تصویری از فروپاشی نظامی که هرگز مقدس نبود؛ نزاع بر سر رانت نفت
نزاع بر سر رانت نفت به نوعی توضیح دهندهی مضمون جنگ جناحهای نظام بر سر قدرت است. در حالی که خلافت اسلامی! در مسیر فساد سیستماتیک هر روز بیشتر بهپیش میرود، بیافقی آن هر لحظه نمایانتر میشود.
«فروپاشی شوروی در اوج قدرت نظامی بود و حتی در جهان مشروعیتش بعد از جنگ ویتنام از آمریکا هم بیشتر بود ولی سیستم دچار فساد سیستماتیک شده بود و دیگر نمیتوانست نوآوری کند و مردم را قانع کند. مردم نسبت به آن دچار سوءظن نهادینه شدند و فروپاشید.»
«اگر دولت کنونی ما چنین رویهای در پیش گیرد وضعیت ما حتی بدتر از آنها میشود».
عبارات فوق در انتهای مقالهای از کمال اطهاری آورده شده است. او از موضع یک اقتصاددان سعی در توضیح و تشریح وضعیت کنونی خلافت اسلامی! دارد؛ وضعیتی که البته دستکم محصول مسیری چهل سال پیموده شده است.
«اگر دولت کنونی ما چنین رویهای در پیش گیرد وضعیت ما حتی بدتر از آنها میشود».
عبارات فوق در انتهای مقالهای از کمال اطهاری آورده شده است. او از موضع یک اقتصاددان سعی در توضیح و تشریح وضعیت کنونی خلافت اسلامی! دارد؛ وضعیتی که البته دستکم محصول مسیری چهل سال پیموده شده است.
نزاع بر سر رانت نفت
اطهاری مینویسد: «مبنای فساد سیستماتیک در اقتصاد ایران را رانت تشکیل داده است. مازاد اقتصادی ایران در اساس از نفت حاصل میشود»؛ همین امر تبدیل بهمبنایی برای جنگ جناحها در درون نظامی شده است که از خود بهعنوان امالقرای جهان اسلامی یاد میکند.
نفت بهمثابه اساس مازاد اقتصادی کشور، موضوع جنگ جناحها برای تصاحب رانت ناشی از آن میشود. در چنین اقتصادی «بخش اصلی بودجه صرف فساد و بخشی از آن هم صرف هزینههای نظامی میشود».
افزون بر موارد فوق ساختار حاکم «در تولید موفق نیست» و حتی در «بازتوزیع» «مازاد اقتصادی نفت و مازاد اقتصادی داخلی» هم موفق نیست زیرا این مازاد «یا غارت میشود یا در همان بوروکراسی محدود ختم میشود.» یعنی در میان جناحهای نظام مقدس! بازتوزیع میشود.
نتیجه چنین وضعیتی البته تنها در سفرههای رنگین اصحاب قدرت متوقف نمیماند؛ لاجرم در ذهن و زندگی مادی اهالی جامعه بازتاب مییابد؛ بازتابی که هرچند در مقاطع گوناگون و به شکل مستمر با روشهای مختلف، سرکوب شده است یا با گمراه کردن ظرفیتهای اعتراضیاش به بیراههها، مهار شده است. اما همواره برای بار دیگر سربرآورده است.
در چنین نظامی، «رانت و فساد باعث شده که سوءظن نهادینه جامعه به حاکمیت به طور مداوم افزایش پیدا کند»؛ سوءظنی که «جلوهای از بروز آن همین اعتراض در خیابانها است.»
اطهاری مینویسد: «مبنای فساد سیستماتیک در اقتصاد ایران را رانت تشکیل داده است. مازاد اقتصادی ایران در اساس از نفت حاصل میشود»؛ همین امر تبدیل بهمبنایی برای جنگ جناحها در درون نظامی شده است که از خود بهعنوان امالقرای جهان اسلامی یاد میکند.
نفت بهمثابه اساس مازاد اقتصادی کشور، موضوع جنگ جناحها برای تصاحب رانت ناشی از آن میشود. در چنین اقتصادی «بخش اصلی بودجه صرف فساد و بخشی از آن هم صرف هزینههای نظامی میشود».
افزون بر موارد فوق ساختار حاکم «در تولید موفق نیست» و حتی در «بازتوزیع» «مازاد اقتصادی نفت و مازاد اقتصادی داخلی» هم موفق نیست زیرا این مازاد «یا غارت میشود یا در همان بوروکراسی محدود ختم میشود.» یعنی در میان جناحهای نظام مقدس! بازتوزیع میشود.
نتیجه چنین وضعیتی البته تنها در سفرههای رنگین اصحاب قدرت متوقف نمیماند؛ لاجرم در ذهن و زندگی مادی اهالی جامعه بازتاب مییابد؛ بازتابی که هرچند در مقاطع گوناگون و به شکل مستمر با روشهای مختلف، سرکوب شده است یا با گمراه کردن ظرفیتهای اعتراضیاش به بیراههها، مهار شده است. اما همواره برای بار دیگر سربرآورده است.
در چنین نظامی، «رانت و فساد باعث شده که سوءظن نهادینه جامعه به حاکمیت به طور مداوم افزایش پیدا کند»؛ سوءظنی که «جلوهای از بروز آن همین اعتراض در خیابانها است.»
جایگاه «روشنفکران»؛ مسیر فرسودگی
اطهاری اما چون نقطه ورود خود به بررسی خلافت اسلامی! را از موضع یک دانشگاهی انتخاب کرده است ناگزیر به آسیبشناسی در همین عرصه و به ارائه راهحل براساس آن میپردازد. هرچند آشنایان با چیستی و کارکردهای خلافت اسلامی! میدانند که تنها راه درمان برای نهاد ولایت فقیه به زیر کشیدن تمامیت آن است با این همه شهادتهای اطهاری میتواند تاییدی باشد بر شکست مسیر پیموده شده در نظام مقدس! و بیراهحلی مطلق در جستن راهی برای فلاح در درون آن.
اطهاری یادآور میشود که «با انقلاب فرهنگی دانشگاهها، موسسات پژوهشی، بودجههای پژوهشی و نظامات اعتباری همه در خدمت آن جناحهایی قرار گرفت که در حاکمیت حضور دارند».
انقلاب فرهنگی در بهار سال ۵۹ توسط خمینی علیه دانشگاهها به راه افتاد. در آن دوران به بهانه اسلامی کردن، دانشگاهها برای بیش از دو سال در محاق تعطیل فرو رفتند و طی آن انبوهی از استادان و دانشجویان در موجهای اعدام، کشتار شدند، یا به زندان افکنده شدند یا ناچار از مهاجرت شدند. [انقلاب فرهنگی! و دانشگاهی که ایستاد]
از آن پس نظام کوشیده است تا سیطرهی کامل خود را بر دانشگاهها و محیطهای پژوهشی حفظ نماید. اطهاری در ادامه تایید میکند که در خلافت اسلامی! حتی «به موسسات پژوهشی آزاد» هم اجازه کار داده نمیشود، چه برسد به آزادی احزاب و تحرک آزاد جامعه مدنی. در چنین محیطی نگاه حاکمیت به «روشنفکران» بهعنوان یک «میرزابنویس» است که بهناچار باید در درون گفتمانهای «روشنفکران رسمی جناحهای مختلف حاکمیت» «کار بکنند وگرنه طرد میشوند.» روشنفکران غیررسمی «در این زد و خورد یواشیواش فرسودهتر و فرسودهتر میشوند و خلاقیتشان هم کمتر میشود.» [اتاق تهران ۱۴ آذر ۹۷]
با ارائه چنین تصویریست که به انتهای مقاله اطهاری میرسیم. او در حالی با اشاره به نمونه فروپاشی شوروی مینویسد که «اگر دولت کنونی ما چنین رویهای در پیش گیرد وضعیت ما حتی بدتر از آنها میشود»؛ که خود، در سراسر مطلبش نشان داده است که نظام مقدس! در ۴۰ سال گذشته رویهای غیر از رانتخواری، فساد، انحصار و آزادیستیزی حتی در محیط پژوهشکدهها نداشته است.
اطهاری اما چون نقطه ورود خود به بررسی خلافت اسلامی! را از موضع یک دانشگاهی انتخاب کرده است ناگزیر به آسیبشناسی در همین عرصه و به ارائه راهحل براساس آن میپردازد. هرچند آشنایان با چیستی و کارکردهای خلافت اسلامی! میدانند که تنها راه درمان برای نهاد ولایت فقیه به زیر کشیدن تمامیت آن است با این همه شهادتهای اطهاری میتواند تاییدی باشد بر شکست مسیر پیموده شده در نظام مقدس! و بیراهحلی مطلق در جستن راهی برای فلاح در درون آن.
اطهاری یادآور میشود که «با انقلاب فرهنگی دانشگاهها، موسسات پژوهشی، بودجههای پژوهشی و نظامات اعتباری همه در خدمت آن جناحهایی قرار گرفت که در حاکمیت حضور دارند».
انقلاب فرهنگی در بهار سال ۵۹ توسط خمینی علیه دانشگاهها به راه افتاد. در آن دوران به بهانه اسلامی کردن، دانشگاهها برای بیش از دو سال در محاق تعطیل فرو رفتند و طی آن انبوهی از استادان و دانشجویان در موجهای اعدام، کشتار شدند، یا به زندان افکنده شدند یا ناچار از مهاجرت شدند. [انقلاب فرهنگی! و دانشگاهی که ایستاد]
از آن پس نظام کوشیده است تا سیطرهی کامل خود را بر دانشگاهها و محیطهای پژوهشی حفظ نماید. اطهاری در ادامه تایید میکند که در خلافت اسلامی! حتی «به موسسات پژوهشی آزاد» هم اجازه کار داده نمیشود، چه برسد به آزادی احزاب و تحرک آزاد جامعه مدنی. در چنین محیطی نگاه حاکمیت به «روشنفکران» بهعنوان یک «میرزابنویس» است که بهناچار باید در درون گفتمانهای «روشنفکران رسمی جناحهای مختلف حاکمیت» «کار بکنند وگرنه طرد میشوند.» روشنفکران غیررسمی «در این زد و خورد یواشیواش فرسودهتر و فرسودهتر میشوند و خلاقیتشان هم کمتر میشود.» [اتاق تهران ۱۴ آذر ۹۷]
با ارائه چنین تصویریست که به انتهای مقاله اطهاری میرسیم. او در حالی با اشاره به نمونه فروپاشی شوروی مینویسد که «اگر دولت کنونی ما چنین رویهای در پیش گیرد وضعیت ما حتی بدتر از آنها میشود»؛ که خود، در سراسر مطلبش نشان داده است که نظام مقدس! در ۴۰ سال گذشته رویهای غیر از رانتخواری، فساد، انحصار و آزادیستیزی حتی در محیط پژوهشکدهها نداشته است.
مطالب مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور #IranRegimeChange