خسرو گلسرخی سمبل عهد راستین یک مبارز مردمی که در روز ۲بهمن سال ۱۳۲۲ در شهر رشت کودکی بدنیا آمد. هرچند عمر کوتاهی داشت، اما نام بلند او الگویی انگیزاننده برای نسلهای بعد از خودش شد. خسرو گلسرخی در خانهای بدنیا آمد که پدر و مادرش از پیروان راستین میرزا کوچک خان جنگلی بودند. ۵ساله بود که پدرش را از دست داد. اما مادری مهربان و آزادهاش، او را در دامن خود پرورد تا به ۱۹سالگی رسید. از این پس بود که خسرو نانآور خانه شد و با تسلطی که به زبانهای انگلیسی و فرانسه کسب کرده بود در تهران مشغول کار شد.ذوق ادبی خسروگلسرخی و علاقهاش به ادبیات موجب شد که خیلی زود دست به قلم برده و حاصل پژوهشها و آثاری که خلق مینمود را در روزنامه و مجلات زمان خود بهچاپ رساند. بدلیل شرایط موجود آن زمان، خسرو آثار خود را با نامهای مستعار «افشین راد»، «خ. گ»، «خسرو کاتوزیان» و «بابک رستگار» منتشر میکرد. فعالیتهای ادبی و ذوق سرشار او موجب شد که در سال ۱۳۴۷ سردبیر هنری روزنامه کیهان گردد. از همین سال با یک نویسنده، شاعر و هنرمندی بنام عاطفه گرگین آشنا شده و با او ازدواج کرد.
گلسرخی رو در روی روشنفکران بیتعهد
ماهنامه «نگین» که یک مجله ادبی و فرهنگی بود، در بهار سال ۱۳۵۰ مقالهای از گلسرخی را بهچاپ رساند که چالشهای زیادی را برانگیخت. عنوان مقاله «گرفتاری شعر در شبه جزیره روشنفکران» بود. خسرو در این مقاله روشنفکر و شاعر زمانه خود را به نقد کشیده و نوشته بود: «شاعر که زیر نفوذ سیاست هنری روزگارش قرار گرفته، در مقام تولیدکنندهای تکیه زده که منطبق شدن کالایش با ضوابط جاری حتمی مینماید… شاعر در کوران واقعیات نیست… چون در زندگی روزمره در میان مردم دیده نمیشود، شعر او نه رنگی از مردم دارد و نه رنگی از زندگی».خسرو از وجود شاعران بیدرد و روشنفکرانی که آنان را عروسکان کوکی مینامید بشدت آزرده بود. به باور او عفونت سیاست چنان در اشعار شاعران سوداگر نفوذ کرده بود که قلبش را میآزرد. او که با رنج مردم کوچه بازار و تهیدست آشنا بود، مفهوم استثمار را در پهنه اجتماع بروشنی میدید و انتظار آن را داشت که هنرمند با تعهدی که نسبت به جامعه و مردم دارد، در این مسیر گام بردارد.در مرداد سال ۱۳۵۰ مقاله بلندی را با عنوان « سیاست هنر، سیاست شعر» در مجله نگین به چاپ رساند. در این مقاله، شدید به شاعران بیدرد و روشنفکرانی که غم مردم ندارند تاخت و آنان را «سوداگران هنر و عروسکان کوکی» نامید. این مقاله در دو قسمت تنظیم شده بود که فقط بخش اول آن چاپ شد و ساواک مانع از چاپ بخش دوم آن گردید، زیرا در این مقاله روشنفکران و شاعران نان به نرخ روز خور را عروسکان کوکی معصومی تصویر کرده بود که صرفا مشتی کلمات قصار را از برکرده و از قلب پر عفونت «سیاست هنری سوداگران» تغذیه میکنند.
تمجید گلسرخی از فروغ فرخزاد
در راستای همین دیدگاه انسانگرایانه است که گلسرخی شعر فروغ فرخزاد را ارج مینهد و او را میستاید. زیرا در مورد او میگوید: « فروغ زیبایی را در بافت خشن زندگی جستجو میکرد. شعرهای اجتماعی او شاید مردمیترین شعر روزگار ما باشد».خسرو گلسرخی در مسیر فعالیتهای ادبی و هنری خود با جمعی از روشنفکران انقلاب آشنا شده و به محفل آنان راه یافت. اما آن محفل روشنفکری هم روح عاصی او را پاسخگو نبود و از آنان جدا شد. زیرا تلاشهای آنان را فقط حرفهای بیثمر و خیالبافیهای روشنفکرانه میدید که با چپرویهایی نمایشی آذین شده است.
دستگیری گلسرخی
ساواک شاه خسرو را به جرم شرکت در طرح گروگانگیری رضا پهلوی دستگیر کرد که نهایتا در روز ۲۹بهمن سال ۱۳۵۲ به شهادت او انجامید. اما دادگاه تاریخی خسرو بعنوان برگ زرینی از مبارزات میهنی در سینه تاریخ ایران ثبت گردید.خسرو و همرزمش کرامتالله دانشیان، در بیدادگاه نظامی شاهنشاهی، چنان به دفاع از ارزشهای مردمی برآمدند که شکوه ایستادگی خلقی را به نمایش گذاشتند. صحنههایی از وفای تا به آخر در راه آزادی میهنی که به آنان عشق میورزید و حیاط خود را تنها سرمایه برای نجات آنان از ستم و استثمار میدانست.خسرو دفاعیاتش در دادگاه را نه برای حفظ جان خود که برای رساندن پیام مردمش بکار گرفت. «به نام نامی مردم» آغاز کرد و در بدو سخنانش عدم صلاحیت دادگاه را گوشزد نمود و با صدای بلند اعلام نمود که برای دفاع از خودش برنخاسته، بلکه سخنانش رو به خلق و تاریخ است. رو به رئیس دادگاه با غرور گفت: «من برای جانم چانه نمیزنم، چرا که فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم».فریاد تاریخی و آزادگی در ادامه این فریاد تاریخی، آزادگی خود را به اوج رساند و بانگ برداشت: «زندگی مولاحسین، نمودار زندگی کنونی ماست که جانبرکف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه میشویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. هرچند یزید گوشهیی از تاریخ را اشغال کرد. ولی آنچه خلقها تکرار کردند و میکنند راه مولا حسین است».
چه گرد دلاوری بود که خطاب به رئیس دادگاه گفت: «هر چه شما بر من بیشتر بتازید. من بیشتر بر خود میبالم. چرا که هر چه از شما دورتر باشم. به مردم نزدیکترم و هر چه کینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد. لطف و حمایت توده مردم از من قویتر است. حتی اگر مرا به گور بسپارید که خواهید سپرد، مردم از جسدم پرچم و سرود میسازند».و بدرستی چنین شد. نام خسرو گلسرخی پرچمی شد در مسیر مبارزه با دیکتاتوری و ستم و استثمار. نام او افتخار و شرف خلقی شد که به نابرابری و ظلم و جهل «نه» گفتند. آنان در برابر ستمگران ایستاده و میایستند.لحظهای که دادگاه حکم اعدام گلسرخی و کرامتالله دانشیان را اعلام نمود. این دو قهرمان با لبخندی برلب یکدیگر را درآغوش کشیده و قدرت پو
🌹 # بر اندازیم #تيك_تاك_سرنگوني
️❣️ # ️ ️️️ مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi #IranRegimeChange
🌻 پیوند با حساب توئیتری BaharIran@7