مریم رجوی سخنرانی برای بزرگداشت شهیدان حماسه فروغ اشرف در ۱۹فروردین ۱۳۹۰
هموطنان عزیز،
خواهران و برادران!
در این جا جمع شدهایم برای بزرگداشت ششمین سالگرد حماسه فروغ اشرف در ۱۹ فروردین۱۳۹۰،
یک پایداری خیرهکننده، یک نبرد پرافتخار و یک رویارویی نابرابر میان دستهای خالی اما قلبها و سرهای پرشور با قوای سراپا مسلح دولت دستنشانده ولایت فقیه در عراق.
در آن روز هامویها و زرهیهای دشمن از روی تنهای مجاهدین عبور کردند، گلولههایشان سینهها و سرهای مجاهدین را از هم شکافت و ۳۶ مجاهد خلق جانهای بیتاب خود را نثار آزادی ایران کردند، اما در پایان نبرد، طرف عاجز و درمانده، خامنهای بود و مالکی که در تسخیر اشرف شکست خورده بودند؛ حال آنکه این مجاهدین بودند که بهرغم همه داغها و جراحتها و شهادتها، سرفراز و پیروز پرچم آزادی را برافراشته نگاه داشتند.
خواهران و برادران!
در این جا جمع شدهایم برای بزرگداشت ششمین سالگرد حماسه فروغ اشرف در ۱۹ فروردین۱۳۹۰،
یک پایداری خیرهکننده، یک نبرد پرافتخار و یک رویارویی نابرابر میان دستهای خالی اما قلبها و سرهای پرشور با قوای سراپا مسلح دولت دستنشانده ولایت فقیه در عراق.
در آن روز هامویها و زرهیهای دشمن از روی تنهای مجاهدین عبور کردند، گلولههایشان سینهها و سرهای مجاهدین را از هم شکافت و ۳۶ مجاهد خلق جانهای بیتاب خود را نثار آزادی ایران کردند، اما در پایان نبرد، طرف عاجز و درمانده، خامنهای بود و مالکی که در تسخیر اشرف شکست خورده بودند؛ حال آنکه این مجاهدین بودند که بهرغم همه داغها و جراحتها و شهادتها، سرفراز و پیروز پرچم آزادی را برافراشته نگاه داشتند.
سلام بر خواهران عزیز و شهیدم؛
آسیه رخشانی، فاطمه مسیح، مرضیه پورتقی، نسترن عظیمی، فائزه رجبی، مهدیه مددزاده، شهناز پهلوانی و صبا هفتبرادران.
قهرمانانی که از همان روز، با رزم و پاکبازی و با خونهای مطهر خود، پیشاپیش هزار زن قهرمان، بنای عظیم شورای مرکزی جدید سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیاد گذاشتند.
و سلام بر برادران عزیز و شهیدم؛
آسیه رخشانی، فاطمه مسیح، مرضیه پورتقی، نسترن عظیمی، فائزه رجبی، مهدیه مددزاده، شهناز پهلوانی و صبا هفتبرادران.
قهرمانانی که از همان روز، با رزم و پاکبازی و با خونهای مطهر خود، پیشاپیش هزار زن قهرمان، بنای عظیم شورای مرکزی جدید سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیاد گذاشتند.
و سلام بر برادران عزیز و شهیدم؛
حسن اوانی، جعفر بارجی، محمدرضا یزداندوست، غلامرضا تلغری، احمد آقایی، مرتضی بهشتی، علی اکبر مددزاده، قاسم اعتمادی، ناصر سپهپور، محمدرضا پیرزادی، امیر مسعود فضلاللهی، حسین احمدی، زهیر ذاکری، حنیف کفایی، محمد قیومی، خلیل کعبی، سعید چاووشی، مسعود حاجیلویی، سعید رضا پورهاشمی، ورقا سلیمانی، بهروز ثابت، فریدون عینی، ضیاءالله پورنادر، مهدی برزگر، مجید عبادیان، علیرضا طاهرلو، بهمن عتیقی و منصور حاجیان.
قهرمانانی که از همان روز، تشکیلات پولادین برادران را در سازمان مجاهدین خلق ایران بهپاکردند و بار دیگر پرچم فروغ جاویدان را در فروغ اشرف به اهتزاز درآوردند.
میخواهم خطاب به این شهیدان کلمات مسعود را تکرار کنم که «سلام بر شما که به عهد و سوگند خود در جنگ صد برابر به شگفتترین صورت، وفا کردید. … سلام بهشما که درسهای جدیدی به بشریت معاصر عرضه کردید. درسهایی که در تاریخ تمام جنگهای ملی و میهنی و انقلابی بی نظیر است… . این است فدیه عظیم ما در راه آزادی ایران».
و میخواهم از جانب خودم، از جانب مجاهدین و از جانب هر ایرانی آزادهیی، بهشما بگویم همیشه و همیشه شعلههای یاد و نام یک بهیک شما را فروزان و زنده نگاه خواهیم داشت و آتشی را که فداکاری شما در جانها و وجدانها برافروخت فروزان نگه میداریم تا روزی که مردممان روی خجسته آزادی را ببینند. حمله بهاشرف در ۱۹ فروردین۹۰، از دید ولی فقیه ارتجاع مانند سال ۸۸، پاتکی برای قیامهای مردمی بود. خامنهای همیشه در تنگنای قیام و زهر برجام و برشام، حمله به مجاهدین را در عراقی که به اشغال خزنده خود در آورده بود، مغتنم میشمرد.
واقعیت این است که از نظر رژیم ولایت فقیه، مجاهدین و قیام مردم ایران برای آزادی، همواره پدیده واحدی بوده و هست. آخوندهای حاکم در هر قیامی صدای مجاهدین و ارتش آزادی و صدای مقاومت ایران را میشنوند که سرانجام بهحاکمیت ولایت فقیه پایان خواهد داد. بله سرنگونی و پایان این رژیم، محتوم و اجتنابناپذیر است.
میخواهم خطاب به این شهیدان کلمات مسعود را تکرار کنم که «سلام بر شما که به عهد و سوگند خود در جنگ صد برابر به شگفتترین صورت، وفا کردید. … سلام بهشما که درسهای جدیدی به بشریت معاصر عرضه کردید. درسهایی که در تاریخ تمام جنگهای ملی و میهنی و انقلابی بی نظیر است… . این است فدیه عظیم ما در راه آزادی ایران».
و میخواهم از جانب خودم، از جانب مجاهدین و از جانب هر ایرانی آزادهیی، بهشما بگویم همیشه و همیشه شعلههای یاد و نام یک بهیک شما را فروزان و زنده نگاه خواهیم داشت و آتشی را که فداکاری شما در جانها و وجدانها برافروخت فروزان نگه میداریم تا روزی که مردممان روی خجسته آزادی را ببینند. حمله بهاشرف در ۱۹ فروردین۹۰، از دید ولی فقیه ارتجاع مانند سال ۸۸، پاتکی برای قیامهای مردمی بود. خامنهای همیشه در تنگنای قیام و زهر برجام و برشام، حمله به مجاهدین را در عراقی که به اشغال خزنده خود در آورده بود، مغتنم میشمرد.
واقعیت این است که از نظر رژیم ولایت فقیه، مجاهدین و قیام مردم ایران برای آزادی، همواره پدیده واحدی بوده و هست. آخوندهای حاکم در هر قیامی صدای مجاهدین و ارتش آزادی و صدای مقاومت ایران را میشنوند که سرانجام بهحاکمیت ولایت فقیه پایان خواهد داد. بله سرنگونی و پایان این رژیم، محتوم و اجتنابناپذیر است.
هموطنان!
حمله وحشیانه خامنهای و مالکی بهمجاهدین در ۱۹ فروردین، همچنان که ۶ قتلعام دیگر در اشرف و لیبرتی و تحویل حفاظت اشرف بهقوای دولت دستنشانده آخوندها در عراق، در شمار نتایج فاجعهبار سیاست غرب و بهویژه آمریکا بود که در ۱۶ شانزده سال گذشته، یکسره بهسود آخوندها عمل میکرد.
جالب است بدانید که در شب حمله، نیروی آمریکایی مستقر در اشرف بدون اطلاع، قرارگاه را ترک کرد. اقدامی که خواه و ناخواه مالکی و دژخیمانش از آن بهعنوان چراغ سبز استفاده کردند. دو دقیقه بعد از ساعت ۱۱ شب در اشرف، آقای بومدرا مسئول حقوقبشر یونامی دقیقاً در ساعت ۲۳ و ۲ دقیقه، از طرف سفارت آمریکا و مسئول پرونده اشرف در وزارتخارجه آمریکا، پیامی برای اشرف مخابره کرد که میگفت:
ژنرال علی غیدان (فرمانده نیروی زمینی مالکی) به نیروهای امنیتی دستور داده است که فقط زمینهای خالی اشرف را بگیرند و به ساکنان آزار نرسانند. این پیام صراحتاً میگفت مالکی دستور داده است که نیروهای امنیتی نباید از خشونت استفاده کنند.
این ایمیل که جزء اسناد اشرف است و به دادگاه اسپانیا هم داده شده، تأکید میکرد که نخستوزیر (یعنی مالکی) تصریح میکند که هدف دولت عراق این است که یک راهحل مسالمتآمیز پیدا کنند و امیدوار است که راهحل انسانی برای این وضعیت پیدا شود…
اما کمتر از ۶ساعت بعد با حمله و شلیک زرهیها و تیربارها روشن شد که پیام مالکی سراپا دروغ و فریب بوده تا نیروی واحد آمریکایی، اشرف را تخلیه کند و مانعی بر سر راه قتلعام نباشد.
حمله وحشیانه خامنهای و مالکی بهمجاهدین در ۱۹ فروردین، همچنان که ۶ قتلعام دیگر در اشرف و لیبرتی و تحویل حفاظت اشرف بهقوای دولت دستنشانده آخوندها در عراق، در شمار نتایج فاجعهبار سیاست غرب و بهویژه آمریکا بود که در ۱۶ شانزده سال گذشته، یکسره بهسود آخوندها عمل میکرد.
جالب است بدانید که در شب حمله، نیروی آمریکایی مستقر در اشرف بدون اطلاع، قرارگاه را ترک کرد. اقدامی که خواه و ناخواه مالکی و دژخیمانش از آن بهعنوان چراغ سبز استفاده کردند. دو دقیقه بعد از ساعت ۱۱ شب در اشرف، آقای بومدرا مسئول حقوقبشر یونامی دقیقاً در ساعت ۲۳ و ۲ دقیقه، از طرف سفارت آمریکا و مسئول پرونده اشرف در وزارتخارجه آمریکا، پیامی برای اشرف مخابره کرد که میگفت:
ژنرال علی غیدان (فرمانده نیروی زمینی مالکی) به نیروهای امنیتی دستور داده است که فقط زمینهای خالی اشرف را بگیرند و به ساکنان آزار نرسانند. این پیام صراحتاً میگفت مالکی دستور داده است که نیروهای امنیتی نباید از خشونت استفاده کنند.
این ایمیل که جزء اسناد اشرف است و به دادگاه اسپانیا هم داده شده، تأکید میکرد که نخستوزیر (یعنی مالکی) تصریح میکند که هدف دولت عراق این است که یک راهحل مسالمتآمیز پیدا کنند و امیدوار است که راهحل انسانی برای این وضعیت پیدا شود…
اما کمتر از ۶ساعت بعد با حمله و شلیک زرهیها و تیربارها روشن شد که پیام مالکی سراپا دروغ و فریب بوده تا نیروی واحد آمریکایی، اشرف را تخلیه کند و مانعی بر سر راه قتلعام نباشد.
بله، سیاستی که در مقابل حمله بهاشرف، سکوت و مماشات کرد، راه رژیم آخوندی را برای اشغالگری و جنگ و نقض حاکمیت کشورهای منطقه هموار ساخت.
چه کسی نمیداند که اگر خمینی و خلافت و ولایتفقیه او تحت عنوان شیعه نبود، جهان مطلقاً با پدیدهیی بهعنوان داعش و خلیفهگری سنی که معلول بلافصل فاشیسم دینی است و خمینی بنیانگذار و آغازگر آن بود، مواجه نبود.
واقعیت این است که عمده فاجعهها و ویرانیها و تباهیهایی که امروز خاورمیانه را در خود غرق کرده، در سرمنشأ خود بهخاطر امتیازها و باجهایی است که دولتهای غرب و مشخصاً آمریکا بهرژیم آخوندی دادهاند.
فکرش را بکنید که اگر همین عکسالعمل و جواب و مقابله این بار در برابر حمله شیمیایی رژیم اسد و کشتار مردم بیدفاع و کودکان بیپناه، در ۴سال پیش در سوریه انجام میشد، آیا امروز آرایش و چهره منطقه با ۱۱ میلیون آواره سوری و میلیونها پناهجو، بالکل متفاوت نبود؟
راستی اگر در جواب به حملات شیمیایی، ۴سال تأخیر نمیشد، چگونه سپاه پاسداران میتوانست جنگافروزی و ویرانگری خود در سوریه را گسترش بدهد و چگونه ممکن بود تعداد مردم بیپناهی که درسوریه کشته شدهاند، از ۵۰۰هزار نفر بیشتر شود؟
بههمین دلیل است که مردم و مخالفان سوری از موشکباران مراکز حملات شیمیایی دیکتاتوری اسد استقبال کردند. در نقطه مقابل، رژیم آخوندی آن را بهشدت محکوم کرد و تلاش کرد انجام حمله شیمیایی توسط دیکتاتوری بشار اسد را انکار کند. اما اگر رژیم ولایت فقیه، خودش در این جنایت ضدبشری درگیر نبوده یا رژیم سوریه را بهآن ترغیب نکرده، چه نیازی دارد که آن را لاپوشانی کند؟
به همین خاطر است که میگوییم: پس از سالها مماشات با رژیمهای سوریه و ایران که حاصلی جز افزایش جنایتهای جنگی و جنایت علیه بشریت نداشته است، از کار انداختن پایگاهها و مراکز حملات شیمیایی و ماشین جنگ و سرکوب در سوریه، بایستی با بیرون انداختن فاشیسم دینی حاکم بر ایران و پاسداران و مزدورانش از سوریه و عراق و یمن تکمیل شود.
به همین خاطر است که میگوییم: خلعید از پدرخوانده و حامی اصلی تروریسم در جهان امروز، لازمه صلح و آرامش و رخت بربستن بنیادگرایی و تروریسم در منطقه و جهان است.
بله، این گرداب خون و وحشت باید پایان یابد.
چه کسی نمیداند که اگر خمینی و خلافت و ولایتفقیه او تحت عنوان شیعه نبود، جهان مطلقاً با پدیدهیی بهعنوان داعش و خلیفهگری سنی که معلول بلافصل فاشیسم دینی است و خمینی بنیانگذار و آغازگر آن بود، مواجه نبود.
واقعیت این است که عمده فاجعهها و ویرانیها و تباهیهایی که امروز خاورمیانه را در خود غرق کرده، در سرمنشأ خود بهخاطر امتیازها و باجهایی است که دولتهای غرب و مشخصاً آمریکا بهرژیم آخوندی دادهاند.
فکرش را بکنید که اگر همین عکسالعمل و جواب و مقابله این بار در برابر حمله شیمیایی رژیم اسد و کشتار مردم بیدفاع و کودکان بیپناه، در ۴سال پیش در سوریه انجام میشد، آیا امروز آرایش و چهره منطقه با ۱۱ میلیون آواره سوری و میلیونها پناهجو، بالکل متفاوت نبود؟
راستی اگر در جواب به حملات شیمیایی، ۴سال تأخیر نمیشد، چگونه سپاه پاسداران میتوانست جنگافروزی و ویرانگری خود در سوریه را گسترش بدهد و چگونه ممکن بود تعداد مردم بیپناهی که درسوریه کشته شدهاند، از ۵۰۰هزار نفر بیشتر شود؟
بههمین دلیل است که مردم و مخالفان سوری از موشکباران مراکز حملات شیمیایی دیکتاتوری اسد استقبال کردند. در نقطه مقابل، رژیم آخوندی آن را بهشدت محکوم کرد و تلاش کرد انجام حمله شیمیایی توسط دیکتاتوری بشار اسد را انکار کند. اما اگر رژیم ولایت فقیه، خودش در این جنایت ضدبشری درگیر نبوده یا رژیم سوریه را بهآن ترغیب نکرده، چه نیازی دارد که آن را لاپوشانی کند؟
به همین خاطر است که میگوییم: پس از سالها مماشات با رژیمهای سوریه و ایران که حاصلی جز افزایش جنایتهای جنگی و جنایت علیه بشریت نداشته است، از کار انداختن پایگاهها و مراکز حملات شیمیایی و ماشین جنگ و سرکوب در سوریه، بایستی با بیرون انداختن فاشیسم دینی حاکم بر ایران و پاسداران و مزدورانش از سوریه و عراق و یمن تکمیل شود.
به همین خاطر است که میگوییم: خلعید از پدرخوانده و حامی اصلی تروریسم در جهان امروز، لازمه صلح و آرامش و رخت بربستن بنیادگرایی و تروریسم در منطقه و جهان است.
بله، این گرداب خون و وحشت باید پایان یابد.
هموطنان عزیز،
خواهران و برادرانم!
در زمان تحویل سال، من در همینجا در تحریم شعبده انتخابات آخوندها در ایران دوباره تأکید کردم که رأی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران تغییر رژیم ولایتفقیه، است که غاصب حق حاکمیت مردم ایران است.
در اولین روزهای سال نو، خامنهای، ولیفقیه ارتجاع گفت با کسانی که با انتخابات رژیمش بهمعارضه برخیزند (یعنی قیام کنند)، مقابله خواهد کرد.
حالا آخوند رئیسی از سران هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، کاندیدای نمایش انتخابات شده است. چه واقعهیی به این روشنی میتوانست نشان دهد که رژیم ولایت فقیه از هر جهت دچار افلاس و فلاکت سیاسی است.
این جلاد رسوا، بهدنبال قیام عاشورای ۱۳۸۸ گفت: «هر کس به هر نحوی تحت هر شرایطی به سازمان مجاهدین کمک کند، این چون جریان سازمانیافتهیی است عنوان محاربه دارد.» در واقع او به این دلیل بهبالاترین مناصب رژیم صعود کرده که در ریختن خون مجاهدین بیشترین قساوت را بهخرج داده است.
در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس در تیرماه گذشته گفتم: «هردو جناح رژیم در یافتن راهی برای ادامه بقای حکومتشان شکست خوردهاند. وانگهی قرار نیست که مردم ایران از افعی بهمار غاشیه پناه ببرند. خیر؛ حرف مردم ایران این است که در این رژیم، نه عمامه سیاه، نه عمامه سفید؛ سرنگون باد رژیم ولایت فقیه».
و چنانکه مسعود گفته است: «مردم ایران بهچیزی کمتر از سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار آزادی و حاکمیت مردم رضایت نمیدهند. این هسته مرکزی کارزار ملی و میهنی با این رژیم بوده و خواهد بود».
روزی که آخوند روحانی رئیسجمهور ولایت فقیه شد، از جانب مقاومت ایران اعلام کردم که «بدون آزادی بیان و حقوقبشر و تا وقتی که زندانیان سیاسی و فعالیت احزاب آزاد نشده و تا وقتی که سیاست تجاوزکارانه رژیم در سوریه و عراق ادامه دارد، … هیچ چیز عوض نمیشود. زیرا ولیفقیه میداند هر گونه تغییر جدی در این سیاستها بهسرنگونی تمامیت رژیم راه میبرد، با این حال ما میگوییم بفرمایید: این صحنه آزمایش شماست».
حالا بهآنچه در این ۴سال در دوره ریاستجمهوری آخوند روحانی گذشت نگاه کنید: سه هزار اعدام، جنایت بزرگ اعدام جمعی اعضای مجاهدین در شهریور سال ۹۲ در اشرف، تشدید جنگ تجاوزکارانه علیه مردم سوریه که آخوند روحانی همیشه با صراحت از بشار اسد حمایت کرده است و صرف مبالغ کلانی از درآمدهای کشور برای هزینههای جنگ سوریه و عراق و یمن.
حقیقت این است که سرکوب و غارت در داخل ایران و تروریسم و جنگ در خارج از ایران، هم با عمامه سفید و هم با عمامه سیاه، هم با آخوند شیاد و هم آخوند جلاد، پایههای موجودیت و سیاستهای اساسی رژیم است.
یعنی ولایت فقیه راه پس و پیش ندارد. حرف مردم ایران تحریم انتخابات قلابی و رأی آنها سرنگونی رژیم آخوندی است.
و حالا زمان، زمان پیشروی و تهاجم مردم و مقاومت ایران است.
زمان بهثمر نشستن خونهای پاک شهیدان و زمان گل دادن رنج و شکنجهای طولانی مجاهدین و مردم ایران است.
سرنگونی ولایت فقیه و برقراری آزادی و دموکراسی در دسترس است و با همت مردم و جوانان ایران و هزار اشرف و هزار کانون شورشی محقق خواهد شد.
سلام بر آزادی.
سلام بر شهیدان بهویژه شهیدان امروز در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰٫
خواهران و برادرانم!
در زمان تحویل سال، من در همینجا در تحریم شعبده انتخابات آخوندها در ایران دوباره تأکید کردم که رأی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران تغییر رژیم ولایتفقیه، است که غاصب حق حاکمیت مردم ایران است.
در اولین روزهای سال نو، خامنهای، ولیفقیه ارتجاع گفت با کسانی که با انتخابات رژیمش بهمعارضه برخیزند (یعنی قیام کنند)، مقابله خواهد کرد.
حالا آخوند رئیسی از سران هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، کاندیدای نمایش انتخابات شده است. چه واقعهیی به این روشنی میتوانست نشان دهد که رژیم ولایت فقیه از هر جهت دچار افلاس و فلاکت سیاسی است.
این جلاد رسوا، بهدنبال قیام عاشورای ۱۳۸۸ گفت: «هر کس به هر نحوی تحت هر شرایطی به سازمان مجاهدین کمک کند، این چون جریان سازمانیافتهیی است عنوان محاربه دارد.» در واقع او به این دلیل بهبالاترین مناصب رژیم صعود کرده که در ریختن خون مجاهدین بیشترین قساوت را بهخرج داده است.
در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس در تیرماه گذشته گفتم: «هردو جناح رژیم در یافتن راهی برای ادامه بقای حکومتشان شکست خوردهاند. وانگهی قرار نیست که مردم ایران از افعی بهمار غاشیه پناه ببرند. خیر؛ حرف مردم ایران این است که در این رژیم، نه عمامه سیاه، نه عمامه سفید؛ سرنگون باد رژیم ولایت فقیه».
و چنانکه مسعود گفته است: «مردم ایران بهچیزی کمتر از سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار آزادی و حاکمیت مردم رضایت نمیدهند. این هسته مرکزی کارزار ملی و میهنی با این رژیم بوده و خواهد بود».
روزی که آخوند روحانی رئیسجمهور ولایت فقیه شد، از جانب مقاومت ایران اعلام کردم که «بدون آزادی بیان و حقوقبشر و تا وقتی که زندانیان سیاسی و فعالیت احزاب آزاد نشده و تا وقتی که سیاست تجاوزکارانه رژیم در سوریه و عراق ادامه دارد، … هیچ چیز عوض نمیشود. زیرا ولیفقیه میداند هر گونه تغییر جدی در این سیاستها بهسرنگونی تمامیت رژیم راه میبرد، با این حال ما میگوییم بفرمایید: این صحنه آزمایش شماست».
حالا بهآنچه در این ۴سال در دوره ریاستجمهوری آخوند روحانی گذشت نگاه کنید: سه هزار اعدام، جنایت بزرگ اعدام جمعی اعضای مجاهدین در شهریور سال ۹۲ در اشرف، تشدید جنگ تجاوزکارانه علیه مردم سوریه که آخوند روحانی همیشه با صراحت از بشار اسد حمایت کرده است و صرف مبالغ کلانی از درآمدهای کشور برای هزینههای جنگ سوریه و عراق و یمن.
حقیقت این است که سرکوب و غارت در داخل ایران و تروریسم و جنگ در خارج از ایران، هم با عمامه سفید و هم با عمامه سیاه، هم با آخوند شیاد و هم آخوند جلاد، پایههای موجودیت و سیاستهای اساسی رژیم است.
یعنی ولایت فقیه راه پس و پیش ندارد. حرف مردم ایران تحریم انتخابات قلابی و رأی آنها سرنگونی رژیم آخوندی است.
و حالا زمان، زمان پیشروی و تهاجم مردم و مقاومت ایران است.
زمان بهثمر نشستن خونهای پاک شهیدان و زمان گل دادن رنج و شکنجهای طولانی مجاهدین و مردم ایران است.
سرنگونی ولایت فقیه و برقراری آزادی و دموکراسی در دسترس است و با همت مردم و جوانان ایران و هزار اشرف و هزار کانون شورشی محقق خواهد شد.
سلام بر آزادی.
سلام بر شهیدان بهویژه شهیدان امروز در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰٫