از اشرف تا هزار اشرف
یک سؤال ضروری
آیا هرگز سؤالمان شده است که سازمان مجاهدین خلق ایران، چرا تاکنون پابرجا مانده است؟ برای فهم این سؤال شاید لازم باشد بگوییم که از میان آنهمه نیروها، گروهها، سازمانها آیا جریانی باقی مانده است که در مقام آلترناتیو و جایگزین سیاسی با نظام ولایت فقیه پنجه در پنجه دراندازد. البته منظور در اینجا حیات ضعیف فیزیکی بهعنوان یک تشکل به حاشیه رانده شده یا منفعل و ساکن در خارج از کشور نیست. منظور حضور فعال و اثرگذار در صحنهٔ رویارویی با استبداد دینی است.
تا آنجا که به دیکتاتوری مهیب آخوندی و قدمت ۴۰ساله آن برمیگردد یک روز و حتی یک ساعت و ثانیه نبوده است که در آن به نابودی تمامعیار مجاهدین نیاندیشیده و در این راستا هر تمهید ممکن را به کار نبرده باشد.
مجاهدین، اصلیترین و نخستین مرزسرخ ارتجاع
در این تردیدی نیست که مجاهدین نخستین مرزسرخ عدولناپذیر برای خامنهای و هر یک از باندهای نظام هستند. این به آن معناست که اگر عمر و زیدی در خیابان از سر ناراحتی به خامنهای بد و بیراه بگوید، قابل اغماض است؛ به شرط اینکه با مجاهدین در ارتباط نبوده باشند.
ماده ۱۸۶ قانون مجازات بهاصطلاح اسلامی این رژیم ـ که یک وحوشت نهادینه شده است ـ میگوید: «هر گروه یا جمعیت متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضاء و هواداران آن که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را میدانند و بهنحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش مؤثر دارند محارباند اگر چه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند».
در مادهٔ ۱۹۰ حکم آنان را قتل، آویختن به دار، قطع دست راست و پای چپ و نفی بلد میداند.
خمینی: «مجاهدین حکمشان اعدام است»
برا ی مطلب کامل تر کلیک کنید
اعتصاب واعتراض و تظاهرات# سرنگونی رژیم # اتحادوهمبستگی
مرگ_بر_دیکتاتور #IranRegimeChange
مطالب ما را در توئیتر @Bahar iran دنبال کنید