دیداری با مادر شهید راه وطن سینا قنبری در پس کوچههای تهران
در پس کوچه های پایین شهر تهران، مادر دلسوخته ای نفس میکشد که در ابتدای راه بسی دشوار قرار دارد. او به تازه گی به جمع جنبش دادخواهی مادران داغدیده از ترکه بیداد و ستم، پیوسته است.اسمش فاطمه خانم مالایان نژاد است. مادر سینا قنبری است همو که از دامن پاکش اسطوره شجاعتی همچون سینا قنبری، شهید راه آزادی وطن، به این سرزمین بلازده تقدیم گردیده است.
و چه هدیه نازنینی! دلم از یادش هم گریه میکند!
سینا قنبری جوان ۲۱ساله ای که با دیدن جور و ستم استبداد، تاب سکوت نیاورد و در قیام های سراسری دیماه به قلب اهریمن تاخت، اسوه ای از شهامت، که برای ستاندن حق من و تو و ما به قلب خطر زد و ستون های کاخ ضحاک زمان را به لرزه انداخت.
اورا شغالهای حکومتی اسیرش کردند و به شکنجه گاه اوین کشاندند…
مادرش را که دیدم بر سر آرامگاه سینا، ضجه میزد و میگفت “عزیز دل مادر، مرا صدا میزدی، وقتی زیر شکنجه بودی، چرا صدایم نزدی؟
حکومت جبارین که در قباهت و دریده گی نظیر ندارد، پس از شهادتش اورا معتادی خواندند که بخاطر نرسیدن مواد مخدر خودکشی کرده است!
در بین گریههایش میگفت موقع خاکسپاری، مامورین امنیتی دورهمان کرده بودند! آرام کفن را کنار زدم و چشمش را دیدم که متلاشی شده بود و سرش را دیدم که چندین جا شکسته بود! گریه امانش نمیداد و باز میگفت عزیز مادر مرا صدا میزدی! چه کنند مادران که فکر میکنند همیشه میتوانند فرزندانشان را از بلا برهانند! و فکر میکنند در صورت حضور سپر بلای فرزند میشوند و برای حفاظت فرزندشان توانا ترینند.
وقتی ترکش میکردم دلم خونی تر از قبل بود و در من کسی بلند میگریست به خودم گفتم صدایش خواهیم شد…
فرهاد سلمانپور ظهیر
مطالب مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
ما بر اندازیم# تهران # قیام دیماه# اعتصاب # تظاهرات# قیام سراسری# اتحاد