خامنه ای در گرداب
هنگامی که نظام مقدس! جشن پیروزی! برای مشارکت بیش از ۴۰ میلیون نفر! در انتخابات ریاست جمهوری اش میگرفت، یک صف بندی جدید از کشورهای اسلامی و عربی به همراه آمریکا در نزدیکی مرزهایش در حال شکل گیری بود.
رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی اش در نزدیکی مرزهای ایران، حساب مردم را از حکومت جدا کرد و مردم ایران را به عنوان نخستین قربانیان استبداد مذهبی حاکم بر ایران توصیف کرد.
در ۱۴ اردیبهشت، خامنه ای در سخنرانی خود در کنار قبر خمینی تلاش کرد تا نشان دهد از این ائتلاف واهمه ای ندارد! او به جای آنکه شهامت خروج از دایره ادب علیه آمریکا را داشته باشد لبه تیز حملات خود را به سمت عربستان سعودی گرفت.
رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی اش در نزدیکی مرزهای ایران، حساب مردم را از حکومت جدا کرد و مردم ایران را به عنوان نخستین قربانیان استبداد مذهبی حاکم بر ایران توصیف کرد.
در ۱۴ اردیبهشت، خامنه ای در سخنرانی خود در کنار قبر خمینی تلاش کرد تا نشان دهد از این ائتلاف واهمه ای ندارد! او به جای آنکه شهامت خروج از دایره ادب علیه آمریکا را داشته باشد لبه تیز حملات خود را به سمت عربستان سعودی گرفت.
دخالت در عربستان
خامنه ای به سابقه دخالت های استبداد مذهبی در عربستان اشاره کرد و آن را در زیر عنوان جاذبه خمینی برای جوانان آن سرزمین توصیف کرده و افزود: «بیرون آمدن از چنبره سلطه آمریکا، اکنون نیز برای جوانان کشورهایی مانند عربستان سعودی که دولتهای آنها سالهای طولانی در خدمت منافع آمریکا هستند، جذابیت دارد.»
رقص شمشیر
خامنه ای در حالی که به نحو مضحکی خود را یک دموکراسی توصیف میکرد، گفت: «رئیس جمهور آمریکا با رئیس یک نظام قبیله ای، عقب افتاده و منحط محض، رقص شمشیر می کند و بی ادبانه به انتخابات آزاد و چهل میلیون رأی ملت ایران، ایراد می گیرد.»
گلایه از ارباب
خامنه ای که دوران خوش اوباما را از دست رفته میبیند به گلایه از رئیس جمهور آمریکا پرداخت و گفت: «دشمنان ما با بی حیایی تمام در کنار عاملین کشتار مردم یمن دم از حقوق بشر می زنند و ملت نجیب ایران را به اسم حقوق بشر تحریم میکنند؛ آیا وقاحت از این بیشتر می شود؟»
خامنه ای فراموش میکند که دخالت سپاه در یمن، عراق و سوریه منطقه را در بحران ها و جنگ های پیوسته فرو برده است.
شکاف درونی
خامنه ای در حالی در برابر جامعه جهانی قدرت نمایی! میکند که از شکاف های درونی نظام مقدس! به خوبی آگاه است. او میداند که ولایت فقیه بعد از سیرک انتخابات، بسا ضعیف تر از گذشته شده است.
او به نیروهایش فراخوان وحدت میدهند، آرزویی که خود میداند تنها یک سراب است؛ «در مقابل این دشمنان گستاخ، ایران به قدرت بسیج کنندگی انقلاب نیاز جدی دارد و باید همه مسئولان و دلسوزان انقلاب، ارزشها و آرمانها را به معنای واقعی کلمه ارج بنهند و به خاطر اهداف کوتاه مدت و تحولات سیاسی زودگذر و روزمره، اصول و ارزشها را به فراموشی نسپارند.»
ناامیدی از آمریکا
خامنه ای که در برابر تحریم های اقتصادی وارده بر نظام مقدس! به خاطر پروژه اتمی اش، وادار به نرمش قهرمانانه شده بود، سال های اوباما را همچون فرصت های تمام شده مینگرد. خامنه ای ناامیدانه درباره ارباب میگوید: «همانطور که در تعاملات چند سال اخیر دیدیم، هر عقب نشینی در مقابل دشمنان، آنها را به مطالبات جدید وا میدارد و این سلسله «عقب نشینی و مطالبه تازه» هیچ پایانی ندارد.»
دشمن اصلی
خامنه ای بهتر از هرکس میداند که دشمن اصلی او در آنسوی مرزها نیست، همانطور که خمینی نیز در سال ۵۹ به صراحت گفته بود که دشمن آمریکا نیست بلکه دشمن همینجا و در داخل کشور است. برای کنار زدن آن دشمن، خمینی دست به هولناک ترین کشتار ها در دهه ۶۰ زد تا مردم ایران را به زیر سلطه درآورد. ارزش هایی همچون آزادی، برابری و حقوق بشر در ابعاد ده ها هزار نفر در درون زندان ها قتل عام شدند اما دشمن اصلی از صحنه محو نشد.
خامنه ای به خود امیدواری میدهد که اگر آن دشمن دوباره به صحنه بیاید ما در برابرش میایستیم. خامنه ای میگوید: «امروز، اگر تجربه ای مانند حوادث دهه شصت رخ دهد، قطعاً و بدون تردید میلیونها جوان مصمم و دلاور در کمال قدرت و عزت نفس وارد میدان میشوند و کشور را حفظ و نگهداری می کنند.»
فراموش کاری
خامنه ای از یاد میبرد که آن دشمن را در دهه ۶۰ نه «میلیونها جوان مصمم و دلاور» که حمایت های جهانی از خلافت اسلامی! حاکم بر ایران و چشم فروبستن بر جنایت های هولناک آن، به خصوص قتل عام ۶۷، سرکوب کرد. بدون پشتیبانی بین المللی از استبداد دینی، «آن دشمن»، در دهه ۶۰ یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین از دولت و متکی بر صندوق های رای را جایگزین ولایت فقیه میکرد.
خامنه ای بعد از انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه بسا ضعیف تر شد. جایگاه او در میان نیروهای نظام متزلزل تر شده است. او همچنین فرصت های مساعد منطقه ای و بین المللی که دست او را در سرکوب مردم ایران فراخ میداشت از دست داده است. روزگار جدیدی آغاز شده است که او در آن دیگر جایی ندارد.
خامنه ای به سابقه دخالت های استبداد مذهبی در عربستان اشاره کرد و آن را در زیر عنوان جاذبه خمینی برای جوانان آن سرزمین توصیف کرده و افزود: «بیرون آمدن از چنبره سلطه آمریکا، اکنون نیز برای جوانان کشورهایی مانند عربستان سعودی که دولتهای آنها سالهای طولانی در خدمت منافع آمریکا هستند، جذابیت دارد.»
رقص شمشیر
خامنه ای در حالی که به نحو مضحکی خود را یک دموکراسی توصیف میکرد، گفت: «رئیس جمهور آمریکا با رئیس یک نظام قبیله ای، عقب افتاده و منحط محض، رقص شمشیر می کند و بی ادبانه به انتخابات آزاد و چهل میلیون رأی ملت ایران، ایراد می گیرد.»
گلایه از ارباب
خامنه ای که دوران خوش اوباما را از دست رفته میبیند به گلایه از رئیس جمهور آمریکا پرداخت و گفت: «دشمنان ما با بی حیایی تمام در کنار عاملین کشتار مردم یمن دم از حقوق بشر می زنند و ملت نجیب ایران را به اسم حقوق بشر تحریم میکنند؛ آیا وقاحت از این بیشتر می شود؟»
خامنه ای فراموش میکند که دخالت سپاه در یمن، عراق و سوریه منطقه را در بحران ها و جنگ های پیوسته فرو برده است.
شکاف درونی
خامنه ای در حالی در برابر جامعه جهانی قدرت نمایی! میکند که از شکاف های درونی نظام مقدس! به خوبی آگاه است. او میداند که ولایت فقیه بعد از سیرک انتخابات، بسا ضعیف تر از گذشته شده است.
او به نیروهایش فراخوان وحدت میدهند، آرزویی که خود میداند تنها یک سراب است؛ «در مقابل این دشمنان گستاخ، ایران به قدرت بسیج کنندگی انقلاب نیاز جدی دارد و باید همه مسئولان و دلسوزان انقلاب، ارزشها و آرمانها را به معنای واقعی کلمه ارج بنهند و به خاطر اهداف کوتاه مدت و تحولات سیاسی زودگذر و روزمره، اصول و ارزشها را به فراموشی نسپارند.»
ناامیدی از آمریکا
خامنه ای که در برابر تحریم های اقتصادی وارده بر نظام مقدس! به خاطر پروژه اتمی اش، وادار به نرمش قهرمانانه شده بود، سال های اوباما را همچون فرصت های تمام شده مینگرد. خامنه ای ناامیدانه درباره ارباب میگوید: «همانطور که در تعاملات چند سال اخیر دیدیم، هر عقب نشینی در مقابل دشمنان، آنها را به مطالبات جدید وا میدارد و این سلسله «عقب نشینی و مطالبه تازه» هیچ پایانی ندارد.»
دشمن اصلی
خامنه ای بهتر از هرکس میداند که دشمن اصلی او در آنسوی مرزها نیست، همانطور که خمینی نیز در سال ۵۹ به صراحت گفته بود که دشمن آمریکا نیست بلکه دشمن همینجا و در داخل کشور است. برای کنار زدن آن دشمن، خمینی دست به هولناک ترین کشتار ها در دهه ۶۰ زد تا مردم ایران را به زیر سلطه درآورد. ارزش هایی همچون آزادی، برابری و حقوق بشر در ابعاد ده ها هزار نفر در درون زندان ها قتل عام شدند اما دشمن اصلی از صحنه محو نشد.
خامنه ای به خود امیدواری میدهد که اگر آن دشمن دوباره به صحنه بیاید ما در برابرش میایستیم. خامنه ای میگوید: «امروز، اگر تجربه ای مانند حوادث دهه شصت رخ دهد، قطعاً و بدون تردید میلیونها جوان مصمم و دلاور در کمال قدرت و عزت نفس وارد میدان میشوند و کشور را حفظ و نگهداری می کنند.»
فراموش کاری
خامنه ای از یاد میبرد که آن دشمن را در دهه ۶۰ نه «میلیونها جوان مصمم و دلاور» که حمایت های جهانی از خلافت اسلامی! حاکم بر ایران و چشم فروبستن بر جنایت های هولناک آن، به خصوص قتل عام ۶۷، سرکوب کرد. بدون پشتیبانی بین المللی از استبداد دینی، «آن دشمن»، در دهه ۶۰ یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین از دولت و متکی بر صندوق های رای را جایگزین ولایت فقیه میکرد.
خامنه ای بعد از انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه بسا ضعیف تر شد. جایگاه او در میان نیروهای نظام متزلزل تر شده است. او همچنین فرصت های مساعد منطقه ای و بین المللی که دست او را در سرکوب مردم ایران فراخ میداشت از دست داده است. روزگار جدیدی آغاز شده است که او در آن دیگر جایی ندارد.