۱۳۹۶ خرداد ۲۵, پنجشنبه

آتش به اختیار با زاغه‌ای خالی


آتش به اختیار با زاغه‌ای خالی


صحبت‌های خامنه‌ای در هفته گذشته مبنی بر اینکه «دهه ۶۰ یک دهه مظلوم است … [مواظب باشید] جای شهید و جلاد عوض نشود!» (۱) درواقع اعتراف به گسترة فراگیر اجتماعی عنوان «جلاد» نسبت به عوامل ولی‌فقیه جنایتکار و نظام منحوس او است. آخوند صدیقی در اولین نمایش جمعه پس‌ازآن، این صحبت را با وضوح بیشتری باز کرد و گفت: «کسانی دهه ۶۰ را گویا نشناخته‌اند یا گاهی تغافل می‌کنند، تجاهل می‌کنند … گویا اون‌ها رو [مجاهدین را] جلاد نمی‌دانند اما اعمال قانون و پیاده کردن اراده یک ولی‌فقیه دارای مبنا را، اون را، مورد خدشه قرار می‌دهند [جلادی می‌شمارند]، جای بسی تأسف است» (۲) تأسف خوردن، دست‌وپا زدن و تلاش‌های مأیوسانه برای برگرداندن آب‌رفته به جوی، آن‌هم پس از چهاردهه تبلیغات هیستریک یک‌سویه علیه مقاومت مشروع مردم ایران، به‌خودی‌خود گویای بالاترین شکست اجتماعی و ایدئولوژیکی نظام ولایت‌فقیه و یک گواهی آشکار بر قضاوت تاریخی مردم ایران نسبت به حقانیت مشی انقلابی مقاومت ایران – پس از «اتمام‌حجت راهپیمایی مسالمت‌آمیز نیم‌میلیون نفره در ۳۰خرداد۱۳۶۰» – توسط بالاترین سطح فاشیسم دینی حاکم است. خامنه‌ای در همین سخنان به بهترین صورت گواهی داد که قضاوت مردمی نسبت به خود، نظامش و آلترناتیو انقلابی آن چگونه است؟ آن‌سان که او را مجبور ساخته شخصاً به میدان بیاید و برای مقابله با این اتمسفر گسترش یابنده، فرمان «آتش به اختیار» صادر کند؛ اما آنچه ولی‌فقیه ارتجاع تلاش دارد «تغافل کند یا خود را به تجاهل بزند» این است که فرمان «آتش به اختیار»، چهاردهه است توسط ولی‌فقیه این نظام صادرشده است و نتیجة آن، سقوط امروزی نظام به این نقطه حضیض است، چنین فرمانی هیچ‌گاه در عمل نتوانست در پهنه اجتماعی جلوی رشد محبوبیت و پیوند اجتماعی مجاهدین به‌مثابه نیروی بالنده آنتی‌تز ارتجاع را سد کند، گواه آن ‌هم سبعیت بروز داده‌شده از طرف ارتجاع وحشی در دهه۶۰ است که بازتاب وحشت از مجاهدین بود،‌ غافل از اینکه خون‌هایی هم که به‌ناحق توسط جلادان ولایت‌فقیه بر زمین ریخته شد در تاروپود جامعه ریشه دواند و حالا به موجی قدرتمند و گستردة اجتماعی در سطح سراسری بالغ گردیده است. آخوند جنایتکار احمد علم‌الهدی نماینده ولی‌فقیه در خراسان خاطره‌ای از «آتش به اختیار» آن‌چنانی عوامل ولی‌فقیه را از همان نخستین سال به حاکمیت رسیدن، این‌گونه یادآوری می‌کند: «در سال ۵۸ و در دانشگاه پلیس تهران بود. در آن دوره، [مجاهدین] در آنجا نفوذ و دانشگاه را تا اندازه‌ای تصرف کرده بودند. ”گنجه‌ای” در آنجا درس می‌داد… برخی از بچه‌های آن دانشگاه را جذب کرده بود. در آن دوره … مهدوی کنی در وزارت کشور بودند و برای بازدید به دانشگاه پلیس آمدند … ایشان امر فرمودند: شما قرص و محکم در اینجا بایستید، به خاطر این‌که جلوی نفوذ اینها [مجاهدین] گرفته شود!… به رئیس دانشگاه هم توصیه کردند ایشان باید اینجا باشد و درس بدهد … ما هم در آنجا کارمان را ادامه دادیم و نهایتا جلال گنجه‌ای را از آنجا بیرون کردیم…» (۳) در همین مثال کوتاه از زبان دشمن، به‌خوبی جاذبه آرمان‌های مجاهدین در یک فضای آزاد و روش‌های سرکوبگری این نظام فاشیستی در عدم تحمل مجاهدین حتی در حد یک پذیرش یک «مربی آموزش» به‌خوبی بارز شده است، با چنین رویکرد یک‌سویه‌ای که هم‌عرض با سرکوب سخت، وحشیانه، عریان و نسل‌کشی مجاهدین دنبال گردید، خلیفه ارتجاع پس از چهاردهه متوجه شده است که در جامعه زیردستش، جای «جلاد و شهید موردنظرش» عوض‌شده است!
بنابراین آیا پس از دهه‌ها جنایت و ویران‌سازی تمامی پل‌های رابطه با مردم و اتمام کلیه ذخایر استراتژیکی و فرهنگی نظامش، زمانی که از زیردستش رئیس‌جمهور خودش معتقد است برای رأی آوردن باید از «۳۸سال اعدام و زندان» فاصله گرفت (۴) و محمدجواد لاریجانی که تئوریسینش در اعدام و شکنجه است به نقطه‌ای از استیصال رسیده که صحبت از زیر سؤال رفتن نظام «در زير تعداد بهمن‌وار اعدام» ها می‌کند (۵)، ولی‌فقیه زهرخورده‌ای که حالا بر اثر شکست‌های متواتر شکاف‌های عمیقی در زیردستش بازشده و دیگر حتی ذخایر استراتژیکی دجالیتش هم ته کشیده است، امکان شلیک با «زاغه‌های خالی از مهمات نظام» در «آتش به اختیار» ادعایی، برایش باقی‌مانده است؟
(۱) تلویزیون حکومتی شبکه خبر ۱۴خرداد۹۶
(۲) رادیو حکومتی تهران ۱۹خرداد۹۶
(۳) خبرگزاری سپاه جهل و جنایت موسوم به فارس ۲۹مهر۹۵
(۴) خبرگزاری حکومتی ایلنا ۱۸اردیبهشت۹۶
(۵) خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۷اردیبهشت۹۵

مطالب مارا  در وبلاک   های انجمن نجات  ایران وخط سرخ مقاومت