۱۳۹۷ آبان ۸, سه‌شنبه



دکتر جمشید پیمان شاعر ونویسنده :نخستین دیدار من با زنده یاد دکتر زری اصفهانی!


«جمشید پیمان» 29 ـ 10 ـ 2018
سال ها پیش، در فردای گرد هم آئی بزرگ ایرانیان در پاریس ـــ بزرگ داشت هفدهم ژوئن ـــ برنامه ی گرامی داشت ققنوس های مجاهدین صدیق مجاوری و ندا حسنی بود. بخش اول برنامه تمام شده بود و منتظر شروع سخنرانی اقای مهدی ابریشم چی بودیم.
من در خودم با خیال غم آلودم فرو رفته بودم. شماری از تن و جان به آتش سپردگان تاریخ رو به رویم نشسته بودند. به آنها می نگریستم. ازمیانشان ابراهیم پیامبر و سیاوش ،شاه زاده ی اسطوره ای ایران، در نظرم برجسته تر آمدند! از خودم پرسیدم؛ ابراهیم یا سیاوش؟ یکی از پشت سرم گفت: نه ابراهیم، نه سیاوش، ندا؟
روی برگرداندم. زنی زیبا با موهای بلند شرابی و چشمانی پر خنده بالای سرم ایستاده بود. نخستین واکنشم پرسشم بود:
ـــ از کجا متوجه شدید؟
ـــ آمده بودم سلامی بکنم دیدم بلند گفتید؛ ابراهیم یا سیاوش؟ من هم در پاسختان گفتم ؛نه ابراهیم نه سیاوش، ندا! سلام آقای پیمان، من زری هستم، زری اصفهانی!
از برخورد صمیمانه و زیبایش خوشم آمد، حاضر جوابی ام گل کرد و گفتم:
ــــ اصفهانی بودن تان به کنار،باور نمی کنم زری باشید!
ـــ چرا، زری هستم، زری اصفهانی!
ـــ شما هیچ شباهتی به زر ندارید، آن که شبیه شماست، زر است!
خندید و گفت؛ چه کمپلمان زیبائی؟ ممنونم. اما نمی خواهید بگویم چرا نه ابراهیم، نه سیاوش، ندا!
ـــ خوشحال می شوم بدانم!
ـــ برای اینکه ابراهیم می دانست خدا نمی گذارد بسوزد، و سیاوش می دانست بی گناه است و آتش بی گناهان را نمی سوزاند! پس هیچکدامشان نه شاهکار کرده اند و نه کار مهمی انجام داده اند! امّا ندا حسنی و صدیقه مجاوری و دیگر یارانشان می دانستند اگر ققنوس نشوند و از جانشان شعله های اعتراض نیفروزند، یک مقاومت برحق و مظلوم قربانی می شود!
ـــ گفتم که شما شبیه زر نیستید ، بلکه زر شاید شبیه شما باشد!
ـــ آقای پیمان من از شعر ها و سبک مقاله نویسی شما خوشم می آید، موفق باشید!
وکنارم نشست. ... و اینک که مرگ او را در ربوده، گرمای دلنشین حضورش را با همه ی وجودم احساس می کنم


مطالب   مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت   ودر توئیتربنام @bahareazady   دنبال کنید

پیش بسوی قیام  سراسری ، ما بر اندازیم#   شهرهای ایران   اعتصاب # تظاهرات

سرنگونی #  اتحادوهمبستگی     مرگ_بر_دیکتاتور   #IranRegimeChange