سردار شهید خلق موسی خیابانی - فلسفهٴ شعائر- قسمت دوم: رابطه شعائر با جهانبینی
سردار شهید خلق، موسی خیابانی:
... در اکتشافات باستان شناسی روشن شده که حتی انسانهایی که پیشتر از انسان متفکر امروزی میزیستهاند، از پرستش فارغ نبودهاند (البته در اشکال خاص خودشان)، این پرستش در قالب یک سری شعائر و یک سری آداب و مراسم بهعمل میآمد. وقتی انسان به مسألهای با این سابقه تاریخی برخورد میکند، ناچار درصدد بر میآید که آن را تجزیه و تحلیل کند، آن را تبیین کند و علت آن را کشف نماید. که چرا انسان در تمام دوران تاریخ خود چیزی به نام پرستش و چیزی به نام شعائر داشته است. با این مسأله برخورد هم شده، برخوردهای متفاوت. از زوایای مختلفی به مسأله نگاه شده که چرا انسان همیشه، پرستش و شعائری داشته است، پاسخهای مختلفی هم به آن دادهاند.
برای نمونه، یکی از پاسخها این است که پرستش یا شعائر ناشی از ترس و جهل بشر است. یعنی انسان بهویژه انسان دوران باستان، چون دانش و آگاهیاش خیلی محدود بوده، چون نسبت به پدیدههای طبیعت و اموری که در اطرافش روی میداده علم و آگاهی نداشته، از این رو در برابر آنها احساس ضعف و ترس نموده و از روی ترس و برای فرونشاندن خشم خدایانی که بهزعم او چنین وضعیتی را ایجاد میکنند، به یک سری موهومات متوسل گردیده است. برای نمونه، روشن نبودن علت پدیدههایی مثل رعد و برق، زلزله، قحطی و کلاً رویدادها و پدیدههایی که وجود داشت؛ پدیدههایی که انسان به علل وجودی آنها آگاه نبود. امروز برای ما روشن است که مثلاً علت وقوع زلزله یا رعد و برق چیست. اما برای انسانهای باستان روشن نبود. این جهل و ترس باعث میشد که انسان چنین تصور کند، که مثلاً قوای مافوق مشهودات وجود دارند، ارواحی وجود دارند، خدایانی وجود دارند که علت این حوادث و رویدادها هستند. انسان برای اینکه از این خطرات و از این تهدیدات ایمن شود به آن خدایان، به آن نیروها، به آن ارواح پناه میبرد، آنها را پرستش میکردد، از آنها میخواستند که به او رحم کنند.
این در تاریخ موجب پرستش شد. این یک نظرگاه هست که بعداً هم باز به آن اشاره میکنیم. به هر حال برخوردهای مختلفی شده و تفسیرهای متفاوتی بهعمل آمده است. حتی از طرف آنهایی که معتقد به اصول و مبانی ادیان هستند، حتی در بین آنهایی که مسلمان هستند، وقتی میآیند مسأله را تفسیر بکنند، یعنی فلسفه این شعائر را بیان بکنند، نظرات مختلفی ارائه میدهند. برای نمونه در مورد روزه میگویند، بهخاطر بعضی فواید بهداشتی وضع شده؛ یا برخی تعبیرهای ریاضتکشانه از مسأله شعائر یا مسأله روزه بهعمل میآورند. همین طور درباره نماز. ولی اینها کافی نیست یا اصلاً درست نیست، یا در این بررسیها صرفاً یک سری آثار و فواید فرعی و جنبی مورد توجه قرار گرفته و اصل مسأله نادیده گرفته شده است. ما باید در درجه اول بهدنبال اصل مسأله باشیم.
خوب، حالا ما شعائر را چگونه باید «تبیین» کنیم. از نظر ما فلسفه شعائر چیست؟ برای اینکه به این مسأله پاسخ دهیم بایستی مسأله شعائر را در رابطه با انسان و ویژگیهایش بررسی نمایم. یعنی مقدمتاً باید انسان را بشناسیم. چون شعائر مظهری از حیات ویژه انسان است. یعنی این انسانها بودند که به یک سری آداب و رسوم که مضمون آن پرستش بوده متوسل شدهاند. (حالا پرستش چی، به آن کاری ندارم و فعلاً به این هم کاری ندارم که این شعائر تا چه اندازه شعائر اصیل، درست و واقعی بوده و تا چه اندازه انحرافی، غلط و نادرست. ولی به هر حال یک واقعیتی بوده و هست، که آن هم عبارت است از شعائر و مضمون آن یعنی پرستش)
برای نمونه ما ندیدهایم که حیوانات هم در قالب یک سری آداب و رسوم خاص به پرستش معبودها و خدایان بپردازند. البته آنها هم تسبیح دارند ولی بهمعنای خاص خودش؛ اما نه در شکل آگاهانه. این مسأله فقط در رابطه با انسان مطرح است. بنابراین برای پاسخ به مسأله شعائر، ما باید انسان را بشناسیم، و به مسأله انسان پاسخ بدهیم. اما پاسخی که به مسأله انسان میدهیم در نهایت مربوط میشود به پاسخی که کلاً به مسأله وجود میدهیم. (بعداً توضیح خواهم داد که منظورم از مسأله وجود چیست) پاسخی که ما به مسأله وجود میدهیم، یعنی تبیینی که از کل جهان بهعمل میآوریم. یعنی اینکه جهان را چطور تفسیر میکنیم؟ چطور میبینم؟ این خودش جوابی را که به مسأله انسان میدهیم تعیین میکند. همچنین تعیین میکند جوابی را که ما به مسأله شعائر میدهیم. مسألهٴ وجود و پاسخ آن یعنی تبیین جهان، در واقع اصل و اساس برخوردهای هر مکتب فکری با کلیه مسائل است؛ یعنی بسته به اینکه ما چه جوابی به این مسأله بدهیم، جوابهای ما به مسائل دیگر هم مشخص میشود.
فرض کنید اگر مثلاً ما اعتقاد به خدا داشته باشیم، تبیینی که از انسان میکنیم متفاوت است با زمانی که به خدا اعتقاد نداشته باشیم. برای نمونه، وقتی جهان را هدفدار تبیین کنیم و اینکه از ابتدا تا انتها سمت و سویی دارد، این تبیین فرق میکند با زمانیکه جهان را ماده گرایانه (ماتریالیستی) تفسیر کنیم. یعنی تا وقتی اعتقادمان بر این باشد که بهاصطلاح «وجود = ماده» طبعاً برخوردمان با مسائل مختلف، تبیینمان از مسائل مختلف، از جمله مسأله انسان یا مسأله جامعه و تاریخ متفاوت است با زمانیکه معتقد باشیم که فرمول ماتریالیستی «وجود = ماده» پاسخ درست مسأله نیست.
خوب، هر مکتبی، هر سیستم اعتقادی، اول باید به مسأله وجود پاسخ بدهد و این کار را هم معمولاً میکند. بعد که به این مسأله پاسخ داد، بر این اساس و از این زاویه بقیهٴ مسائل را نگاه میکند، یعنی یک عینک به چشمش میزند و از پشت آن عینک بقیهٴ مسائل را میبیند و همهٴ آنها را توضیح میدهد. مسائل کوچک و بزرگ، جزیی و کلی و...
مکتب ما هم یک مکتب جامع و کاملی است. یک سیستم اعتقادی کامل. برخی مکاتب هستند که یک سیستم جامع اعتقادی نیستند؛ البته اینها را هم میتوان مکتب گفت، اما نه بهمعنای کامل و دقیق آن. مثلاً میگویند مکتب هنری، که منظور از آن یک مکتب بهعنوان یک مجموعه کامل اعتقادی نیست. البته اینها هم در جوهر خود متضمن یک چنین تبییناتی هستند، ولی ممکن است بارز نباشند.
اساساً هر بررسی که ما از مسألهٴ مشخصی بهعمل میآوریم و هر پاسخی که به آن میدهیم، خواهی نخواهی یک تبیین فلسفی دارد. یعنی اینکه در عمق خود و در تحلیل نهایی، متضمن پاسخی به مسأله وجود هم هست، که ممکن است ما به آن آگاهی نداشته باشیم. خیلی از کارهایی که ما انجام میدهیم با اعتقادات اصیل توحیدیمان منافات دارند، ولی ما به این امر واقف نیستیم. ظاهراً فکر میکنیم که این کار در مسیر اعتقادیمان قرار دارد، ولی در حقیقت اینطور نیست. ولی به هر حال یک مکتب جامع و کامل، یک سیستم اعتقادی کامل، آن است که کلیهٴ مسائل اساسی را که انسان در برخورد با جهان، تاریخ و در برخورد خودش با آنها مواجه است، بهطور کامل توضیح دهد.
ادیان الهی بهطور عام و اسلام بهطور خاص، سیستمهای اعتقادی کامل هستند و البته همانطور که قبلاً هم گفتم، ادیان، قدیمیترین سیستمهای اعتقادی هستند؛ سیستمهای اعتقادی که در عینحال جامع و همهجانبه هم هستند. ما با مکاتب فکری و بشری، بیشتر در عصر آگاهی انسانها در سدههای 18-19-20، بعد از رنسانس در اروپا، سر و کار پیدا میکنیم؛ در حالیکه در گذشته ادیان بهعنوان سیستمهای جامع و کامل اعتقادی وجود داشتهاند.
در چهارچوب اعتقادات اسلامی، شعائر هم تفسیر و توضیح خاص خودش را دارد. این توضیح در اینجا بر اساس پاسخی که به مسأله وجود میدهیم، یا بر اساس تبیینی که از جهان بهعمل میآوریم، معنی پیدا میکند. بهطوریکه اگر ما در چهارچوب دیگری مسأله شعائر را بررسی کنیم، به هیچوجه به چنین جوابهایی نخواهیم رسید. چرا؟ چون آنجا مبانی و اصول اساسی فرق میکند. یعنی یک چهارچوبی هست که دارای یک سری عناصری است، یعنی یک سری چیزها در درون این چهارچوب میگنجد. اگر ما برخی از این چیزها را برداریم و توی یک چهارچوب دیگر ببریم، طبعاً این عناصر در چهارچوب جدید معنا و مفهوم نخواهند داشت. زیرا چهارچوب تازه نمیتواند این مسائل را توضیح داده و تبیین و تفسیر نماید.
مثلاً وحی را در نظر بگیرید: ما مسأله وحی را نمیتوانیم در چهارچوب تفکر مادهگرایانه توجیه و تفسیر کنیم. اصلاً معنی ندارد. در این چهارچوب مسأله وحی جواب ندارد. طبعاً چیزی جز اوهام و تخیلات ایدهآلیستی نمیباشد. آن چهارچوب نمیتواند مسأله وحی را در خودش بپذیرد. ولی در چهارچوب اعتقادات ادیان الهی، نه تنها پذیرفته میشود، بلکه یکی از اصول اعتقادی آنهاست. یعنی اعتقاد به هدایت از طریق انبیاء، که طبعاً در این چهارچوب توضیح و تفسیر خاص خودش را هم دارد. بنابراین برای اینکه بتوانیم مسأله شعائر را در چهارچوب اعتقادات توحیدی اسلام اصیل بررسی کنیم، اول باید ببینیم که اسلام چه تبیینی از کل جهان بهعمل میآورد. یعنی اینکه چه پاسخی به مسأله وجود میدهد و انسان را چگونه تبیین میکند؟ بعد از این، مسأله شعائر را در رابطه با انسان پیگیری میکنیم. البته بحث تبیین جهان که در آموزشهای سازمان به نام بحث «وجود» مشهور است، خودش یک بحث اساسی و مفصل است. شاید بتوان 2-3 جلد کتاب دربارهٴ آن نوشت. بنابراین صحبت در این مورد، احتیاج به فرصت دیگری دارد. طبعاً با این فرصت کم، نمیشود اصلاً این مطلب را باز کرد. اگر در آینده فرصتهایی پیش بیاید، انشاءالله شاید بتوانیم این را هم مورد بحث قرار بدهیم. بنابراین من فقط در اینجا به کلیاتی اشاره خواهم کرد و یک سری خطوط کلی را در مسأله تبیین جهان مطرح خواهم نمود که بعداً مورد استفادهٴ ما در بحث انسان و شعائر هم قرار خواهد گرفت.
سردار شهید خلق، موسی خیابانی- فلسفه شعائر قسمت سوم: نگاهی به روند تکامل
حال ببینم این بحث وجود، تکامل یا «تبیین جهان» چیست؟ از اینجا آغاز کنیم که خود جهان چیست؟ به محیط اطراف خودمان نگاه کنیم، جهان یعنی همین پدیدههای گسترده شده و متنوعی که میبینیم. کوه، آسمان، افلاک، کهکشان، جنگل، انسان، جامعه و... ؛ جهان مجموعه همین پدیدههاست. البته اینها پدیدههای دیده شدنی هستند. وقتی ما محیط پیرامون خودمان را نگاه میکنیم، در آن چه چیز میبینیم؟ امسال ماه رمضان ما اینجا دور هم نشستهایم. پارسال در این موقع در کجا بودیم؟ آیا امکان داشت ما چنین جلسهای در دانشگاه داشته باشیم؟ نه من زندان بودم، شما هم شاید بعضیها در زندان بودید. چه مسائلی در جامعه ما بود؟ یادتان هست؟ تظاهرات، اعتصابات، مبارزات؛ حتماً تظاهرات عید فطر پارسال را به یاد دارید. از پارسال تا امسال اوضاع چقدر فرق کرده است؟ شاید هر کدام از شما کسانی را میشناختید که الآن در بین ما نیستند. در این مبارزه آنها شهید شدند. در این مدت در جامعه ما، یک رژیم، یک نظام اجتماعی منحط (رژیم شاهنشاهی) مدفون شده و رژیم دیگری جای آن نشسته است.
خوب میبینید که هنوز هم تغییر و حرکت ادامه دارد. جامعه را در نظر بگیرید: گروهها و دستجات مختلف، افراد متفاوت، راههای گوناگون... در هر زمینهای که نگاه کنید میبینید چقدر تغییر و پیشرفت وجود دارد. برای نمونه در زمینهٴ تکنولوژی: مثلاً ماشینهایی که الآن وجود دارند، آیا 10سال پیش هم وجود داشتند؟ نه! به فرهنگ و مسائل فرهنگی نگاه کنید! آیا پیشرفتهای فرهنگی که امروز وجود دارند، 10سال پیش هم در چنین ابعادی وجود داشتند؟ نه، خیلی چیزها تازگی دارند. مسلماً یک روزی بود که هیچ کدام از ما وجود نداشتیم. مثلاً 60سال پیش (که فکر میکنم 60سال زیاد است چون اینجا معمولاً همه جوان هستیم) و یا حتی 40سال پیش، بیشتر ما نبودیم. شما اگر توی خانه آلبوم عکس دارید میتوانید عکسهایتان را کنار هم ردیف کنید. این تصاویر به خوبی تغییرات شما را در این مدت نشان میدهند (البته این تغییرات فقط جنبهٴ ظاهری دارد).
از جامعه بروید طبیعت را نگاه کنید. آنجا هم نظیر همین چیزها وجود دارد. خواه در اجتماع، خواه در طبیعت شاهد تغییر، دگرگونی و حرکت مستمر هستیم. چیزهای بهوجود میآیند، چیزهای از بین میروند. یک روزی ما نبودیم یک روزی پدران ما هم نبودند. همینطور برویم به عقب. روزی بود که اصلاً در روی زمین انسان وجود نداشت. همینطور عقب برویم، به روزی میرسیم که اصلاً هیچ موجود زندهای وجود نداشت. این کره زمین ما بود، ولی هیچ موجود زندهای در آن نبود. یک روزی کره زمین هم نبود، منظومه شمسی ما هم وجود نداشت. شاید 7 - 8 میلیارد سال پیش از منظومه شمسی خبری نبود. عمر زمین را بیش از چهار میلیارد سال تخمین میزنند (به شیوههای علمی). یک روزی از کره زمین خبری نبود باز هم عقبتر برویم، یک روزی کهکشان منظومه شمسی هم وجود نداشت، کهکشانهای دیگری هم نبودند. میرسیم به کجا؟ فرض کنید. میرسیم به حدود 14 میلیارد سال پیش. اسمش را بگذاریم آغاز جهان (شاید تعبیر درستی نباشد). میبینم که چطور چیزهای بهوجود میآیند. علم و دانش هم این را برای ما روشن کرده است که چه پدیدههایی، کی و کجا نبودند، و کی و کجا بهوجود آمدند. ما هم میبینیم که چگونه پدیدههایی دارند از بین میروند. الآن برای نمونه در آسمانها، در کهکشانها و در افلاک، ما شاهد زوال و تلاشی ستارگان هستیم. شاید ستارههای دیگری نیز بهوجود میآیند. خوب میرسیم به حدود 14میلیارد سال پیش. چی بود؟ «آغاز».
آن نقطه، از نقطهنظر علمی هنوز ناشناخته است. روشن نیست آنجا چه بوده. گفتیم نه ستارهها بودند، نه کهکشانها بودند، نه عناصر شیمی بودند. الآن حدود صد و چند عنصر شیمی کشف شده، که تشکیل دهندهٴ ساختمان تمام جهان هستند. پدیدههای مادی را اینها میسازند. اینها هم نبودند. در آن نقطه چه بود؟ البته فرضیات مختلفی هست. مثلاً به تعبیری میگویند مادهٴ بیشکل اولیه بوده، یا اینکه در این بررسی به جایی میرسیم که ممکن است در وضعیتی، اصلاً زمانی و مکانی هم وجود نداشته است. این برای ذهن ما کمی سنگین است که تصور کنیم یک روزی بود که اصلاً روزی نبود، زمانی نبود، مکانی نبود. قبلاً اینطور تصور میشد که زمان و مکان مطلق است و بهطور مستقل وجود دارد و ماده در ظرف زمان و مکان وجود دارد. یعنی زمان و مکان ظرف ماده است؛ ولی تئوری نسبیت ثابت کرد که زمان و مکان از ویژگیهای ماده است. یعنی اینکه اصلاً پیش از اینکه ماده بهوجود بیاید، زمان و مکانی در کار نبوده. در نهجالبلاغه، حضرت علی (ع) تعبیر جالبی دارد. علی (ع) اشاره میکند به تلاشی جهان؛ وقتی هم صحبت از خدا میکند میگوید: «روزی که همه چیز، تمام جهان، هر آنچه که هست از بین میرود ولی خدای لایزال باقی است». در تعبیر دیگری هم که دارد میفرماید: «وقتی که زمان ناپدید شود». یعنی زمان هم دیگر وجود نداشته باشد.
صحبت از آغاز جهان بود. منظور این است که حدود 14 میلیارد سال پیش جهان چگونه است؟ در این زمینه تعبیرهای مختلفی وجود دارد. مثلاً فرض کنید ابر اولیهای بود تشکیل شده از عنصر هیدروژن. (مجموعهای از پروتونها که هستهٴ هیدروژن است)، ساکن و آرام، قسمتی از فضا را اشغال کرده بود. البته دقیقاً معلوم نیست اینطور باشد. فرضیه است. ناگهان اتفاقی میافتد. این ابر اولیه شروع میکند به حرکت کردن، به شکافته شدن. آن بیشکلی اولیه از بین میرود. باز در نهجالبلاغه خطبهٴ اول اشارات و تعابیر بسیار جالبی دربارهٴ تکوین جهان دارد، که چگونه جهان شکل گرفت. خب، حرکت آغاز شد: در حدود 14 میلیارد سال پیش چیزهای شروع به شکل گرفتن کردند، مثلاً پارههایی از آن ابر اولیه کنده شدند و در اطراف و اکناف شروع کردند به انتشار و پخش شدن. میلیاردها سال گذشت، در این جریان عناصر شیمی پدید آمدند. کهکشانها شکل گرفت، ستارگان پدید آمد، منظومهها ساخته شد. کهکشانی که منظومه شمسی در آن قرار دارد، کهکشان کوچکی است. در شبهای هوا صاف، وقتی از بالای کوه آسمان را نگاه کنید، انبوهی ستارههای ریز و سفید رنگی را در کنار هم میبینید؛ به این مجموعه میگویند کهکشان راه کعبه، کهکشان راه شیری، کهکشانی که منظومه شمسی ما هم جزیی از آن است. تا کنون پانصد میلیون کهکشان در افق دید تلسکوپها دیده شده است. هر کدام از کهکشانها شاید هزارها و یا حتی میلیونها منظومه یا ستاره را در بر میگیرند.
در ادامه تکوین جهان، در نقطهای منظومه شمسی پدید آمد و در مرحلهای از شکلگیری منظومه شمسی کره کوچکی به نام زمین شکل گرفت. همین زمین خودمان که در دنیای بیکران کهکشانها، قطرهای است در برابر دریا. باز جریان خلقت و تکوین کائنات پیش میرود. بنا بر فرضیهای زمین اول کرهای بود داغ و آتشین، که با سرعت سرسام آوری به دور خودش و به دور خورشید میچرخید. ابتدا آبی نبود. به مرور ابرها در آسمان و زمین پدید آمدند. چطور؟ داستان کاملش در کتابهای مربوط به تکامل نوشته شده است. بسیار داستان شیرینی هم هست، حتماً بخوانید. ابرها پدید آمدند. بارانهای سیلآسا شروع کردند به ریزش بر روی زمین. ولی هنوز به زمین نرسیده در همان فضا تبخیر میشدند و به آسمان بر میگشتند. ولی خوب اینها فضای اطراف زمین را به تدریج خنک کردند. آرام آرام پوستهٴ زمین خشک شد و آبها توانستند در روی زمین جاری شوند، گودالها را پر کنند و دریاها و اقیانوسها را پدید آورند. زمین پوستهٴ سرد و خاموشی پیدا کرد. اما هنوز از حیات خبری نبود، از زندگی خبری نبود، همه چیز مرده بود، ولی پیشرفت و دگرگونی ادامه داشت. خلقت ادامه داشت. پدیدههای نو مرتباً زاده میشدند، مواد آلی پدید میآمدند؛ در حالیکه روزی مواد آلی وجود نداشت، فقط مواد معدنی در روی زمین وجود داشت. با پیدایش مواد آلی زمینهٴ تکوین حیات پدید میآمد. بدین ترتیب نخستین جرثومههای حیاتی بر روزی زمین بهوجود آمد. چطور؟ کجا؟ امروز بهلحاظ علمی تا حدود زیادی توضیح داده شده است. آغاز حیات به 2 میلیارد سال پیش بر میگردد.
خب، پدیدههای حیاتی بهوجود میآیند. از پستترین گیاهان تا انسان. اول جهان گیاهان پدید آمد. بعد نوبت به دنیای حیوانات رسید. حیوانات هم یکباره بهوجود نیامدند، به تدریج در طول جریان تکامل بهوجود آمدند. از خزندگان و پرندگان تا پستانداران. در پایان این خط، انسان پدید آمد.
این خود داستانی طولانی دارد که در بحث انسان اشارهیی به آن خواهیم کرد. ضمن صدها هزار سال، انسان اشکال ابتدایی و اولیه را طی کرد تا شکل بگیرد، ساخته شود، پرداخته شود، تا بشود انسان امروزی. از تاریخ ظهور انسان امروزی بیش از 15 تا 20هزار سال نگذشته است. جوامع انسانی و اجتماعات انسانی پدید آمدند؛ البته در اشکال ابتدایی و اولیه. جوامعی که بعدها رشد کردند و اشکال جدید به خود گرفتند. حال انسان شروع به تسخیر جهان کرد. ابزار ساخت، جهان را شناخت و در تمامی زمینهها شروع به پیشرفت کرد. تاریخ انسان را میشود مطالعه کرد. تاریخ جوامع انسانی را میشود مطالعه کرد که چه سیری داشته، و چه دگرگونیهایی را پشت سر گذاشته، تا اینکه به نقطه فعلی رسیده است. تاریخ انسان مشحون از جنگ و جدالها، از فرعونها و نمرودها، و متقابلاً ابراهیم ها و محمدها است. پیشرفت را در هر زمینه میشود دید.
به این جریان، از آن آغاز تا به امروز، جریان تکامل میگویند. جریانی که مسلماً به پایان هم نرسیده است و ادامه خواهد داشت. مسلماً یک روزی آفتاب تیره خواهد شد؛ این شاید در 100سال، 200سال پیش امر غریبی بود، قابل باور نبود؛ ولی امروز کاملاً روشن است و از نظر علمی هم قابل پیشبینیست. مانند آن را در کهکشانها زیاد میبینیم. «اذا الشمس کورت». ببینید قرآن در 14 سدهٴ پیش اینها را تصویر کرده، «اذا النجوم انکدرت»... «اذا السماء انشقت»... «آفتاب در هم پیچیده میشود، ستارگان تیره میشوند و آسمان شکافته میشود». به تعبیرهای مختلف و در موارد متعدد، وضعیتی که بهوجود خواهد آمد در قرآن تصویر شده است.
گفتیم این جریان را میگویند جریان تکامل. چنین جریانی طبعاً دارای ویژگیها و قواعدی است. این قواعد و خصوصیات در کتبی که در زمینه تکامل نوشته شده، بیان گردیده است.
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# کانونهای شورشی در شهرهای ایران # #Iran
#سال_سرنگونی #ایران #کروناویروس #قیام_تا_پیروزی #coronavirus
اعتصاب واعتراض #شورش #زندانیان ، تظاهرات# سرنگونی #COVID2019 # اتحادوهمبستگی - مرگ_بر_دیکتاتور #مجاهدین خلق ایران