احسان امین الرعایا: قبل از اینکه من به سؤالات مشخص شما پاسخ بدهم باید این نکته را یادآوری بکنم که من این فضایی را که روی آن دست میگذارید اشاره خیلی مهمی است چون تجلی میکند یک واقعیت اساسی را در جامعه ایران و اینکه خاص سرنگونی و خواست عمومی است و یک خواست مبرم مردم ایران است، معنی حرف این است که اولاً نارضایتیها به حدی رسیده که شکست چارچوب سیاسی کنونی چارچوب حاکم را طلب میکند، ثانیاً توهماتی مثل اصلاح رژیم یا تغییر رفتار رژیم و حاکمان و تمایلات مردم ندارد، این مختصات مهمی است و یکی از نشانههای قاطعی است که دلالت بر شرائط سرنگونی رژیم میکند، و یکی از دلائلی هست که بر همین اساس ما میگویم وضعیت انقلابی بر جامعه حاکم است و شرائط عینی برای یک تغییر بنیادی وجود دارد و فراهم است، شما البته راهحلها را اسم بردید میخواهم بگویم معیار ما در باره اعتبار این راهحلها و اصولاً اعتبار هر راهحلی این هست که آیا رژیم را سرنگون میکند و آزادی و دمکراسی را برقرار میکند یا خیر؟ سؤال این است، یکی از اینها که گفتید، کودتا است آخرین موردی است که گفتید یا بعضاً این طرف و آنطرف میشنویم به معنای سرنگونی ناگهانی که توسط قوای مسلح انجام میگیرد یا با پشتیبانی نیروهای مسلح انجام میگیرد به هرحال پدیده شناخته شدهای هست، ولی من فکر میکنم دو ایراد اساسی در این مورد مطرح هست، یکی اینکه تا وقتی که ولایت فقیه هست امکان عملی کودتا وجود ندارد بدلیل ساخت و بافت ولایت فقیه، که تحت سیطره این رژیم که سیطره ولایت فقیه است گروهی از نیروهای مسلح که مثلاً بخشی از سپاه پاسداران میشود امکان چنین عملی پیدا نمیکنند، گروهی که امکان چنین عملی را پیدا بکنند، تا وقتی ولایت فقیه است، اصلاً امکان پیدایش ندارند،، این یک ایراد، ایراد دوم این است که در یک فرض حتی ذهنی یعنی چنین کودتای متصور باشد، به این معنا است که یک جناح از همین رژیم، از همین رژیم ضدبشری دوباره حاکم خواهد شد پس چیزی تغییر نکرده است، و از دمکراسی و آزادی خبری نخواهد بود و سرنگونی به معنای حقیقیاش واقع نشده، پس کودتا میتوانیم بگویم یک توهم است و روی آن باید خط کشید.
ایده دیگری که هست رفراندوم است این هم یک ایده خیالی است یعنی رفراندومی که مردم بتوانند رأی بدهند به سرنگونی این رژیم پس اصلاً امکان یک چنین ترتیباتی یک چنین سازوکاری متصور نیست، آخوندها اجازه نمیدهند که یک همچنین چیزی به اجرا در بیاید، که رأی حقیقی مردم ابراز بشود، حالا اگر چنین چیزی هم احراز بشود، باز سؤال این است که چطورمیشود این رأی را عملی کرد، چون آخوندها به میل و رضایت خودشان و بر اساس نتیجه همه پرسی سرشان را پایین نمیاندازند حاکمیت و قدرت را واگذار بکنند همچنین چیزی نیست، پس این هم باید رد بکنیم.
ایده دیگری که گفتید قیامهای میلیونی است، لابد کسی که این نظر را در نظر دارد، به یاد قیامهای میلیونی ماههای آخر قبل از سرنگونی رژیم شاه هست، این هم خوب معلومه منظور این است که قیامهای عظیم میلیونی آنقدر بالا بگیرد که بتواند رژیم را بصورت مسالمتآمیز ساقط بکند، البته یک همچنین قیامهای بشود در واقع خیلی عالی است، اما خوب است توجه داشته باشیم که تظاهرات میلیونی دوره پایانی رژیم شاه کسانی که خاطره و تحولات آن زمان یادشان هست یا خواندند و یا بررسی کردند میدانند این قیامها خودش محصول یک تحول ویژه بود، به این معنا که در اثر سیاست حقوق بشر رئیسجمهور آن زمان امریکا یعنی جیمی کارتر، شاه برای آنکه خودش را با سیاست امریکا منطبق بکند و خودش را همسو نشان بدهد، چنین فضای برای آزادیهای سیاسی ایجاد شد و این مرحله اول بوجود آمد در چنان فضای بود که تظاهرات میلیونی مجال پیدا کرد و امکان پذیر شد، اما الان چنین مرحله و فضای در کار نیست، از قضا اهمیت و عظمت قیامهای که از دی ۹۶ شده، و باز هم خوشبختانه ادامه دارد، اهمیت و عظمتش در همین است که زیر همین اختناق و فشار و سرکوب میبینیم کاهشی نداشته، و این جنبش، پرتوان که همین روزها شاهدش هستیم شکل گرفته است، به همین دلیل ما مجاهدین استراتژی کانونهای شورشی را در پیش گرفتیم، پس آنچه که در پاسخ به سؤال شما گفتم به اختصار بیان میکنم.
اولاً جامعه در وضعیت انقلابی است، شرائط عینی برای سرنگونی رژیم فراهم هست.
ثانیاً، قیامهای که از دیماه گذشته شروع شده استمرار دارد باز هم بر اصلاح ناپذیری رژیم خط بطلان کشیده، هر نوع تغییر از بالا یعنی تغییری که در درون هیئت حاکمه اتفاق بیفتد، و رژیم را استحاله بکند و یا رژیم را دچار کودتا بکند، به هر شکلی اینها متصور نیست کودتا یک توهم است رفراندوم یک ایده غیر واقعی است،.
ثالثاً قیامهای میلیونی اگر چه ستایشانگیز است اما به شرطی میتواند شکل بگیرد، که ابتدا یک مرحله واسط یعنی یک فضای تحرک و تنفس سیاسی ولو فضای تحرک نسبی داشته باشد، که این هم میدانید چنین شرائطی نیست و اجازه بدهید این توضیح را اضافه بکنم گه چرا لازم است این توهمات ایدههای خیالی را که من چند نمونهاش را با اختصار خیلی زیاد دلائل ابطالش را توضیح دادم، چرا نیاز است که این ایدههای خیالی را کنار بزنیم، اگر به اینها بچسبیم و به اینها توجه نشان بدهیم راه بند همین قیامهای است که در جریان است، راهبند همین اعتراضاتی است که الان به حرکت درآمده، از این بابت که وقتی یک انتظار غیر واقعی را عنوان بکنیم مثلاً انتظار قیامهای میلیونی چون واقع نمیشود و ایده غیر واقعی است پس یاس و پاسیویزم ایجاد میکند، و یک همچنین عواقب اجتماعی و روانی دارد، در نتیجه که بسیار مهم است این رویکردها به سود رژیم تمام میشود.