۱۳۹۷ آبان ۲۴, پنجشنبه

روز جمعه ۲۵آبان سالروز درگذشت سردار ملی انقلاب مشروطه ایران، ستارخان



روز جمعه ۲۵آبان سالروز درگذشت سردار ملی انقلاب مشروطه ایران، ستارخان 

۲۵آبان سالروز درگذشت سردار ملی انقلاب مشروطه ایران، ستارخان است. سرداری که یک انقلاب را با همت و مجاهدت خود و یاران اندکش، از تسلیم‌ شدن در برابر ارتجاع و یورش وحشیانه قوای سفاک استبداد محمدعلی‌شاه قاجار و استعمار خارجی، حفاظت کرد. سرداری که پرچم ایستادگی و مبارزه تا پیروزی را در نبردی به‌غایت نابرابر برافراشت، تعادل قوای زمانه خود را درهم شکست ایستادگی کرد و تمام ایران را برشوراند و به انقلاب فراخواند و انقلاب مشروطه  به تمام ایران بازگرداند.
نقش ستایش‌انگیز ستارخان در انقلاب مشروطیت ایران، از فردای بمباران مجلس توسط نیروهای استبداد، آغاز شد.

انقلاب مشروطیت ایران دو دوره مشخص دارد:یکی مشروطه تهران، که از ۱۴مرداد ۱۲۸۵ شمسی آغاز شد و در دوم تیرماه ۱۲۸۷، با بمباران مجلس به ‌فرمان محمدعلی‌شاه قاجار، پایان یافت.دوم مشروطه تبریز که از فردای بمباران مجلس با پایداری و رشادت ستارخان و یارانش آغاز شد و تا فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان در ۲۵تیرماه ۱۲۸۸ ادامه یافت.
 
برای درک نقش قهرمانانه و تعیین‌کننده ستارخان در انقلاب مشروطیت، به‌طور خلاصه بر وقایع آن نگاهی می‌اندازیم:در دوم تیرماه ۱۲۸۷شمسی، قوای قزاق به‌دستور شاه قاجار، مجلس شورای ملی را که مهمترین دستاورد
جنبش مشروطه در تهران بود، با بمباران مجلس و یکه‌تازیهای وحشیانه ایادی محمدعلی‌شاه و روسیه تزاری درهم شکست و «استبداد ‌صغیر» آغاز شد. شاه قاجار بر آن شد تا شور آزادیخواهی را در مردم بپاخاسته تبریز نیز از ‌میان بردارد. چرا که آن‌گونه که نوشته‌اند:
 »مشروطه در سراسر ایران برچیده شد و در همه جا ایرانیان بار دیگر گردن به یوغ خودکامگی گزارده و این تنها تبریز می‌بود که ایستادگی می‌کردشاه از همان روز بمباران مجلس به سرسپردگانش در آذربایجان دستور داد کار مقاومت تبریز را یکسره کنند. در همان روز دوم تیرماه شجاع‌نظام مرندی از سردستگان قوای محلی دولت، و تفنگچیهای محله ‌دوه‌چی که طرفدار شاه و شیخ فضل‌الله نوری و دشمن مشروطه بودند، به‌ «انجمن ملی تبریز» و محلات مشروطه‌خواه‌نشین، مانند محله امیرخیز، یورش بردند. اما «مجاهدان ترسی به خود راه نداده، دست از ایستادگی برنداشتند».
روز سوم نبرد که مشروطه‌خواهان هم‌چنان ایستادگی می‌کردند، شجاع‌نظام و میرهاشم دوه‌چی، آخوند مزدور دربار و مرید شیخ فضل‌الله نوری، پی بردند که «کار تبریز جز از کار تهران است».
وقتی این دو مزدور و تفنگچی‌هایشان کاری از پیش نبردند، محمدعلی‌شاه از رحیم‌خان معروف به سردار نصرت، از فئودالهای وابسته به دولت که در سرکوبگری، پرآوازه بود و قشون بسیاری در اختیار داشت، خواست به یاری مهاجمان بشتابد. رحیم‌خان، پسرش بیوک‌خان را با ۷۰۰ سوار قره‌داغی و سرباز دولتی برای جنگ با مجاهدان به تبریز فرستاد. اما تبریز به همت مجاهدانش ایستاده بود و آنها نیز نتوانستند کاری از پیش ببرند. شاه مستبد قاجار برای ریشه‌کن کردن نهال آزادیخواهی در تبریز، عین الدوله، دشمن سرسخت مشروطه را والی آذربایجان کرد و از او خواست تا به هر شیوه ممکن جنبش تبریز را از پای درآورد. عین‌الدوله به مقتدرالدوله، جانشینش در تبریز، دستور داد که با بسیج نیروهای کمکی برای مهاجمان، هر طور که هست، کار خیزش تبریز را یکسره کند. روز ۱۶تیرماه مقتدرالدوله از رحیم‌خان خواست که خود با قوای قره‌داغی تحت فرمانش که کاری جز چپاولگری نداشتند، به تبریز بتازد.
 
روز ۲۲ تیر رحیم‌خان با تمام قوا به تبریز یورش برد. در همین روز، سهام‌الدوله با فوج ملایر به یاری نیروهای مهاجم آمد و جنگ خوف‌انگیزی در تبریز درگرفت و محلات مشروطه‌خواه از هر سو مورد هجوم و تاخت‌وتاز قوای استبداد قرارگرفتند. این تهاجمها آن‌چنان سخت و شدید بود که بسیاری از محلات حامی ستارخان، از جمله محله «خیابان» ‌که باقرخان در آن می‌جنگید، ‌سلاح بر زمین نهادند.در این روز آن‌گونه که در تاریخ مشروطه آمده، «انبوه مجاهدان نومید شدند». مردم تبریز از بیم غارت خانه‌هایشان بیرق سفید، به نشانه تسلیم بر سر‌در خانه‌ها افراشتند. تنها ستارخان قهرمان و یاران اندکش در محله امیرخیز هم‌چنان می‌جنگیدند و هراسی به دل راه نمی‌دادند. کسروی می‌نویسد:
 »مشروطه از تمام ایران رخت بربسته و از تمام تبریز فقط در کوی امیرخیز و به‌دست ستار زنده بود». در این روز به قول کسروی «مجاهدان به گرد سر او کم می‌بودند و بی‌گمان شماره‌شان به بیست تن نمی‌رسید. «از روز ۲۴ تیر نیروهای دولتی توپ‌اندازی به محله امیرخیز را آغاز کردند. روز ۲۵ تیر سرکنسول روس در تبریز که گمان داشت این تهاجمهای وحشیانه، ستارخان را آماده تسلیم‌شدن کرده است، به محله امیرخیز پیش ستارخان رفت و از او خواست که بیرق روس را بر سردر خانه‌اش بیاویزد تا از کینه‌کشی نیروهای دولتی درامان بماند. ستارخان بی‌درنگ در پاسخش می‌گوید:
 »جنرال کنسول! من می‌خواهم هفت ‌دولت به زیر بیرق ایران درآید. من زیر بیرق بیگانه نروم

روز ۲۶ تیرماه ستارخان برای برانگیختن دوباره شور آزادیخواهی در مجاهدان سلاح بر زمین نهاده، به ابتکار شورانگیزی دست زد. او سوار بر اسب با همان گروه اندک به محلات مشروطه‌خواه‌نشین ‌که بیرق سفید بر سردر خانه‌هایشان افراشته بودند‌ ، تاخت و بیرقها را با شمشیر به زمین ریخت. در اثر این ابتکار، «مردم دوباره به تکان آمدند و گرد نومیدی را از خود فشانده، برای کوشش آماده گردیدند».
باقرخان نیز دوباره به یاری مجاهدان شتافت. ستارخان در همین روز با مجاهدان همراهش به «باغ شمال»، اردوگاه رحیم‌خان، تاخت و پس از یک نبرد شورانگیز، آنها را به عقب‌نشینی واداشت.وقتی آوازه قهرمانیهای ستارخان از همان روزهای اول قیام مشروطه، در همه جا پیچید، محمدعلی‌شاه برای سر ستارخان جایزه تعیین کرد و مشروطه‌خواهان به ستارخان لقب سردار ملی دادند و مطبوعات اروپا نیز او را»گاریبالدی ایران« نامیدند، مردم نیز درباره ستارخان اشعار و ترانه‌های بسیاری ساختند.از آن جمله شعر شاعر توانمند آذری، میرزاعلی‌اکبر صابر در ستایش ستارخان است:

شعر شاعر بزرگ، صابر به زبان ترکی:حال مجذوبیم گوروب قارء! دیمه دیوانه در 
نعره شوریده می ظن ایتمه بیر افسانه در
شاعرم طبعیم دکز، شعر لریم دردانه در 
بهجتیم، عیشیم، سروریم، وجدیم احرارانه در
انجذابیم جرأت مردانه مردانه در 
آفرینیم همت والای ستارخانه در
تا که ملت مجمعین تهرانده ویران ایتدیلر 
ترکلر ستارخانیله عهد و پیمان ایتدیلر
ظلم واستبداده قارشی نفرت اعلان ایتدیلر 
ملته ملیته جان نقدی قربان ایتدیلر
آیه ذبح عظیم اطلاقی اول قربانه در 
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان با قکز بیر نوعی اقدامهای ایدوب 
بیر وزیر و شاهی یوق! دنیانی یکسر مات ایدوب
عرض اسلامی وطن ناموسنی یوزقات ایدوب 
حرمت حیثیت ملیتیت اثبات ایدوب
ایمدی دنیا نک توجه نقطه سی ایرانه در 
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان ایرانی احیا ایلدی 
ترک لک ایرانلولیق تکلیفین ایفا ایلدی
بیر رشادت بیر هنر گوستردی دعوا ایلدی 
دولتک بیر عینی نی دنیا ده رسوا ایلدی
قاچمیوب پروانه تک اوددان دیمه پروانه در 
آفرینیم همت والای ستارخانه در
آفرین تبریزیان ایتدکز عجب عهده وفا 
دوست و دشمن ال چالوب ایلر سیزه صد مرحبا
چوق یاشا دولت لو ستارخان! افندم! چوق یا شا 
جنت اعلاده پیغمبر سزه ایلر دعا
چون بو خدمتلر بتون اسلامه در انسانه در 
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ترجمه فارسی شعر شاعر بزرگ، صابر:حال مجذوبم چو می‌بینی مگو دیوانه است 
ظن مبر این نعره شوریده‌ام، افسانه است 
شاعرم، دریاست طبعم، شعر من دردانه است 
بهجتم عیشم سرورم وجدم احرارانه است 
جذبه من جرأتی مردانه جانانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است
مجمع ملت به تهران چون که ویران ساختند 
ترکها بر فور با ستار پیمان ساختند 
نفرت خود ضداستبداد اعلان ساختند
نقد جان را در ره ملت به قربان ساختند 
ذبح عظما الحق این قربانیی یکدانه است 
آفرین چون همت ستارخان مردانه است 
در نگر ستارخان یک رشته اقدامات کرد 
یک ‌وزیر و شاه نه! دنیا سراسر مات کرد
عرض و ناموس وطن را حفظ از آفات کرد
حرمت و حیثیت ملیتش اثبات کرد 
حال، ایران مورد تحسین هر بیگانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است 
بنگر ایران را که چون ستارخان احیا نمود
کرد ابراز رشادت و هنر، دعوا نمود
دولت را میان خلقها رسوا نمود 
ترسی از آتش ندارد او، نگو پروانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است 
آفرین تبریزیان هستید الحق باوفا
دوست با دشمن کند تقدیرتان صد مرحبا 
زنده ‌باشی آفرین ستارخان یاشا یاشا
در بهشت عدن پیغمبر نمایدتان دعا 
چونکه بر انسان مسلم خدمتی جانانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است
فیلمی بسیار کمیاب و دیدنی از مراسم بزرگ رونمایی از تندیس ستارخان در تبریز در سال ۱۳۲۴

روز سوم مرداد پس از پیغام تند محمدعلی‌شاه برای یکسره کردن فوری کار جنبش تبریز، یورشی از همه‌ سو به محله امیرخیز آغاز شد و ستارخان و یاران پاکبازش، دلیرانه به مقابله برخاستند. در این روز بیش از ۷۰ تن از نیروهای دولتی از پای درآمدند.
 روز ۱۷ مرداد رحیم‌خان، شجاع‌نظام و دیگر فرماندهان نیروهای دولتی با حدود ۷ هزار جنگجو به‌همراه قوای شاهسون و مراغه ‌که به‌تازگی برای یاری نیروهای مهاجم به تبریز فراخواند شده بودند، تهاجم به محله امیرخیز را آغاز کردند. طی ۱۰ ساعت نبرد بی‌وقفه ۲۰ تن از مجاهدان سر به راه آزادی نهادند و ۷۰ تن از نیروهای استبداد کشته شدند و جنگ با پیروزی مجاهدان به پایان رسید.روز ۱۸مرداد محله امیرخیز بار دیگر از همه سو به محاصره قوای مهاجم درآمد و گلوله مانند تگرگ بر آن باریدن گرفت. ستارخان قهرمان، قلب تپنده و بازوی مقاوم جنبش و یاران دلاور و پاکبازش با از میان بردن ۲۴۲تن از مهاجمان بیدادگر، آنها را به عقب‌نشینی واداشتند. این ایستادگی دو روزه باعث شد که بسیاری از آزادیخواهانی که سلاح بر زمین نهاده بودند، دوباره به میدان شتافتند.روز ۲۶ مرداد عین‌الدوله، فرمانروای کل آذربایجان و سپهدار تنکابنی، رئیس‌کل نظام آذربایجان، با قشون دولتی به تبریز رسیدند.
 از روز ۶ شهریور جنگ دوباره با شدت تمام آغاز شد. عین‌الدوله بر این پندار خام بود که در همان نخستین یورش، جنبش را به زانو خواهد نشاند و فریاد آزادیخواهی ستارخان و یاران دلیرش را در گلو خفه خواهد کرد. در این روز، سپاه ماکو ‌که متجاوز از ۳ هزار تن بودند و در سفاکی و وحشیگری مرزی نمی‌شناختند، برای پشتیبانی از نیروهای دولتی به امیرخیز یورش بردند.در تاریخ مشروطه آمده است که: «کسانی که آن روز در تبریز بودند، به یاد توانند آورد آن ویرانیها که [سپاه ماکو] در سر راه خود از خوی تا تبریز کردند؛ به یاد توانند آورد آن آتش را که در ساو الآن افروختند؛ به یاد توانند آورد آن ترس و تکانی را که به شهر انداختند ؛ پس از آن به‌یاد توانند آورد آن سیلی خشم را که از دست مجاهدان خورده و بازگشتند».
پس از شکست ۱۸ شهریور «دولتیان، اندازه نیرومندی مشروطه‌خواهان را دانسته و دل‌افسرده شده بودند».
 
روز ۳۰ شهریور عین‌الدوله برای ستارخان پیغام تهدیدآمیزی فرستاد که اگر تا ۴۸ ساعت دیگر شهر تسلیم نشود، «لشکرهای دولتی به شهر درآمده و آن‌چه می‌باید درباره گردنکشان خواهند کرد».
ظهر روز پنجشنبه دوم مهر مهلت اولتیماتوم ۴۸ ساعته عین‌الدوله پایان یافت. ستارخان برای یادآوری تمام‌ شدن مهلت، چند تیر توپ به سنگرهای دولتی شلیک کرد، اما از آن سو پاسخی نیامد. روز سوم مهر توپ‌باران شهر آغاز شد. سخت‌ترین مرحله مقاومت در تبریز فرا رسید. قشون دولتی تا غروب آفتاب ۵۴۰ گلوله توپ بر سر مردم شهر فرو ریختند و در همان حال از همه ‌سو به شهر یورش بردند. آنها در آغاز تهاجم، اندکی پیشروی کردند اما باز هم مقاومت سرسختانه ستارخان و یاران بی‌باکش نه‌تنها جلو پیشروی قشون دولتی را سد کرد بلکه آن‌چنان شکستی بر آنها وارد آورد که به‌ناچار با بجای ‌گذاشتن ۳۰۰ کشته روی به گریز نهادند.با شکست فاحش و پرخفت قوای انبوه مهاجم و پیروزی شگفت ستارخان و مجاهدان تبریز در این رزم نابرابر، دوره جدیدی در تاریخ جنگهای تبریز گشوده شد، از سویی به قول کسروی: «مردم تبریز از ترس درآمده، این دانستند که یک شهری چون درفش مردانگی برافراشته، دست ‌یافتن به آن‌جا کار دشواری می‌باشد». از سوی دیگر، «هواداران دولت نومید شدند و نام عین‌الدوله ‌خوار گردید».
شب جمعه ۱۷ مهر، مجاهدان به قلب سپاه عین‌الدوله شبیخون زدند و تا نزدیکی چادر او پیشروی کردند و پس از سه ساعت نبرد جانانه، بدون آسیب، به تبریز بازگشتند. این پیروزی در نیروهای دولتی سخت تأثیر کرد و «به یکباره دلهای ایشان را پر از ترس و نومیدی گردانید»، به‌طوری‌که از آن پس «هر شبی یک دسته از آنان گریخته، خود را بیرون انداختند ».این شکستهای پی‌در‌پی و روحیه‌باختگی و فرار افراد قشون دولتی باعث شد که پس از شبیخون ۱۷ مهر، «عین‌الدوله در کار خود فروماند».از آن پس نوبت تهاجم ستارخان و مجاهدان رسید. روز ۲۰ مهر ستارخان و یارانش برای پاک‌کردن تبریز از مزدوران شاه به محله دوه چی ‌که مرکز دشمنان مشروطه بود و آخوندهای پیرو شیخ فضل‌الله نوری (نیای عقیدتی خمینی) مانند میرهاشم دوه چی و میرزا حسن مجتهد و سران قوای دولتی مانند رحیم‌خان و شجاع‌نظام در آن نشیمن داشتند، حمله بردند و پس از نبردی چند‌ساعته آنها را از آن محله بیرون ریختند و بر سراسر تبریز حاکم شدند. تبریز قهرمان، یکپارچه به دست آزادیخواهان افتاد.از آن پس، جنبش تبریز، دیگر شهرهای آذربایجان را به شوروخروش آورد، به‌طوری‌که ۶ ماه پس از آغاز رویاروییها، سلماس و مرند و خوی نیز به ‌تصرف نیروهای آزادیخواه درآمد و طی این ۶ ماه صف رزم مجاهدان از ۲۰ مجاهد پاکباز نخستین به ۴۰ هزار تن رسید. سراسر آذربایجان و در پی آن گیلان، یکپارچه شور آزادیخواهی شد و سرانجام بنیاد «استبداد صغیر» محمدعلی‌شاه را برافکند و در ۲۵ تیرماه ۱۲۸۸ شمسی، تهران به‌تصرف مشروطه‌خواهان درآمد و بساط بیداد برچیده شد
میراث گرانبهای انقلاب مشروطه برای آینده
راستی چگونه انقلاب مشروطه توانست سخترین جنگهای نابرابر را پیروزمندانه پشت سرگذاشته و مسیر پیروزی را هموار کند؟
اصلی‌ترین عامل بوجود آمدن انجمن‌ها و تشکیلاتها برای سازماندهی و رهبری قیام مردم بود. این نیروی اصلی بود که برای اولین بار در تاریخ مشروطه بوجود آمد که توانست نیروی خلق را برای یک مبارزه سخت و دشوار هدایت و رهبری کرده قوای استبداد و نیروی خارجی را شکست دهد. این اصلی‌ترین میراث گرانبهای انقلاب مشروطه است که زمانی مصدق نیز در آرزوی آن بود.

شرح نخستین انجمنهای انقلاب مشروطه
اولین انجمن در انقلاب مشروطه، به‌نوشته ناظم‌الاسلام کرمانی در ذیحجه ۱۳۲۲، یعنی ۱۲۸۴شمسی در تهران و به پیشنهاد سیدمحمد طباطبایی تشکیل شد که با هدف سیاسی و بیدارکردن مردم بود.ناظم‌الاسلام کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان نوشت: «آنها قسم خورده بودند که در راه به‌دست آوردن عدالت خانه و مجلس کار کنند».
بعضی از اعضای این انجمن علاوه بر طباطبایی و ناظم‌الاسلام کرمانی، عبارت بودند از: شیخ محمد شیرازی، سیدبرهان خلخالی، شیخ حسین علی ادیب بهبهانی، میرزاآقا اصفهانی.انجمن دیگری به‌نام انجمن ملی، آن هم به‌طور مخفی در محرم ۱۳۲۲قمری یا ۱۲۸۴شمسی با شصت عضو تشکیل شد که یکی از افراد فعال این انجمن ملک‌المتکلمین بود. عده‌یی از اعضای انجمن ملی، انقلابی بوده و نقش مؤثری در انقلاب مشروطه داشتند. از این جمله میرزاجهانگیرخان مدیر روزنامه صور اسرافیل و سید محمدرضا مساوات، مدیر روزنامه مساوات و دیگر، ملک‌المتکلمین و سیدجمال واعظ بودند. دیگر از اعضای این انجمن عبارت بودند از یحیی دولت‌آبادی و برادرش علی محمد دولت‌آبادی که در طی انقلاب فعالیت بسیار داشتند.اعضای این انجمن اصلی‌ترین ارگانهای بیدارگری و به جنبش درآوردن مردم رو در اختیار داشتند. یکی روزنامه صوراسرافیل بود به مدیریت میرزا جهانگیرخان شیرازی، دیگری روزنامه مساوات به مدیریت سیدمحمدرضای شیرازی، دو عضو پرشور این انجمن یکی ملک‌المتکلمین و سیدجمال واعظ از ناطقین بسیار نافذ و مبارزین سرسخت بودند که در همهٴ مراحل بحرانی، با خطابه‌های خودشون، مردم رو به پایداری علیه استبداد فرا می‌خوندند.نصرالله بهشتی معروف به ملک‌المتکلمین و سید جمال واعظ هر دو از اصفهان بودند و قبل از شروع جنبش مشروطه در اصفهان با هم نشریه‌ای به‌نام «رؤیای صادقه» را می‌نوشتند و از ظل‌السلطان و ملای اصفهان یعنی آقا نجفی انتقاد می‌کردند و تجار اصفهان را به تحریم اجناس خارجی دعوت می‌کردند.
روزنامه کاسپی چاپ باکو: شمارهٴ ۲۱ذیحجه ۱۳۲۵: «ملک‌المتکلمین و سیدجمال واعظ»، محبوبترین و معروفترین اشخاص در ایران هستند و مجاهدین واقعی‌اند و… طرفدار آزادی و مشروطیت هستند.»
ملک‌المتکلمین قبل از انقلاب به تبریز سفر کرده و با عده‌یی از روشنفکران تبریز آشنا شده بود و همین‌طور به گیلان و باکو و خراسان و فارس سفر کرده بود و این مسافرتها با نقشه و هدف ایجاد وحدت فعالیتهای سیاسی در مراکز مختلف بود. در اثر این فعالیتها انجمنهایی در شهرهای مختلف شکل گرفت..انجمنهای ملی با آزادیخواهان همکاری داشتند و فشاری که این دسته بر دولت می‌آوردند تاثیر بسیار مهمی بر وقایع می‌گذاشت. فعالیت انجمنهای ملی مخفیانه هدایت می‌شد و باهم هماهنگ می‌شد. این هماهنگی را کمیتهٴ انقلاب برعهده داشت.یحیی دولت‌آبادی جلد دوم ص ۱۶۲: «چند انجمن بزرگ و با اهمیت با آزادیخواهان همکاری می‌کردند. از جمله انجمن برادران دروازه قزوین به‌ریاست سلیمان‌میرزا، که عضو کمیتهٴ انقلاب… بود. دیگر انجمن شاه‌آباد که از انجمنهای پراهمیت بود و جرأت آن داشت که مستقیم شاه را مورد حمله قرار دهد. یکی دیگر از انجمنهای بسیار فعال و تندرو انجمن مظفری بود.»
مهمترین انجمن
مهمترین انجمن تندرو و ملی در تهران انجمن آذربایجان بود که گفته‌اند ۲۹۶۵نفر عضو داشت. اهمیت این انجمن به‌دلیل فعالیت وکلای آذربایجان بود و نیز به‌خاطر رابطه آن با انجمن تندروی تبریز و کمیتهٴ انقلاب.اما در شهرستانها مهمترین انجمن انجمن مجاهدین تبریز بود که در سال ۱۲۸۶تأسیس شد و بیست عضو داشت. از اعضای برجستهٴ این انجمن علی موسیو، حاجی علی دوافروش و حاج رسول صدقیانی بودند. این تشکیلات هستهٴ کوچکی به‌نام مرکز غیبی داشت که از نفوذ بسیاری در انجمن برخوردار بود.انجمن تبریز روزنامه‌ای به‌نام مجاهد و یک روزنامه هم به‌نام انجمن منتشر می‌کرد و با سایر انجمنهای آذربایجان تماس داشت و دستوراتی خطاب به آنها صادر می‌کرد.این انجمن چنان قدرت و شهرتی داشت که سایر انجمنها از آن درخواست کمک می‌کردند و حتی به آن عنوان مجلس داده بودند. انجمنها در همهٴ کارها نقش داشتند و شماری از آنها فدائیان مسلح داشتند.انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۸: «به‌دنبال انجمن تبریز در شمال و سپس در جنوب، در تهران، رشت، مشهد، شیراز، اصفهان، کرمان، بندر بوشهر، بندرعباس، سیستان و شهرهای دیگر انجمنهای دیگری به وجود آمد. به زودی در سراسر ایران شهر یا ناحیه کم‌اهمیتی باقی نماند که انجمنی نداشته باشد... . تنها در خود تهران ۱۴۰نوع انجمن وجود داشت. … در جیرفت، انجمن غلامان آزاد تشکیل شد. … در بندر لنگه انجمنهای شیعه و سنیی تأسیس شد.»
راوی: انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۷:«نفوذ و اعتبار انجمن تبریز به زودی چنان بالا گرفت که در واقع، به ارگان قدرت غیررسمی انتخابی مبدل شد. … انجمن تبریز مستقلا اقداماتی به‌عمل می‌آورد که با منافع توده‌های وسیع مردم همآهنگی داشت. انجمن نرخ نان و گوشت را تثبیت کرد، مقیاس واحد اوزان را اصلاح نمود، محتکرین را تحت تعقیب قرار داده ذخیرهٴ گندم آنها را مصادره و بین مستمندان تقسیم می‌کرد. و نمایدگان خود را برای کارهای انقلابی میان شهریان وروستائیان به اطراف آذربایجان می‌فرستاد.» جلوگیری از ورود اتابک به ایران، در بندر انزلی، زیر رهبری انجمن شهر سازمان‌یافته بود. اما سرانجام با مداخلهه بهبهانی و طباطبایی و مجلس، مجاهدان گیلان ناگزیر شدند که کوتاه بیایند. وگرنه اگر به خواست انجمن رفتار می‌شد، زمینه بازگشت استبداد از اساس کور می‌شد.راوی: انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۷: «سفیر روس در ایران در گزارش خود به پترزبورگ وضع تبریز را در اواخر ژوئیهٴ ۱۹۰۷ (تیرماه ۱۲۸۶) چنین توصیف کرد: ”تمام قدرت از مدتها قبل در دست انجمن محلی است که متنفذ تر از سایر انجمنهای ایران می‌باشد و در تهران شعبه‌ای دارد که کلیه وکلای مجلس گوش بفرمان آنند.»
با این‌که انجمن‌ها تازه در آغاز راه بودند و با وجود کاستی‌های برنامه‌یی و سازمانی موفق شدند وضعیتی را به وجود آوردند که انجمن هر ایالت، به‌عنوان طرف مذاکره، نه تنها از سوی والی، و حکومت مرکزی، و حتی مجلس، بلکه از سوی سفیران خارجی، به‌عنوان جایگزین حکومت ایالتی پذیرفته شوند.قدرت تشکیلاتی و بسیج نیروی انجمنها بحدی بود که در جریان آشوب مرتجعین علیه مشروطه و مجلس، و نمایندگان تبریز در نامه‌یی به ثقة الاسلام نوشتند که ۴۸ انجمن در دفاع از مجلس آن‌چنان متحد بودند که هر گاه اراده می‌کردند می‌توانستند چهار هزار نفر را برای مقابله آماده کنند.یحیی دولت‌آبادی: انجمنهای برادران دروازه قزوین، و مظفری و شاه آباد و مجاهدین، همه مشغول تسلیحات بودند و خود را در برابر امکان حمله شاه آماده می‌کردند و به مجلس اطلاع داده بودند که دو هزار نفر مرد مسلح آماده دارند.در جریان انقلاب مشروطه، علاوه بر انجمنها، با تشکل‌هایی هم روبه‌رو هستیم از آزادیخواهان ایران که با الهام از انقلابیون قفقازی که علیه روسیة تزاری فعالیت می‌کردند در ایران اقدام به تشکیل کمیته‌هایی کردند که علیه استبداد قاجار فعالیت می‌کردند و نام انجمن یا جمعیت خود را با الهام از انقلابیون قفقاز، اجتماعیون- عامیون می‌گذاشتند.در تمامی کتابهای تاریخ مشروطه از جمعیت یا فرقة اجتماعیون عامیون نام برده شده و از گسترش آن در شهرهای ایران شواهدی ذکر شده. اجتماعیون عامیون در تبریز و مشهد و تهران و رشت و شهرهای دیگر هم شعبه‌هایی داشته است.در مرامنامه کمیته‌هایی که روشنفکران و آزادیخواهان علیه استبداد و پیشبرد جنبش تدوین می‌کردند، اهداف و آرمانهای مردمی برای برپایی جامعه‌ای دموکراتیک ذکر شده بود.انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۶: «هدف و وظایف جمعیت مجاهدین در برنامه‌یی که درماه سپتامبر سال۱۹۰۷ در شورای نمایندگان سازمانهای مجاهدین در مشهد به تصویب رسید منعکس شده بود. در این برنامه مطالبات زیر عنوان شده بود:تأمین حق انتخابات عمومی، با رأی مساوی و مخفی و مستقیم، تأمین هفت نوع آزادی که عبارت بود از: آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات، آزادی فردی و آزادی اعتصاب، مصادرهٴ اراضی شاه، بازخرید زمینهای خوانین و تقسیم آنها بین دهقانان، هشت ساعت کار روزانه، تغییر سیستم مالیاتی، از طریق بستن مالیات تصاعدی بر ثروت، تعلیمات عمومی اجباری و سایر خواستهای دموکراتیک.»
آری! گرچه انقلاب توسط میوه‌چینان و فرصت‌طلبان با توطئه خارجی آن زمان به سرقت رفت و مبارزان و رهبران اصلی انقلاب به حاشیه رانده شده و تصفیه شدند و مسیر برای ایجاد دیکتاتوری رضاخان عمله استبداد قاجار و استعمار و ارتجاع، هموار شد که خودش شخصا در نبرد علیه ستارخان فرمانده دسته مسلسل بود که برای اولین بار در تاریخ ایران مورد استفاده قرار میگرفت و در کشتار آزادیخواهان در رکاب فرماندهان روسی و قوای استبداد محمدعلی شاهی شرکت داشت،
کتاب «عین‌الدوله و رژیم مشروطه» به قلم مهدی داودی(۱۱) در فصل ششم صفحه ۱۸۷-۱۸۸پیرامون جنگهای تبریز و شکست‌های پی‌در‌پی عین‌الدوله از ستارخان می‌نویسد:
«محمدعلیشاه هم که تنها هدفش برانداختن مشروطه بود، باز تلاش می‌کند با همه ضیق مالی و وضع نامساعدی که داشت، نیرویی مرکب از پیاده و سوار و قزاق و توپخانه، حتی چند دستگاه مسلسل سنگین آن‌هم به فرماندهی «رضاخان سوادکوهی»(شاهنشاه فقید) تهیه و به تبریز گسیل دارد(لازم به یادآوری است که این کتاب در سال ۱۳۴۱ چاپ و منتشر شده و مورد تأیید حکومت وقت(محمدرضاشاه) بوده. نویسنده کتاب(داوودی) در مقدمه کتاب ص ۹ درباره دور‌یی از تاریخ که موضوع کتابش است، نوشته: دورانی که از آن صحبت می‌شود متأسفانه دوران نشیب تاریخ حیات ایران است. اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی در کتاب «ماموریت برای وطنم» ص ۲۸چاپ دوم می‌فرمایند...).
نویسنده کتاب «رضاشاه از تولد تا سلطنت» نیز در صفحه ۱۲۶ کتابش در این مورد نوشته:
«روز ۱۹مهرماه ۱۲۸۷ قزاق‌ها آماده حرکت(برای حمله به تبریز و شکست ستارخان) شدند. کلنل لیاخف، فرمانده کل قزاق‌خانه، از ستون اعزامی بازدید کرد و نطقی ایراد نمود و رجزخوانی بسیار کرد. رضاخان هم در بین قزاقان، شاهد رجزخوانی لیاخف بود.
در این نطق، فرمانده قزاق‌خانه گفت:
«تخت پادشاه(یعنی محمدعلیشاه) در خطر است. مردم تبریز گروهی از اوباشان توده(یعنی مجاهدان مشروطه‌خواه تبریز به فرماندهی سردار ملی ایران ستارخان) را گردآورده، تفنگ و توپخانه دولت را به چنگ آورده‌اند. آگهی جنگ به شاه داده و از اطاعت دولت سر باز زده‌اند.
آنها می‌کوشند که دوباره شاه را به بازگشت مشروطه ناگزیر نمایند. این مشروطه حقوق و مزایای بریگاد قزاق را محدود و ناجور می‌سازد و عمل کنترل را بر دستمزد شماها برقرار می‌نماید.
مشروطیت بدترین دشمن شماهاست. شما بر ضد این دشمن باید تا آخرین قطره خون خود بجنگید... برای این‌که در دوران جنگ و رزمگاه در تنگنا نیفتید، من برای شما خوراک‌های سرد حاضر و گوناگون آماده کرده‌ام.
شما باید بدانید که در بازگشت فیروزمندانه، از پول و سایر انعامات از طرف پادشاهان روسیه و ایران سرشار برخوردار خواهید شد. هرآن‌چه دارایی و ثروت در درون دیوارهای تبریز باشد، همه از آن شما خواهد بود!
شما باید بدانید که دست‌یافتن به تبریز یا شکست، برای شما امری حیاتی و مماتی است. اگر فتح نمودید، مشروطیت از پای به‌در خواهد افتاد، اگر برد با هواداران مشروطه باشد، بریگاد متلاشی شده، خود، زنان و کودکانتان دربه‌در و گرسنه خواهید ماند. این نکته را فراموش نکرده، مانند شیران بجنگید.
یا شما یا مشروطیت!‌»(پایان نطق لیاخف)
 احمدکسروی، تاریخ‌نگار نامدار انقلاب مشروطه نیز در کتاب معروفش به اسم «انقلاب مشروطه» ص ۸۲۵-۸۲۴ به این واقعه تاریخی و حضور رضاخان در حمله به آزادی‌خواهان تبریز اشاره کرده و نوشته:
«از آن‌سوی، دسته‌های قزاق چند شصت‌تیر «مسلسل» می‌داشتند که آنها را نیز از فرانسه خریده بودند و گویا نخست‌بار می‌بود که در ایران شصت‌تیر بکار می‌رفت. از چیزهای شنیدنی آن‌که فرمانده این شصت‌تیر‌ها، رضاخان سوادکوهی می‌بود که سپس به پادشاهی ایران رسید و خاندان پهلوی را بنیاد گذاشت».

 با این حال نبرد برای آزادی هیچگاه متوقت نشد و برای نسل جوان و آگاه و مبارز آینده که عشق وطن و مردم دوستی در سر داشتند الگویی را برای ادامه راه ارایه دادند، تا با ارتقاء سطح رهبری و کشف قوانین و فراگرفتن علم مبارزه برای آزادی آن انقلاب را به ثمر نهایی رسانده و حاکمیت ملی و مردمی را در ایران برقرار نمایند. از سختی‌های راه نهراسند، دشنامها و طعنه‌های عافیت‌طلبان و از میدان بدر رفته‌گان تسلیم طلب را وقعی ننهاده با گامهای استوار تا آخرین قطره خون به عهد خود وفا کنند. در همین مسیر بود که سالیان بعد سازمان مجاهدین خلق ایران با الهام از این تجربه گرانبها تاسیس گردید. گرچه در ابتدای راه با سخترین ضربه‌های نظامی و تشکیلاتی مواجه شد اما توانست با سخت کوشی و فداکاری رهبرانش پرچم این مبارزه را در اهتزاز نگه داشته و خواب راحت و آرام را بر دشمنان مردم ایران حرام کرده و کابوس سرنگونی دیکتاتورهای حاکم بر ایران شود.
حال به‌مناسبت ۲۵آبان سالروز درگذشت ستارخان، این سردار بزرگ ملی، یاد همه پیشگامان و مجاهدان آزادیستان صدر مشروطه را گرامی می‌داریم و به سرداران پاکبازی مانند ستارخان و باقرخان و رادمردان روشن‌بین و شجاعی مانند میرزا جهانگیرخان شیرازی (صوراسرافیل) و ملک‌المتکلمین درود می‌فرستیم. آنان راهگشایان فراموشی‌ناپذیر آزادی در تاریخ معاصر ایران بودند که در برابر استبداد چندهزار ساله بپاخاستند و بر سلطه دیرپای جهل و دین‌فروشی، به‌مثابه متحد دیرین نظام ستم‌شاهی، شوریدند.جنبش آزادیخواهی که در تاریخ معاصر ایران با پیشگامی آنان آغاز شد، تاکنون مراحل مختلفی را طی کرده و در مبارزه امروز ملت ایران برای سرنگونی استبداد مذهبی، به‌ بلوغ و کمالی بی‌سابقه رسیده است. در یک‌سو، قدرت سیاسی و قدرت مذهبی ـ‌که در آن زمان، مظاهرش محمدعلی‌شاه و مرتجعان مشروعه‌خواهی مانند شیخ فضل‌الله نوری بودند‌ ، در رژیم خمینی متمرکز شده و دجالگری و خیانت و شقاوت را به اوج رسانده است. و در سوی دیگر مقاومت برای آزادی، به‌دلیل سازمانیافتگی و ارائه جایگزین شایسته سیاسی، اساسی‌ترین کمبودهای مراحل پیشین را برطرف ساخته و به ریشه‌کن نمودن قطعی استبداد و ارتجاع کمر بسته است.بله! امروز ادامه راه ستارخان، و مجاهدان مشروطیت، به‌ بهای خون ۱۲۰هزار تن از رشیدترین فرزندان ایران‌زمین و رزم و رنج کسانی میسر شده که در ادامه راه تاریخی پیشگامان آزادی و به توصیه دکتر محمد مصدق، پیشوای فقید نهضت ملی، «از همه چیز خود» در راه آزادی و نجات وطن گذشته‌اند.

مطالب   مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت   ودر توئیتربنام @bahareazady   دنبال کنید

پیش بسوی قیام  سراسری ، ما بر اندازیم#   شهرهای ایران   اعتصاب # تظاهرات

سرنگونی #  اتحادوهمبستگی     مرگ_بر_دیکتاتور   #IranRegimeChange