رژیم ولایتفقیه بر سر دو راهی مرگ و خودکشی
سؤال: چرا در چالشهای ایجاد شده، تمرکز آمریکا روی دخالتهای رژیم در منطقه است؟ این در حالی است که آنچه در انتخابات آمریکا مطرح بود، مسأله برجام بود و بحثهای مربوط به آن بیشتر مورد توجه قرار میگرفت.
محمدعلی توحیدی: علت این است که مسائل مربوط به منطقه، وقتی بهخصوص پای اجرا و سیاست و عمل پیش میآید، به نسبت مقطع انتخابات و بحثهای آن، هم اهمیت بسیار بیشتری دارد هم اولویت دارد و خیلی جدیتر میشود. چرا اینطوری است؟ بهخاطر اینکه دخالتهای رژیم در منطقه از سلاح فرستادن برای شبهنظامیان خودش در یمن، از دخالتهایش در عراق، در سوریه و نقض آتشبس، در لبنان و در فلسطین، مسائلی هستند که روزمره و بهطور مبرم روی میز است. به این خاطر است که اولویت پیدا میکند.
موضوعی که این وسط است، این است که خود اتمی و دنبال اتمی رفتن، اولین مصرفش در دنیا این است که بتواند هژمونیاش را اعمال کند؛ یعنی چنین موضع قدرتی پیدا کند. برایش مصرف منطقهیی دارد و اگر باز بیشتر به عمق برویم، این مقوله و موضوع دخالت در منطقه، یک پایه برای حفظ رژیم ولایتفقیه است.
من خاطرم هست که اوایل سال 60 که حزب جمهوری خمینی کار میکرد، یک شورای مرکزی داشتند که بر سر جنگ بحث میکردند که اگر ما به جنگ و صدور ارتجاع ـ به قول خودشان انقلاب ـ ادامه ندهیم، انقلاب اسلامی در درون خودش و در درون مرزها خفه میشود. اینها این حرف را از آن موقع میزدند تا همین الآن که خامنهای میگوید اگر ما در سوریه نجنگیم، کشته ندهیم ـ با این خانوادهها که تلفات زیاد هم دارند ـ باید در خیابانهای تهران و در داخل کشور بجنگیم. در نتیجه این یک مسأله حیاتی برای رژیم است.
مجموع این مسائل تحمیل میکند که اولویت پیدا کند؛ چون مسأله مبرم است و در نتیجه آنها ـ آمریکا ـ وارد اقدام و هشدار و اقدامات عملی و اعزام ناوگان و این ترتیبات میشوند و به قول شما در این چالشها بهطور حاد خیلی روی این موضوع متمرکز میشوند.
سؤال: اخیراً هم آقای ولید فارس ـ از مشاوران آقای ترامپ ـ مصاحبهیی با تلویزیون اسکای نیوز داشت که روی نتایج مخرب سیاستهای اوباما در منطقه صحبت میکرد و تأکید داشت این سیاست باعث دخالتهای رژیم در کشورهایی مثل عراق، یمن و سوریه شده است. حرف دولت ترامپ با دولت اوباما در این رابطه چیست؟
محمدعلی توحیدی: در مورد حرف اینها، اول باید به یک نکتهیی توجه کرد. اینها خیلی حرف جدی در این زمینه دارند؛ اختلاف بسیار عمیق و جدی هم با دولت اوباما دارند که از مقطع انتخابات مطرح بود. حرفشان هم از موضع منفعت آمریکا است. شعار ترامپ این است که «باید آمریکا اول و جلوتر باشد». خلاصه، منافع آمریکا را دنبال میکند. منظورم این است که این با آنچه ما میگوییم یا مقاومت میگوید ـ گرچه در جاهایی در تحلیل رژیم و سیاستهای رژیم تشابه دارند ـ ولی از مواضع مختلف است. مثلاً آقای ترامپ بارها گفته و اخیراً هم باز گفته بود که آمریکا سه تریلیون دلار در عراق خرج کرده، هزاران کشته داده است و همه نتایجش را رژیم آخوندها که اولین حامی تروریسم در جهان است، به جیب زده است و آقای اوباما که با رژیم مهربان بوده، سیاستی را پیش برده که رژیم بتواند این کارها را بکند. بعد میگویند شما رفتهاید یک توافق امضاء کردهاید، اولاً که این توافق را میشد خیلی محکمتر و جدیتر با این رژیم بست. در ثانی، بهخاطر ملاحظة این توافق، رژیمی که در حال فروپاشی و در آستانه سرنگونی بود ـ طبق گفته اخیر آقای ترامپ ـ و شما رفتید امتیازهایی هم دادید و توافق کردید، ولی بهخاطر این توافق، دستش را در عراق و بقیه جاها باز گذاشتهاید. حالا ما نمیخواهیم این کار را بکنیم، چون به ضرر منافع آمریکا است.
در نتیجه، هم خودش این حرفها را میزند و هم معاونش که گفته بود رژیم باید بفهمد ما داریم چه میگوییم. سخنگوی کاخ سفید گفت: «یک نفر جدیدی روی کار آمده است و اگر خامنهای نفهمد که چه خبر است، خودش را مسخره میکند». در نتیجه اینها این هشدارها را میدهند و میگویند در این زمینه خطوط قرمزی داریم و تو حق نداری پایت را جلو بگذاری.
بنابراین تنشها بالا گرفته و حرفهایشان را میزنند. این مواضع آمریکا است. طبعاً آنچه که مقاومت بر سر مماشات میگوید، جنبههای عمیقتر و خاص خودش را دارد که دیدگاه مقاومت ایران، عطف به مماشات با این رژیم میباشد که موضوع آن جداگانه است.
سؤال: با وجود این، بعضیها میگویند نمیشود روی ترامپ حساب کرد. معلوم نیست که چه بشود و این سیاستها و موضعگیریها چه تأثیری دارد. نظر شما چیست؟
محمدعلی توحیدی: باید دید که منظور از این محاسبه چه چیزی است. اگر بحث سیاسی و تحلیل اوضاع باشد که باید دید اوضاع به چه سمتی میرود. مواضع در این زمینهها خیلی روشن است؛ ولی اگر عطف به مقاومت باشد، مقاومت هیچ موقع هیچ حسابی روی هیچ پارامتر خارجی نداشته است. دیدگاه مقاومت و استواریاش، همواره روی دو اصل خیلی معروف ـ که دیگر الآن خیلی جا افتاده ـ استوار بوده است: یکی بحث «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من» بهمعنی سرنگونی و به زیر کشیدن این رژیم که تمام اینها در عهده مردم ایران، مقاومت ایران و رشیدترین فرزندان این میهن است؛ و بعد هم کاراکتر خاص این مقاومت که اتفاقاً « مقاومت به هر قیمت، با حداکثر بها» است.
از زمانی که مجاهدین یا جنبش انقلابی کارش را بعد از مصدق شروع کرده، بر اساس این وصیت مصدق بوده است که راه انقلاب الجزایر و جوانانی که حاضرند از همه چیز خود بگذرند را شروع کند و بپیماید. حالا همین امروز هم بیایید ببینید داستان «دوران پایداری در اشرف و لیبرتی» و «پیروزی انتقال» که تمام اینها محاسباتش فقط و فقط بر پایداری، فداکاری و خون دادن رشیدترین فرزندان این میهن سوار بوده است. البته اینکه یک جنبش و مقاومت، به تحولات سیاسی بینالمللی و فرصتها چشم باز داشته و توانسته تهدیدهای رژیم خونریز را محاسبه بکند، این جای خودش را دارد که بحثی است جداگانه.
سؤال: صحبت از «دید مقاومت» که میکنید، مشخصاً حرفش و موضعش بر سر مسائل منطقه چیست؟
محمدعلی توحیدی: پیرامون نقطهنظر مقاومت، اگر برگردید به روز اول که مقاومت در برابر رژیم ولایتفقیه شکل گرفت، تمرکز روی این بوده که تهدید از کجاست؟ مثلاً تهدید از ولایتفقیه و از خمینی است. بعد از آن هم در دورههای بعد، در دهه 90 میلادی کتابی را مسئول کمیسیون خارجه شورا ـ برادرمان محمد محدثین ـ تحت عنوان «بنیادگرایی تهدید جدید جهانی» منتشر کرد؛ البته آن موقع خیلیها توجه نکردند که این تهدید دنیا است؛ ولی بعد جدیترین و سیاسیترین بحث را باید در موضعگیری که خواهر مریم در سال 82 ـ همان سالی که جنگ عراق اتفاق افتاد و رژیم خیز برداشت برای بلعیدن عراق ـ داشتند، توجه کنیم که واقعاً شگفت و خیلی منحصربهفرد بود. گفتند که «ما مقاومتی هستیم که تنها پیشتاز و افشاگر برنامه اتمی رژیم بودیم. نسبت به آن هشدار دادیم که مخفی است، تسلیحات اتمی و مربوط به جهان است. ما پی افشای این بودیم و بعدها هم همه تأیید کردند، رئیسجمهور و مقامات آمریکا تأیید کردند و آژانس هم گفت. ولی از جانب این مقاومت میخواهم بگویم که دخالت این رژیم در منطقه و بهطور خاص نقشش برای بلعیدن عراق، صدبار خطرناکتر است از موضوع اتمی». سؤال اول شما هم بود که چرا دخالت در منطقه نسبت به بحث اتمی اولویت پیدا کرده است؟
بعداً دنیا با تروریسم وحشی برخاسته از خلافتی که خمینی آورد و فجایعش را دیدیم، روبهرو شد. ما میگفتیم این پدرخوانده داعش است و همه این جنایتها از اینجا درمیآید. بنابراین مقاومت روی این پایه تأکید دارد که خطر از اینجاست، تهدید بشریت از اینجاست. مقاومت این را هشدار داده و گفته که کمترین تمرکز را از روی این برداشتن، منحرف شدن است؛ در حالی که دولتهای قبلی آمریکا و غرب ـ شرق و چین و روسیه که جای خود دارد ـ هیچ توجهی نکردند و الآن گریبان جهان را گرفته است. در داخل کشور هم اصل تمرکز روی استبداد، روی انحصارطلبی، روی دیکتاتوری و روی ولایتفقیه و بر روی شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه» بوده است. در نتیجه، در این زمینه مقاومت یک تئوری بسیار روشنی دارد.
سؤال: اجازه بدهید قسمتهایی از همین موضعگیری خانم رجوی را یادآوری کنیم.
مریم رجوی، آبان 1382: «بگذارید از سوی مقاومتی که افشاگر منحصربهفرد پروژههای اتمی و تسلیحات ممنوعه کشتار جمعی رژیم آخوندها بوده، با صراحت از همینجا به دنیا اعلام کنیم که خطر روزافزون دخالتهای و توطئهها و تروریزم رژیم ملایان در عراق، اکنون صدبار از خطر اتمی این رژیم بیشتر است.
شورای ملی مقاومت ایران در پیکار مستمر خود برای آزادی و طی بیش از دو دهه، نسبت به خطر صدور ارتجاع و بنیادگرایی و تروریزم ـ بهمثابه اختاپوسی که سر آن در قم و تهران است ـ هشدار داده است. همچنین از دوازده سال پیش، بنیادگرایی تحت نام اسلام را تهدید اصلی جهانی و شرایط جدید بینالمللی اعلام کردیم و درباره آن بسیار گفتیم و نوشتیم. درباره تجهیزات و برنامههای اتمی آخوندها هم گفتیم که آنها سلاح اتمی را به گفته رفسنجانی، «عامل استراتژیکی بقا و حفظ نظامشان» میدانند.
امروز اما تأکید میکنیم که آخوندهای حاکم بر ایران که شعارها و نعرههای گوشخراششان درباره «فتح قدس از طریق کربلا» را همه به یاد دارند، بار دیگر در عراق که نزدیک به دو سوم جمعیت آن شیعیان هستند، فرصت را مغتنم یافتند که مجدداً اهداف شوم خودشان را برای صدور ارتجاع و بنیادگرایی پیش ببرند.
در این وضعیت ژئوپولوتیکی باز هم مثل روزگار جنگ هشت ساله ضدمیهنی خمینی، سد سدید در برابر ارتجاع و صدور بنیادگرایی، همانا مجاهدین خلق ایران هستند».
آقای توحیدی! رژیم در این شرایط چه میکند و چه میتواند بکند؟
محمدعلی توحیدی: رژیم را میشود از روی خامنهای نگاه کرد. جالب بود که بسیجیها رفته بودند پیش او و به او میگفتند «آقا! ما دلمان بهخاطر شما خون است». او هم میگفت «نه، دلتان خون نباشد». البته خودش میگفت «مثل دوران جنگ شده، فقط صدای توپها را همه نمیشنوند». رژیم خودش را در یک دوراهی مرگ و خودکشی و در یک تنهایی بسیار شدیدی میبیند.
این رژیمِ بیثبات و بیتعادل و منفور در جامعه ایران، دو چوب زیر بغل داشته تا ادامه حیات خودش را با اینها تضمین کند. همچنان که در صحبتهای خواهر مریم بود، یکی «اتمی» و یکی این «دخالتها در منطقه» بوده است. مقاومت ایران هر دو چوب زیر بغلش را درهمشکسته است. چنین مقاومتی است که این رژیم را در داخل میهن هم، بیثبات و بیآینده و منفور مردم ایران کرده است. این رژیم الآن در چنین وضعیتی و در یک گیجی است که دیدیم در اختلافاتشان بروز کرده و هر کسی یک حرف میزند. دیدیم یک عدهیی میگفتند «ما بایستی حتماً برویم برجامهای دیگری را امضاء کنیم؛ ده برجام دیگر را باید امضاء بکنیم تا این وضعیت را خنثی کنیم که بتوانیم خودمان را از این مهلکه دربیاوریم». از آن طرف باند ولایتفقیه و خامنهای که در قدرت هستند، حرفشان این است که نخیر، دیگر آن کسانی که ـ منظورش روحانی است ـ با دموکراتهای آمریکا میتوانستند زد و بند کنند و راهحلی پیدا کنند، الآن کارایی ندارند و بایستی جراحی شوند و بروند کنار.
دشمن در چنین تلاطمی و چنین تنگنایی قرار گرفته است. از آن طرف، در سطح بینالمللی، جهان چشمش را باز میکند و میبیند که مدیون این مقاومت و مسیر این مقاومت است؛ هم بهخاطر افشای خطر اتمی که خطری را از جهان دور کرد و هم بهخاطر تأکید و روشنگریاش در این دخالتها که الآن منطقه و جهان را تهدید میکند. رژیم در این تنگنا به دام افتاده، در محاصره مقاومت ایران قرار گرفته و بهخاطر بحرانهای مختلفی که گریبانگیرش است، چشمانداز بسیار تیره و تاری را در مقابل خودش میبیند.
اگر موضعگیریهای اخیر خامنهای را نگاه کنیم، فقط دارد خودش را این طرف و آن طرف میزند و سعی میکند مسائل را زیاد به روی خودش نیاورد. طرفهای مقابل هم به او میگویند «اگر نادیده بگیری که چه خبر است، خودت، خودت را به سخره گرفته ای». اینجا دیگر تعیینتکلیف و بهاصطلاح حرف آخر بر عهده مردم و مقاومت مردم ایران است
.
.