۱۳۹۶ فروردین ۱۳, یکشنبه

آوازهای جاودانه ، مجاهد سربدار شاهرخ نامداري قهرمانی از مسجد سلیمان


..........................................................................................
آوازهای جاودانه ، مجاهد سربدار شاهرخ نامداري قهرمانی از مسجد سلیمان
دختر 4ساله شاهرخ با يكدسته گل بابونه به جلو در زندان رفت تا پدرش را ملاقات كند. جلادان خميني در مقابل زندان يك جلد قرآن و يك جلد نهجالبلاغه به همراه لباسهاي خونين شاهرخ، در مقابل دخترش گذاشتند و به او گفتند: ديگر پدرت را نميبيني، او را كشتيم.
دخترك معصوم در كنار مادرش همين كلمات را تكرار ميكرد.
يكي از همرزمان شاهرخ نوشته است: «شاهرخ در 15فروردين سال64 در ماهشهر دستگير شده بود و بعد از اينكه به 7سال زندان محكوم شد، او را به نزد ما آوردند. در زندان گفت كه اسم دخترم را «طنين» گذاشتم و اين اسم را به اين دليل برايش انتخاب كردهام تا طنين فريادهاي هزاران هزار عمو و خالههايي باشد كه در زندانها و شكنجه گاهها فريادشان و حتي نامشان را كسي نشنيده است. دخترش در همان روزهاي دستگيري او قدم به يكسالگي گذاشته بود.
وقتي با او خداحافظي كردم و گفتم كه دارم نزد بچه ها به منطقه ميروم، گفت سلام ما را برسان و بگو ما تا به آخر ايستاده ايم».
شاهرخ در سال1336 در يك خانوادة كارگري در مسجدسليمان متولد شد. در انقلاب ضدسلطنتي سال57 فعالانه شركت كرد و پس از انقلاب يك انجمن صنفي سياسي به نام كانون ديپلمه هاي بيكار مسجدسليمان تشكيل داد. تجمع اعضاي روبه افزايش اين كانون در فرمانداري شهر توسط پاسداران به شدت سركوب شد. از اين پس، شاهرخ به هواداران مجاهدين پيوست. در تابستان58 او را به خاطر فعاليت تبليغي به سود مجاهدين، به زندان انداختند و پس از آزادي از زندان به فعاليت تمام وقت سياسي روي آورد.
پس از 30خرداد60 ديگر با سازمان ارتباط مستقيم نداشت. اما تا اوايل سال64 ضمن فعاليتهاي پراكندهاش به حمايت از خانواده هاي زندانيان سياسي ميپرداخت. شاهرخ و شمار ديگري از قهرمانان شهيد زندان مسجدسليمان را در يك گور جمعي به خاك سپردند.