۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

انتخاب من و تو، دریچه‌یی گشوده بر شوکت و حشمت ایران


انتخاب من و تو، دریچه‌یی گشوده بر شوکت و حشمت ایران

گذشته از تفاوت‌های اندیشه و ایده‌آل‌های گروهی و فردی‌مان، جملگی در معرض عبور دادن سرفرازانه‌ی میهنمان از تله و کمین و چاهی هستیم که نظام قرون‌وسطایی ولایت‌فقیه برای جامعة ما تدارک دیده و دام پهن کرده است.

*** *** ***
در آستانه‌ی رویدادی هستیم که عصاره‌ی عمر یک اید‌ئولوژی، سیستم و نظام سیاسی و بلوغ پرونده‌ی 38ساله‌ی حاکمیت آخوندیسم است؛ برج و باروی رنگ و جلا داده‌ی قلعه‌یی بنا شده گرداگرد ایران است. پس، دیوار قلعه‌اش، صحن نمایش و سیرک و مقابلش باید واقعیت تجربه شده‌ و اراده‌ی ملتی باشد مشت‌کوبنده بر دیوار این قلعه.
این، صورت مسأله است. دریچه‌یی‌ست گشوده بر منظر انتخاب من و تو. در منظر من و تو، یک انتخاب در معنای مترادف دو واژه است: حشمت و شوکت. دو کلمه! دو سایه ـ روشن در زندگی. دو کلمه که در جهان سیاست، گاه بسیار غریب و فراموش شده‌ و در دنیای انسانی، مأنوس و دمادم با نفس و شانه به شانه با سایه‌مان.
تراز کردن زندگی و هستی ِ خود با این دو کلمه، کاریست کارستان. شانه را زیر این بار دادن و سنگینی‌اش را تاب آوردن، مسیری است که استمرارش، با خود، «شوکت» و «حشمت» می‌دهدت.
نگاهبانی از این دو کلمه، هوشمندی و فراست می‌طلبد. این هوشمندی و فراست را لحظه‌های انتخاب ما انسانها تعیین کرده و می‌کنند. این هوشمندی و فراست را بزنگاههای حیات ما انسانها در سرنوشت مشترک اجتماعی‌مان بالغ کرده و می‌کنند. این دو کلمه، از بسیاری انسانهای زمین ما، بهای عشق و تحمل سنگ صبور را طلبیدند. نگاهداشت این دو کلمه، زندگی به‌معنی رایجش را سخت و حیات به‌معنی حقیقی‌اش را گردن‌فراز می‌کند. این دو کلمه، انتخاب کردنی‌اند: حشمت و شوکت.
بین سه کلمه‌ی «انسان»، «تاریخ» و «شوکت»، باید مثلثی وجود داشته باشد که قاعده‌ی آن انسان است. در این مثلث، این سه کلمه از هر حیث با هم مرتبط‌اند و یکدیگر را کامل می‌کنند. سفر تاریخی ما از کوروش تا دهلیزهای هزارتوی شاهنامه، از بابک تا مشروطیت، از نهضت جنگل تا مصدق، از پیشتازان مجاهد و فدایی تا قیام 88، گواه هوشمندی و فراست ملت و میهن ما و نگاهبانی از جوهر حشمت و گوهر شوکت در حیات ملی و وجود انسانی‌مان می‌باشد. در این مثلث، کتیبه‌هایی را در هاله‌ی شمع روشنابخش و آگاهی‌دهنده‌ی تاریخ می‌خوانیم که به ما می‌گویند: شروع خوب یک راه، اشعه‌های درخشان یک اندیشه و پیروزیهای بزرگ و پر هیبت، هرگز نمی‌توانند تضمین پایانی شکوهمند باشند؛ مگر لوح «شوکت و حشمت» را همواره روبه‌روی‌مان بگذاریم تا آینه‌ی انذارمان باشد که همت و غرور و کیفیت انسانی‌مان را در مشت بفشاریم تا بتوانیم به لحظات سرنوشت و بزنگاههای هستی‌ساز، پاسخ شایسته دهیم.
تجربه‌های دنیای سیاست (جهان تعادل‌قوا و قدرت و منافع)، حفظ و حراست از این دو کلمه و دو ارزش را کاری به‌غایت حساس و گاه ناممکن نشان داده و انذارمان می‌دهد. در لحظاتی از زندگی ـ به‌خصوص زندگی سیاسی ـ این دو کلمه، زیر آوار رویدادها، نظرگاهها و منافعِ دایره‌ی قدرت، غریب و پنهان، در سایه و گاه خاموش و فراموش شده می‌مانند و زیر سم ستوران دیکتاتورها و ریزه‌خوران و عاملانشان لـه می‌شوند. این همان پیچ و گذرگاهی است که دیکتاتورها با عوامفریبی و لطایف‌الحیلِ ایدئولوژیکی و مذهبی و تقدس‌مآبی، بر سر راه اختیار و انتخاب آزادانه‌ی مردم و شهروندان می‌پیچند؛ در حقیقت قدرت اختیار و انتخاب آزادانه را از خلق تحت حاکمیت، سلب کرده و می‌گیرند. این همان گردنه‌ و پیچی است که اروپا با «جنبش رنسانس»، خود را از ارتجاع قرون وسطا عبور داد و نجات یافت. جنبش رنسانس، به نسبت طول حیات بشر، ثانیه‌ی بدیع تاریخ بود.
میهن ما نیز در حصار قلعه‌ی ارتجاع آخوندی، در چنین مرحله‌ی تاریخی واقع شده است. این مرحله، اکنون به یک ایستگاهی به‌نام انتخابات ـ که به‌واقع نمایش و بازی و سیرکی در تعادل قوای درونی ولایت‌فقیه بیش نیست ـ رسیده است. از این‌رو، گذشته از تفاوت‌های اندیشه، مرام، برنامه‌ها و ایده‌آل‌های گروهی و فردی‌مان، جملگی در معرض عبور دادن سرفرازانه‌ی میهنمان از تله و کمین و چاهی هستیم که نظام قرون‌وسطایی ولایت‌فقیه برای جامعة ما تدارک دیده و دام پهن کرده است. «نـه» قاطع و جنبش تحریم سراسری جهت برچیدن دام و تله‌ی نمایش و سیرک گدایی رأی ـ که توهینی‌ست به تاریخ سرفراز مردم و میهن ما ـ اکنون همان انتخاب «حشمت و شوکت ملی و میهنی» در هیأت گروهی، فردی و انسانی‌مان است.

9اردیبهشت 96.
مطالب مارا در توئیتر @bahareazady دنبال کنید