۱۳۹۶ فروردین ۲, چهارشنبه

شعر بهاری ،از باد فرودین


شعر بهاری از باد فرودین ع. طارق.



از باد فرودین‌ ، شد لاله آتشین
رنگین کمان شکفت‌ ، مستانه شد زمین
آمد بهار نو‌ ، با خنده‌های گل
آمد سبد سبد‌ ، با یاس و یاسمین
با نُقل و بید مشک‌ ، با آتش و سپند
با رقص ماهیان‌ ، با بوی هفت سین
 
نقرة ستاره ها‌ ، در زد شراره‌ها
بر شب زیان و شب‌ ، آمد سحر‌ ، ببین!
ای ماه دف زنان! باز آ و نغمه خوان‌ ،
از روی عاشقان‌ ، لبخند و بوسه چین!
در کوچه می‌دود‌ ، بوی سپید عید
رقص آ و گل فشان‌ ، در صبح فرودین
درگُل نشسته جان‌ ، در جان نشسته‌ ، گُل
از شعله‌های عشق؛ عشق تو بهترین
آمد بهار سبز؛ یعنی خزان شکست‌ ،
بشکف‌ ، بپا‌ ، تو نیز منشین حزین حزین!
فصل شکفتن است‌ ، از گِل چو گُل برآ!
تا چند اسیر شب؟! تاکی چنین غمین؟!
بشکف که بشکفد‌ ، از خنده تو‌ ، گُل
بر شحنگان ببار‌ ، آتشفشان کین
در تیرگی ممان‌ ، با روشنی بخوان‌:
«سوزد شب غمان‌ ، آید سحر‌ ، یقین».
 
ع. طارق.