۱۳۹۶ تیر ۴, یکشنبه

جنگ قدرت در رأس حکومت، با کشیده شدن به‌سطح خیابان، به‌مدار جدیدی بالغ شد



جنگ قدرت در رأس حکومت، با کشیده شدن به‌سطح خیابان، به‌مدار جدیدی بالغ شد
حسن روحانی در پاسخ به‌حملات سنگین روزهای اخیر جناح خامنه‌ای، روز پنجشنبه (اول تیر) طی یک سخنرانی، بار دیگر علیه خامنه‌ای و سپاه پاسداران، کنایه‌هایی زد!
روحانی به‌شکاف به‌وجود آمده در رأس نظام بر اثر «کم تحملی» رقیب اشاره کرد و گفت: «برخی از ما فکر می‌کنیم که بالاسر مردم فرمان می‌دهیم و مردم مجری فرمان هستند. پیامبر و امامان، خودشان هم این‌چنین نبودند». روحانی در عین‌حال برای رفع و رجوع حرفهای خود در مورد «ولایت و حکومت» خواستار به‌رسمیت شناخته شدن خود توسط جناح رقیب شد و ادامه داد: «میدان باید میدان تحمل باشد و همدیگر، افکار و سلایق مختلف را تحمل کرده، بپذیریم و به‌رسمیت بشناسیم».
وی در مورد سیطره سپاه پاسداران بر اقتصاد گفت: «بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به‌یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی‌سازی نیست».  روحانی با دادن نشانیهای بیشتری از سپاه پاسداران  افزود: «مردم از آن دولتی که تفنگ نداشت می‌ترسیدند، چه برسد به‌این‌که اقتصاد را به‌دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند». (سخنرانی روحانی در ضیافت افطار با فعالان اقتصادی و اصناف ـ اول تیر ۹۶)
اگر چه روحانی یک روز در میان تلاش می‌کند این‌گونه شکوه و شکایتها را با بیان سرسپردگیش به ولایت فقیه متعادل کند، اما ولی‌فقیه که موقعیت خودش را بسیار ضعیف و بحرانی می‌بیند تاب تحمل همین مقدار از سخنان بی‌مقدار رئیس جمهورش را نداشت و پاسخش به این حرفها بسیار سریع، سنگین و بی‌سابقه بود؛ روز بعد از این اظهارات، ولی‌فقیه، فرصت نمایش به‌اصطلاح روز قدس را مغتنم شمرد و با آوردن نیروهای «آتش به‌اختیار» خود، روحانی را که در راهپیمایی روز قدس شرکت کرده بود با شعارهای «روحانی، بنی‌صدر پیوندتان مبارک!» «مرگ بر آمریکایی!» و «مرگ بر منافق!» مورد تهاجم قرار داد. به‌این ترتیب منازعه و جنگ قدرت در رأس نظام، با کشیده شدن به‌سطح خیابان، به‌مدار جدیدی بالغ شده است.
اگر تا پیش از این و در جریان تبلیغات انتخاباتی، جنگ قدرت، در پوششهایی مانند رو کردن متقابل پرونده‌های دزدی و اختلاس، یا در پوشش دعوا بر سر سند۲۰۳۰ ملل‌متحد پوشانده می‌شد، این جنگ اکنون بدون هیچ پوشش و پیرایه‌یی به‌نقطه کانونی قدرت راه برده است. چرا که روحانی با اتکا به‌پیروزی خود در انتخابات و در حالی که خود را نماینده و سخنگوی اکثریت، قلمداد می‌کند، سهمی متناسب با آن از قدرت می‌خواهد و از آنجاکه حریف تن نمی‌دهد، با مطرح کردن بحث حکومت و ولایت و تفاوت آنها با یکدیگر، کانون استبداد دینی ولی‌فقیه را که خود از ابتدا از مبلغین آن بوده، در جنگ قدرت نشانه رفته است.
روحانی در این جنگ، با محذور دردناکی روبه‌روست، زیرا در حالی که به‌شدت مراقب است که اصل ولایت فقیه به‌عنوان ستون نگهدارنده حاکمیت که خود او نیز بر آن سوار است، صدمه نبیند، اما در عین‌حال ناگزیر است برای حفظ موقعیت خود و برای متوقف کردن تهاجمات رقیب، وارد این مقولات هم بشود تا رقیب مهاجم را که نمی‌خواهد شکستش در نمایش انتخابات را بپذیرد و بخشی از قدرت خود را واگذار کند، به عقب نشینی وادار کند.
خامنه‌ای نیز با این محذور مواجه است که از طرفی به‌شدت از تحریک «گسلها» ی اجتماعی موجود واهمه دارد و می‌داند علنی کردن شکاف در رأس نظام چه پیامدهای فاجعه‌باری برایش می‌تواند داشته باشد، تلاش می‌کند تاآنجاکه میسر است این گره را نه با دندان، بلکه با دست یعنی با هشدارها و تهدیدهای تلویحی باز کند؛ از این رو ابتدا در دیدار با سران و کارگزاران سه قوه (در روز ۲۳خرداد) و با اشاره سربسته به‌سرنوشت بنی‌صدر به روحانی هشدار می‌دهد و چون کارساز نمی‌شود، این هشدار را با ساختن و انتشار کلیپی از جریان عزل بنی‌صدر که در آن خود روحانی هم از ضرورت عزل صحبت می‌کند تکرار می‌کند و چون این هم نتیجه نمی‌دهد، نیروهای گوش به‌فرمانش را با شعارهای «مرگ بر…» به‌خیابان می‌فرستد.
جنگ قدرت میان ولی‌فقیه و رئیس‌جمهور نظام، اگر ‌چه بر اساس تعارضات ساختاری نظام ولایت فقیه، سابقه‌یی دیرینه دارد، اما در حال حاضر به‌علت شرایط کاملاً متفاوت داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی از حساسیت و ظرفیت انفجاری فوق‌العاده‌یی برخوردار است؛ این شرایط خطیر و متفاوت با عبارت «تغییر دوران» بیان می‌شود.