۱۳۹۵ دی ۱۵, چهارشنبه

از زبان کارگزاران رژیم :چرا رژیم از فضای مجازی وبطورخاص تلگرام وحشت دارد








منبع : روزنامه اعتماد(رژيم) ۱۵/۱۰/۹۵
اعتماد: سرمقاله: مسوول روي‌آوري به تلگرام كيست؟
از زبان کارگزاران رژیم :چرا رژیم از فضای مجازی وبطورخاص تلگرام وحشت دارد 

خبر در نظر اول باورنكردني بود, رييس پژوهشكده فضاي مجازي آن را به اين صورت اعلام كرد كه:  «ايراني‌ها ١٧٠‌هزار كانال تلگرامي راه انداخته‌اند كه از اين ميان بيش‌تر از ١١‌هزار كانال بالاي پنج‌ هزار عضو داشته و به نوعي جزو كانال‌هاي پرطرفدار و محبوب به شمار مي‌آيند. از كانال‌هاي فعال در شبكه اجتماعي تلگرام ۳۲ كانال بالاي ۵۰۰‌هزار عضو و ۷ كانال نيز بيش از يك‌ميليون عضو دارند. كانال‌هاي تلگرامي ايراني روزانه يك‌ميليون و٥٠٠‌هزار مطلب منتشر مي‌كنند و درمجموع بين ٢,٥ تا ٣ ‌ميليارد بازديد روزانه را رقم مي‌زنند. هركاربر ايراني به‌طور ميانگين در ١٣ كانال تلگرامي عضو است و روزانه نزديك به ١٠٠ مطلب از تلگرام مطالعه مي‌كند. » علاقه عجيب و غريب ايراني‌ها به فضاي مجازي در شرايطي است كه ايران براساس گزارش اتحاديه جهاني مخابرات در قعر جدول زيرساخت‌هاي اينترنتي و پهناي باند قرار دارد و تنها انگشت‌شماري كشورهاي آفريقايي, امريكاي مركزي و آسيايي رتبه‌هاي پايين‌تر از ايران را به خود اختصاص مي‌دهند. ايراني‌ها ٨١‌درصد ترافيك تلگرام را دراختيار دارند. موسسان تلگرام اعلام كردند كه ٢٠‌‌ميليون كاربر ايراني از تلگرام استفاده مي‌كنند.نخستين نكته‌اي كه به ذهن خواننده اين خبر مي‌رسد اين است كه اين اندازه استفاده از يك شبكه اجتماعي بدون علت و نياز نيست. ولي پرسش اين است كه اين نياز پيش از تلگرام يا واتس‌آپ از چه طريقي تامين مي‌شد؟ آيا اصولا تامين مي‌شد يا ناديده انگاشته مي‌شد؟ روشن است كه راهي براي تامين اين نياز وجود نداشته و نياز مذكور محدود مي‌شده است و محدوديت هرگونه نياز طبيعي, عوارض و تبعات رواني و رفتاري دارد. و هرگاه اين نياز اجتماعي باشد, آن تبعات رواني و رفتاري نيز ابعاد اجتماعي پيدا مي‌كنند. نكته دوم اين است كه آيا مردم مي‌توانند از طريق تلگرام آن نياز را به نحو صحيح برطرف كنند؟ اگرنه چه عوارض ديگري متوجه آنان است؟
واقعيت اين است كه در يك جامعه در حال توسعه و به سوي پيشرفت, به ميزان توسعه‌يافتگي و پيشرفت, مردم نياز به رسانه آزاد و امكان مشاركت در امور و اظهارنظر دارند. از طريق تامين اين نياز است كه انسان توسعه‌يافته با محيط و جامعه خود انطباق پيدا مي‌كند و در رشد و پيشرفت آن نقش ايفا مي‌كند. پيش از تلگرام و اينترنت, بخشي از اين نياز از طريق دسترسي به رسانه‌هاي غيررسمي تامين مي‌شد ولي آن رسانه‌ها يك‌سويه بودند, ضمن آنكه چندان هم بي‌طرف محسوب نمي‌شدند. ولي تلگرام اين حسن را دارد كه هر دو نياز را به نحو مطلوبي تامين مي‌كند. هم دسترسي به انواع و اقسام شبكه‌ها و رسانه‌ها را تامين مي‌كند, هم اينكه اظهارنظر دوسويه را ممكن مي‌كند و نياز به مشاركت‌جويي را نيز پاسخ مي‌دهد.ولي تلگرام يا شبكه‌هاي مشابه آن چند ايراد مهم دارند. اول اينكه وقتي در رسانه‌هاي عمومي مثل تلويزيون بحث و گفت‌وگو مي‌شود, كمابيش جامعه درگير محتواي آن مي‌شود و حول مفاد آن گفت‌وگو صف‌آرايي مي‌كنند. اين صف‌آرايي برخلاف تصور عده‌اي در بيشتر موارد موجب تفاهم و نزديكي گروه‌ها با يكديگر مي‌شود. زيرا مردم تحت تاثير منطق طرف قوي‌تر قرار مي‌گيرند. ولي چنين وضعي در شبكه‌هاي مجازي چون تلگرام وجود ندارد و جزيره‌هاي مستقل در آن شكل مي‌گيرد و اين جزيره‌هاي فكري و فرهنگي به مرور زمان داراي ارزش‌ها و گزاره‌هاي مشتركي مي‌شوند كه با ارزش‌ها و گزاره‌هاي جزاير ديگر فرق دارد و جامعه را به جزاير مستقل از هم تبديل مي‌كند.
اشكال ديگري كه وجود دارد و موجب تشديد مشكل اول مي‌شود, اينكه تلگرام داراي فضاي آزاد از هر نظارت حقوقي و اجتماعي است. در واقع اين گروه‌ها و جزيره‌هاي مستقل وقتي كه شكل مي‌گيرند فضاي خاص خود را ايجاد مي‌كنند كه... در آن فضا هر كس مي‌تواند به اظهارنظرهاي غيرمسوولانه يا انتشار اخبار غيردقيق و جعلي دست بزند بدون اينكه كسي مانع يا تصحيح‌كننده او باشد. اين اتفاق به نوعي روي ديگر سكه بازگشت به فضاي غيرآزاد رسانه‌اي است كه پيش از اين شبكه‌ها؛ در انحصار دولت بود.نكته مهم ماجرا اين است كه بپرسيم مسووليت اين وضع با چه عاملي است؟ آيا اين عامل در حل اين مشكل مي‌تواند نقشي ايفا كند؟ پاسخ اين است كه تفاوت ايران با ساير كشورها در وضعيت راديو و تلويزيون آن است. اگر اين رسانه كاركردهاي اصلي اطلاع‌رساني خود را ايفا كند, ديگر نيازي نيست كه مردم روزانه چندين ساعت وقت خود را پاي تلگرام صرف كنند. شايد فقط براي نيازهايي به تلگرام مراجعه كنند كه امكان تامين آنها از راديو و تلويزيون‌هاي معمول نيست مثل ارتباطات شخصي و حرفه‌اي. بدون اصلاح سياست رسانه‌اي رسمي در صداوسيما, مسووليت عوارض ناشي از كاربرد غيرمرتبط يا غيرمفيد شبكه‌هاي اجتماعي به عهده رسانه رسمي است. براي تمثيل مي‌توان آن را با جنبش دانشجويي مقايسه كرد. جنبشي كه در غياب نهادهاي مدنيِ مرسوم, مثل احزاب و سنديكاها, شكل مي‌گيرد و به كمك جامعه مي‌آيد, ولي در بطن خود نارسايي‌هايي نيز دارد ولي تا وقتي كه نهادهاي مدني مرسوم فعال نشوند, چاره‌اي جز حضور يا استقبال از اين نوع حركت‌ها از جمله جنبش دانشجويي نيست. مسووليت عوارض منفي چنين جنبش‌هايي متوجه قدرت‌هايي است كه مانع از شكل‌گيري نهادهاي مرسوم مدني براي حوزه سياست مي‌شوند.متاسفانه رسانه رسمي در اين مدتي كه شبكه‌هاي اجتماعي وارد ميدان شده‌اند, نه تنها هيچ تحول قابل قبولي را در خود ايجاد نكرده, بلكه همچنان بر مدار گذشته سير مي‌كند. فيلم‌ها و سريال‌هايي با مضامين به‌شدت غيرواقعي و قلب تاريخي, به جاي آموزش تاريخ و سياست, بدآموزي‌هاي تاريخي و سياسي ايجاد مي‌كند و مردم را هرچه بيشتر از خود دور مي‌كند. تا هنگامي كه رسانه رسمي در اين مسير نادرست گام برمي‌دارد, ناخواسته شبكه‌هاي اجتماعي را مقبول‌تر و مورد پسندتر مي‌كند و به همين اندازه نيز در عوارض منفي اين شبكه‌ها مسووليت مستقيم دارد.