفاع میکرد از جمله یک بار در 11مهر 1360 گفت: «بر طبق فرامین الهی 4حکم براینها
(مجاهدین) لازمالاجرا است: 1ـ کشته شوند 2ـ بدار کشیده شوند 3ـ دست و پایشان قطع شود
4ـ اینها از جامعه جدا بشوند...» و بعد هم تأکید کرد: «اگر آن روز (منظور اوایل انقلاب
است) 200نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم امروز این قدر نمیشد. اگر
امروز با قاطعیت در مقابل این گروهکهای مسلح منافق و عمال آمریکا و شوروی نایستیم،
سه سال دیگر به جای 1000نفر اعدام باید چندین هزار نفر را اعدام بکنیم» (روزنامه اطلاعات
11مهر1360).
در
سال 1366 بهدنبال مقاومت فزاینده دانشآموزان و خانواده آنها با اعزام اجباری به جبهههای
جنگ ضدمیهنی، و کمبود شدید نیرو در سپاه، طرح پاسدار- دانشآموز در دستور کار رژیم
قرار گرفت. رفسنجانی شخصاً بر اجرای طرح پاسدار دانشآموز نظارت کرد. وی در ملاقاتی
با اکرمی، وزیر جنایتکار آموزشوپرورش رژیم و کتیرایی معاون جنگ این وزارتخانه در اوایل
خرداد سال 1366 گفته بود که طرح پاسدارـدانشآموز بین سپاه و وزارت آموزشوپرورش پُـل
میزند و سپاه بیشازپیش به داخل مدارس نفوذ پیدا میکند.
بهدنبال
مرگ رفسنجانی، رسانههای خبری بینالمللی، بر نقش او بهعنوان نفر شماره 2 رژیم در
سرکوب و چپاول و صدور تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی تأکید کردند.
واشینگتن
پست، گزارش داد: «رفسنجانی بهعنوان رئیسجمهور (رژیم ایران)، به بیرحمی و خشونتش
شهرت یافت و منتقدانش او را به دستداشتن در قتل چندین تن از مخالفان متهم کردند...
(در دوران ریاستجمهوری او) بسیاری از ایرانیان که (رفسنجانی) را بهخاطر استفاده از
موقعیتش برای ثروتمند کردن خانواده خود فاسد تلقی میکردند، به او دشنام میدادند.
(رفسنجانی) و سرویسهای اطلاعاتیاش همچنین در ترور مخالفان در ایران و اروپا و همچنین
در حملات تروریستی علیه غیرنظامیان، دست داشتند».
نیویورکتایمز
مینویسد که رفسنجانی به فساد در جمعآوری ثروت و تاکتیکهای خشنش در برخورد با مخالفان
در داخل و خارج کشور شناخته میشد. آرژانتین، رفسنجانی و دیگر (مقامات رژیم) ایران
را به همدستی در بمبگذاری مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس... در سال 1994 متهم کرده
بود. در سال 1997، دادگاهی در آلمان نتیجهگیری کرد که بالاترین سطح سران سیاسی (رژیم)
ایران فرمان قتل 4 مخالف ایرانی کرد در تبعید را در برلین... صادر کردهاند.
نیویورکتایمز،
اضافه کرد: «در حالی که (رفسنجانی در دوران ریاستجمهوریاش) در تلاش برای روابط بهتری
با غرب بود، بر حق (رژیم) ایران برای توسعه برنامه اتمی اصرار میکرد و فتوای خمینی
را برای کشتن سلمان رشدی حذف نکرد. فراتر از این منتقدان گفتهاند، دوران ریاستجمهوری
رفسنجانی مصادف با گسترش فساد و نفوذ سپاه پاسداران... در بنگاههای مهم اقتصادی بوده
است... . در سال 2003 مجله فوربز گفت، داراییهای شخصی رفسنجانی از یک میلیارد دلار
فراتر رفته است».
خبرگزاری
آسوشیتدپرس در گزارشی نوشت: رفسنجانی یک بازمانده سیاسی مکار و میلیونری بود که در
میان قشر حاکم بر ایران با وجود نقطه نظرات بهاصطلاح مدره، باقی مانده بود.
آسوشیتدپرس
افزود: رفسنجانی که ترکیبی از طنز مکارانه و سابقهیی در حرکات موذیانه، هم در سیاست
و هم در (امور اجرایی) داشت باعث شده بود که مجموعهیی از القاب، همچون اکبرشاه به
او داده شود. حضور او (در رژیم) چه بهطور مستقیم و چه در پشت صحنه به اشکال مختلف
احساس میشد. او همچنین یک طرف کهنه کار در جنگ سیاسی داخلی کشور بود و همچنین یک دلال
در طرحهای مخفی همچون توافق تسلیحاتی ایران کنترا در سال 1980 (1358) بوده است.
آسوشیتدپرس
افزود: در پشت صحنه فعالیتهای اتمی رژیم ایران، رفسنجانی خرید مخفیانه تکنولوژی و تجهیزات
مربوطه را از پاکستان و سایر جاها هدایت کرد... .
آسوشتید
پرس در پایان نوشت: رفسنجانی بهعنوان یک میانجیگر بالقوه برای مذاکرات با آمریکا و
متحدان در بحران برنامه اتمی، در درون قشر حاکم حفظ شده بود. چهره او با اینحال ویژهگیهای
سیاهتری هم داشت. دادستانهای آرژانتین رفسنجانی را بهعنوان یکی از مقامات مظنون رژیم
ایران خواندند که با بمبگذاری 1994در مرکز یهودیان بوئنوسآیرس که 85کشته بر جای گذاشت
مرتبط بود.
وال
استریت ژورنال در گزارشی از مرگ رفسنجانی نوشت: ”ناطران غربی… دریافتند که رفسنجانی
بسیار فاسد بود... در سال 1370 در خلال ریاستجمهوری رفسنجانی نیروهای رژیم ایران
4ناراضی را در رستورانی در برلین کشتند.
بنا
به گفته یک افسر اطلاعاتی که در دادگاه جنایی در آلمان شهادت داد، رفسنجانی بهطور
منظم با ”کمیته عملیاتهای ویژه ”که بر سوء قصدهای خارجی نظارت داشت، نشست میگذاشت.
دادستانهای
آرژانتین اسنادی را جمعآوری کردند که نقش رفسنجانی را در بمبگذاری سفارت اسراییل در
سال 1370 و بمبگذاری در مرکز جامعه یهودیان در سال 1372 را ثابت میکرد که هر دو در
بوئینس آیرس بود. هردو حمله بیش از 100نفر را کشت.
همچنین
در زمان ریاستجمهوری رفسنجانی در سال 1374 بود که مأموران رژیم ایران برج های خوبر
را در عربستان بمبگذاری کردند و 19سرباز آمریکایی را کشتند.
و
این رفسنجانی بود که در سال 1379 گفت: ”اگر یک روز جهان اسلام نیز به تسلیحاتی مانند
آنکه اکنون اسراییل دارد مجهز شود در آن صورت استراتژی امپریالیستها به بنبست میرسد
زیرا استفاده از حتی یک بمب اتمی در داخل اسراییل همه چیز را از بین خواهد برد“.
روزنامه
لوموند چاپ فرانسه، مینویسد: «(رفسنجانی) یکی از ترویجکنندگان برنامه مخفی اتمی بود
که باعث سالیان انزوای بینالمللی (حکومت ایران)... شد. قضاییه آرژانتین او را متهم
میکند که مسئول حمله به مرکز یهودیان بوئنوسآیرس در سال 1994 بوده است... رفسنجانی
حتی بیش از ولیفقیه (رژیم ایران) خامنهای دوست و دشمن جداییناپذیرش در درون رژیم،
فراز و نشیبهای جمهوری اسلامی را از شروع (این حکومت) تا دوران معاصر مجسم میکرد.
فهرست پستهایی که او برعهده داشته، بینظیر است: رئیس مجلس از 1980 تا 1989، فرمانده
عالی ارتش بهمدت کوتاهی در سال 1988، رئیسجمهور از 1989 تا 1997، رئیس مجلس خبرگان
(مسئول انتخاب و برکناری ولیفقیه) از 2007 تا 2011 و رئیس مجمع تشخیص مصلحت... از
1989 تا روز مرگش».