۱۳۹۶ فروردین ۱۸, جمعه

ششمین سالگرد حماسه فروغ اشرف در19فرودین 90 با زندگی نامه 36شهید مجاهدخلق همراه با کلیپ ها






ششمین سالگرد حماسه فروغ اشرف در19فرودین 90  با زندگی نامه 36شهید  مجاهدخلق همراه با کلیپ ها



ایران- ششمین سالگرد حماسه فروغ اشرف در19فرودین 90 زندگی نامه این مجاهدان قهرمان

زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج روز پنجشنبه 17 فروردین درباره حمله وحشیانه نیروهای جنایتکار مالکی به ساکنان اشرف در 19 فروردین 90 بیانیه‌یی با عنوان «بیاد صبا و همرزمانش» صادر کردند. در این بیانیه آمده است:

شش سال از حماسه ۱۹فروردین سالگرد فروغ اشرف میگذرد با گرامیداشت یاد ۳۶ مجاهد قهرمان و پایداری مجاهدان بی سلاح اشرفی در برابر تهاجم وحشیانه گردانهای زرهی نگاهی به زندگی نامه پر بار این قهرمانان می اندازیم
بعد از توفانی مهیب، آن زمان، دیگر، شب شبها بود.
ماه، پنهان در پشت ابرهای تیره و تار… و زمین فرو رفته در سکوت و تاریکی… به هر کرانه می‌نگریستی بیداد بود و تباهی، توطئه بود و خیانت، ظلمت بود و تاریکی که می‌خواستند سکون و خاموشی را آیه‌های زمینی و یأس و نومیدی را فاتح قصه‌ها سازند؛ می‌خواستند فریاد و خیزش را واژه‌هایی مدفون در میان آرزوهای بر باد رفته‌ بخوانند و لبخند و امید را رویاهای طلایی که به واقعیت نخواهند پیوست.
در چنین خشکسالی از رویش و اعتقاد، نام من زینت‌بخش کتاب تاریخ وطنم گشت.
«روی یک برگ طلایی از کتاب وطن و تاریخش، بنویس که در این‌جا شهری دیدم، آجرش یکرنگی، جامه‌هایش یک‌رنگ، ساکنانش همگی چشمه‌هایی بی‌تاب، چشمه‌های بی‌تاب، چشمه‌هایی بی‌تاب»
اما بی‌تابی ‌آن چشمه‌های جاری را خصم برنمی‌تابید. عقیده و ایمان آنها، خواب شیاطین را از هم می‌درید. پاکی قلبهایشان دشمن را سراسیمه می‌کرد..........
نگاهتان را ببین چگونه بغض
بر تصویر یادها
با قافیه‌های آبی باران هنوز می‌سراید
سینه کلمات ابری‌ست
خاطره از طراوت حضورتان هنوز خیس است
 من و این همه یاد جوان
من و این همه پچ پچ بیرنگی شبنم
من و این همه شکوفه خجسته نام
نرفته‌اید، نرفته‌اید، نرفته‌اید...
خلوت‌های ساده خیس را به یادتان نماز خواهم برد
شعرها ببین چگونه از حرمت پروازتان اشک‌آلودند
 باز نوزده فرودین است
یادم باشد که پشت ایستگاه برق احرار،
نبض حادثه توفانی‌ست
آنجا حماسه دست در دست غرور
شانه به شانه زیبایی می‌جنگد
یادم باشد از لبخند تازه «بهروز»
در قاب فردا
گل سرخی بسرایم
و ببوسم شعری را که در آخرین ثانیه از نگاهش به خاک چکید
یادم باشد که دوربین شجاع آسیه
هنوز دارد از جهنمی‌در مردمک قاتل خویش فیلم می‌گیرد
و گلوله از شرم بین لوله تفنگ و قلبی شهید در تردید است
یادم باشد
انگشت او بر شاسی دوربین
زودتر از انگشت قاتل او بر ماشه،
ثانیه را شکار کرد 
یادم باشد
ضیا در شعری به دانایی لبخند گفت:
«درد عبور هاموی سنگین از روی کشکک پا
برتابیدنی‌تر از درد دیدن بغض
در آرزوی یتیم دخترکان خیابانی‌ست
یادم باشد وقتی کودکان ایران
با گشاده‌چشم، حماسه بابک را ورق می‌زنند
عکسی به یادگار با شهامت سعید چاووشی بردارم
و با غرور در تاقچه کهنه تاریخ بگذارم
یادم باشد، هنوز نوزده فرودین است
سینه کلمات ابری‌ست.
 ع. طارق18فروردین 96.

لینک کلیپ بزرگداشت حماسه نوزدهم فرودین قسمت اول





بزرگداشت حماسه فروغ اشرف توسط رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی در داخل میهن اشغال شده 

فروردین 1395




 19فروردین سالگرد فروغ اشرف  گرامیداشت 36شهید قهرمان و پایداری مجاهدان بی سلاح اشرفی در برابر تهاجم وحشیانه 
گردانهای زرهی 

قهرمان مجاهد خلق، فرمانده دلیرسعید چاوشی گسگری مجاهدی با ۳۵سال سابقه مجاهدت

«اسم همه ما مجاهد خلق است: فرزندان مریم!… بزرگترین و مهمترین سرفصل زندگی ما همانا عبور از کوره‌های گدازان انقلاب بوده است که خودش را در سیمای رئیس‌جمهور برحق و حتمی ما نشان می‌دهد. … این زندگی راهی سرخ‌فام تا رسیدن به جامعه بی‌طبقه توحیدی است».


«امیدوارم که بتوانم با فدای جان ناچیز خودم که هدیه‌ای ناقابل است، قسمتی کوچک از وظیفه‌ای بزرگ را که در قبال خدا و خلق و به شکرانه این هدایت و نعمت بزرگ بر دوش دارم به انجام برسانم. و ای کاش هزاران جان دیگر داشتم تا در این راه مقدس فدا کنم». - از وصیتنامه مجاهد شهید جعفر بارجی در اردیبهشت ۶۶

صدایی که می‌ماند




ترانه خونبهابا اجراي مجاهد شهيد بهروز ثابت





«ولی‌فقیه به نقطه‌ای رسیده که از نان شبش هم مهمتر این است که اشرف را ببندد… ما از ابتدا که به مجاهدین آمدیم مسیر مشخصی را انتخاب کردیم و آن هم چشمداشتن به پیروزی سهل و آسان و رسیدن به مقام و منصب نبود. … همواره در آرزوی داشتن سعادت شهادت در راه محقق شدن آزادی خلقمان بودم» از نامه مجاهد شهید قاسم اعتمادی ۶/شهریور/۸۸»


نگاهی کوتاهبه زندگی جاودانه‌فروغ اشرف، شهید مجاهد خلق، مجید عبادیان





«با سلام به تمام آنهایی که در راه آزادی جان باختند و با خونشان آن را آبیاری و حراست کردند و با سلام به شهیدان قیام ایران و با سلام به تمام خواهران و برادرانم از شهر مقاومت، اشرف تا تمامی نقاط جهان. آنهایی که با گوشت و پوست خودشان برای دفاع از آزادی به اعتصاب غذا شتافتند و ذره ذره وجودشان را در این راه ریختند. انشاالله که لایق این همه بزرگی و کرامت باشم».


مروری بر زندگی جاودانه‌فروغ اشرف- زهیر ذاکری




زهیر همیشه یک رزمنده بود. نه به این خاطر که از وقتی چشم باز کرده بود خود را در سازمان و در کنار پدری مجاهد دیده بود، بلکه در سال ۶۹، وقتی سازمان تصمیم گرفت که بچه‌ها را برای دور بودن از خطرات جنگ اول خلیج فارس به خارج بفرستد، زهیر که هنوز نوجوانی ۱۴ساله بود، زیر بار خواست مسئولان و حتی پدرش نرفت و گفت که می‌خواهد رزمنده ارتش آزادیبخش باشد و با این‌که دانش‌آموزی بسیار با استعداد بود، حتی وسوسه ادامه تحصیل هم نتوانست بین او و عشقش، مبارزه جدایی بیندازد و او باز هم با اصرار زیاد توانست در پشتیبانی عملیات مروارید، جایی برای خود پیدا کند. همین روحیه باعث می‌شد که زهیر همیشه بزرگتر و قابل اتکاتر از سنش باشد، هم در فهم عمیق مسائل بغرنج و هم در مسئولیت‌پذیری.

فدای عاشقانه همه‌چیز






خانه رها می‌کنم، عشق فدا می‌کنم میهن خود را ز دیو، پاک رها می‌کنم.
شجاع و با صلابت
امیر مسعود در وصیتنامه خود، خطاب به مادرش نوشته است:
”مادر مبارز و مهربانم، من رنجها و سختیهایی را که تو در رابطه با فعالیتهای من کشیده‌ای هیچ‌گاه فراموش نخواهم کرد. چه آن دوران که من زندان بودم و تو برای یافتن من روزهای متمادی جلو زندانها بودی و چه روزهایی که مزدوران خمینی به خانه ما هجوم می‌آوردند و تو برای از بین بردن مدارک، کتابهای مرا حتی کتابهای درسی مرا نیز مخفی کرده بودی، و یا حمایتهایی که در برابر هر کس و ناکسی از عقاید من می‌کردی، آری مادر، من اینها را هیچ‌گاه فراموش نخواهم کرد، فراموش نخواهم کرد، هنگامی را که مجاهدی را برای مخفی شدن به خانه می‌آوردم و تو هرچه از دستت برمی‌آمد از امکانات تا عادیسازی امنیتی به بهترین نحو ممکن انجام می‌دادی. مادر، حالا با افتخار به همه بگو که فرزندت راه امام بزرگوارش حسین را پیمود و در این راه به‌شهادت رسید و تو روزی که انقلاب به پیروزی برسد، فرزندت را در چهره‌های شاد خلق ایران و در شکوفه‌های بهاری خواهی دید... .


بهای آزادی، فدای همه چیز

مروری بر زندگی جاودانه‌فروغ اشرف– قهرمان مجاهد خلق، شهید خلیل کعبی



عشق آزادی، و محبت مردم، او را از اردوگاه اسیران جنگی بیرون کشید و به مجاهدی سرفراز آزادی تبدیل کرد.

برخیز، درهم شکن این کاخ عنکبوتی را


امید به تحقق آرمان، تا بن استخوان

«بعد از خارج شدن از ایران و بودن در جمع مجاهدین تنها یک آرزو دارم، این‌که روزی برسد که ایران و مردم رنجدیده آن آزاد شده باشند. روزی که بچه‌های معصوم ایران مجبور نباشند برای تهیه یک لقمه نان دست فروشی و کار کنند. روزی که پدران از تهیه نکردن نیازمندیهای فرزندان شرمنده نباشند. روزیکه زنان و دختران مجبور نباشند برای تأمین زندگی رو به فساد و هزار بدبختی بیاورند».
آری این بود پایان آرزوهایم، یعنی یک مجاهد باشم»



مهربان و صمیمی، فروتن و بی‌توقع، زحمتکش و دلسوز








مجاهد بدهکار، حیات جاودان ایدئولوژیکی خواهد داشت و من نیازمند همین هستم». - از تعهد نامه دست‌نوشته مجاهد شهید مهدی برزگر




«من از آن روز که خود را در بند شهر اشرف احساس کردم، همیشه سراپا احساس غرور و شعف ایدئولوژیکی داشته و با کمال سربلندی احساس می‌کنم که آزادترین فرد هم هستم». این قسمتی از یک نوشته مجاهد شهید محمدرضا یزدان دوست است. گویی حافظ این بیت را در وصف حال محمدرضا سروده است که:


«حافظ از جور تو، حاشا که بگرداند روی / من از آن روز که در بند توام آزادم»


«باید تمام فکر و توانم را در راه مبارزه و انقلاب به‌کار بگیرم» - از نامه‌های مجاهد شهید غلام تلغری
فداکار و دلیر، با عواطف سرشار انسانی
«دنیایی که من تازه در آن متولد شده‌ام دنیای عشق و فداست، دنیایی است که تازه معنا و مفهوم زندگی کردن و پرستش خدا را می‌فهمم» - مجاهد شهید احمد آقایی

سیاوش‌وار به قلب آتشها زد









«مگه می‌شه در مقابل خون شهدای قیام خاموش نشست. مگه می‌شه در مقابل خون ۱۲۰هزار شهید سکوت کرد و به این رژیم پلید تن داد». - از گفته‌های مجاهد قهرمان بهمن عتیقی