از حرامزادهترین نوع سانسور تا بزرگترین سانسور قرن!
زنده یاد احمد شاملو در اواخر عمر سلطنت پهلوی در نامهای به بخش فارسی بی بی سی سانسور موجود در دمکراسیهای غربی نسبت به تحولات ایران را حرامزادهترین نوع سانسور نامید. او با اشاره به زد و بندهای دولت فخیمه با شاه و چرخش مداری بی بی سی که خواستار حذف قسمتهای سیاسی حرفهای او و انتشار بخش ادبی آن مصاحبه بود نوشت:
اولاً ، که سوابق ادبی ناچیز من برای خودم هم اسباب خجالت است. ثانیاً، کدام ایرانی فاتحه بی الحمد میخواند برای «سوابق ادبی» آن خروس بی محلی که در برابر جنازههای غرقه به خون هزاران بی گناهی که در خیابانهای وطن گریان من به خاک افتادهاند، تعداد کتابهایش را بشمارد یا از افتخارات شعری و فعالیتهای تحقیقی خود سخن بگوید؟
امروز البته قلم و زبان آن ستاره آسمان ادب و شعر ایران دیگر حضور ندارد تا نسبت به ناجوانمردانهترین نوع سانسوری که امروز در عصر ارتباطات و دنیای اطلاعات بر تحولات واقعی جامعه ایران اعمال میشود، تیغ بکشد. اما سانسور به بی رحمانه ترین شکل آن جریان دارد.
سانسورچیها چه کسانی هستند؟
اگر نخواهیم مبهم صحبت کنیم، قدرتهای بزرگ استعماری هریک به فراخور منافعی که در کشور مبداـ در اینجا ایران- دارند، تلاش میکنند از طریق رسانههای تحت امر خودشان خط و خطوط سیاسی خود را در کشور مربوطه به پیش ببرند. بی جهت نیست که تمامی کشورهای تاثیر گذار غربی یک یا چند رسانه فارسی زبان رو به ایران دارند. این رسانههای فارسی زبان که به دلیل برخورداری از امکانات وسیع و کار حرفهای رسانهای مخاطبان زیادی در ایران دارند، تلاش دارند خط فکر و تحلیلی خود را به جامعه ایران القا کنند و مدلی از تحولات را در ایران به پیش ببرند که با منافع اقتصادی و سیاسی نامشروع کشورشان در ایران همخوانی دارد.
سانسورچیها چه چیز را سانسور میکنند؟
شاید تا اینجای کار نتوان خردهای بر این رسانههای فارسی زبان گرفت. چون به هرحال خودشان هم پنهان نمیکنند که صدای دولتهای متبوعشان هستند. اما وجه غیر انسانی و جنایتکارانه این سانسور زمانی خود را برجسته میکند که در خدمت بقای رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران قرار میگیرند. نفوذ عوامل حکومت ایران در این رسانهها چنان واضح است که نیازی به استدلال ندارد. عوامل پرورش یافته و فربه شده و چهره شده صدا و سیمای جمهوری اسلامی و تبلیغات اسلامی دو روز بعد از خروج از کشور و برداشتن روسری یا زدن کراوات سر از استودیوها یا تحریریه این رسانههای فارسی زبان در میآورند.
این همکاری مشترک و پروژه مشترک بین ارتجاع و استعمار در صحنه تبلیغات در جریان قیام ۱۴۰۱ خیلی واضح و برجسته بود.
این پروژه مشترک سانسور دو وجه داشت؛
– رویدادها و چهرههایی که باید برجسته شوند!
– رویدادها و چهرههایی که باید نادیده گرفته شوند!
۱.رویدادها و چهرههای که باید برجسته شوند!
رسانههای سانسورچی برای پیشبرد خط خود و انحراف قیام مردم ایران که از ۲۵شهریور آغاز شده بود، براساس منافع مشترک با حکومت ایران موظف بودند برخی خبرها و چهرهها که ظاهرا فرعی و حاشیه ای بود را برجسته سازند؛ یک باره در اوج قیام و ریختن خون جوانان در خیابانها خبر اعتصاب غذای فلان زندانی سیاسی اصلاح طلب! خبر یک این رسانهها میشد. هدف کم رنگ کردن آن چیزی بود که در خیابان جریان داشت.
در اوج رادیکالیزم قیام این رسانهها موظف به برجسته کردن برخی شعارها بودند. مثلا درحالی که شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور عامترین شعار انقلاب مردم ایران بوده و هست این رسانهها برای اینکه شعار «زن، زندگی، آزادی» بار اعتراضی و رادیکالیزم کمتری دارد، این شعار را چنان برجسته کردند که اساسا نام این قیام را «قیام زن زندگی آزادی» کردند. این درحالی بود که دختران و پسران در خیابان با فریاد مرگ بر خامنه ای آماج گلولهها بودند.
۲.رویدادها و چهرههایی که باید نادیده گرفته شوند!
اما ناجوانمردانهترین نوع سانسور مربوط به رویدادهایی بود که در چارچوب منافع مشترک استعمار و ارتجاع نمیگنجید و باید زیر تیغ سانسور قرار میگرفت. به برخی از برجستهترین نمودهای سانسور نگاهی میاندازیم:
نادیده گرفتن کانونهای شورشی:
از نظر کسی که از نزدیک تحولات قیام ایران را پیگیری میکند، ویژگی برجسته قیام ۱۴۰۱ سازماندهی شدگی آن است. این سازمان یافتگی که به صورت محله محور انجام میگرفت عموما ناشی از عملکرد جوانان شورشی و انقلابی بود که در کانونهای شورشی گرد آمده بودند. این جوانان نه تنها نقش سازماندهانه قیام و خیزش عمومی را داشتند بلکه در خلاء قیام با شعار نویسی و حمله به نمادهای حکومتی و آتش زدن مراکز حکومتی شعله قیام را زنده نگاه می داشتند و میدارند. مثلا این جوانان تنها در چهارشنبه سوری ۱۴۰۱ بیش از ۲۴۶۸ فعالیت انقلابی در ۷۳شهر و ۳۸ نقطه تهران داشتند. اما تمامی فعالیتهای آنان به طور کامل زیر سانسور خبری رسانههای فارسی زبان است.
ناشنیده گرفتن برخی شعارها و انسانها
این رسانهها برغم ظاهر حرفهایشان به غیرحرفهایترین صورت که برای یک ناظر بیطرف قابل فهم نیست برخی اخبار، شعارها و فعالیتهای مربوط به قیام را که با خط آنان همخوانی نداشت سانسور کردند. شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» غالبا توسط این رسانهها ناشنیده گرفته شد. درحالی که بعد از شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور پرطنینترین شعار در داخل ایران بود. اخبار مربوط به اقلیتهای قومی و مذهبی مثل اعتراضات بلوچستان و زاهدان و کردستان نیز بصورت گزینشی زیر سانسور این رسانهها بود.
هرگز یادمان نمیرود که بعد از شهادت شهید قیام حدیث نجفی چگونه خانواده او به خاطر داشتن روسری هنگام حضور بر سر مزار عزیزشان و برگزاری مراسم سنتی برای او مورد حمله و هجوم این رسانهها و نیز فضای مجازی متحدشان قرار گرفتند طوری که خانواده شهید را وادار به واکنش کردند
نادیده گرفتن فعالیتهای بینالمللی مقاومت ایران
سومین و برجستهترین نوع سانسور مربوط است به فعالیتهای بین المللی مقاومت. در این مورد به صورت هماهنگ تمامی این رسانهها متفقالقولند که باید سکوت کرد. مثلا در روز ۲۹ اسفند و چند ساعت مانده به لحظه تحویل سال ایرانی هزاران ایرانی در بروکسل گردهم آمدند و خواهان لیست گذاری سپاه پاسداران شدند، اما این رسانههای باصطلاح حرفهای لام تا کام چیزی در این مورد ننوشتند. چون پرچم شیر و خورشید و آرم سازمان مجاهدین در دست مردم بود. اما تظاهراتی به مراتب کوچکتر و کم سازمان یافتهتر در روز سه فروردین در همان محل انجام گرفت و همان رسانهها به صورت زنده آن را پخش کردند!
مورد برجسته دیگر کسب حمایت اکثریت مجلس نمایندگان از قطعنامه صد بود که به طور کامل سانسور شد و متعاقبا دو جلسه مهمی که با شرکت پنس و دیگر شخصیتها یکی در مجلس نمایندگان و دیگری در مجلس سنا برگزار شد و ۴۷ سناتور از آن قطعنامه حمایت کردند اما سانسورچیها داشتند خبر مرگ فلان بچه پلنگ یا قوزک پای فلان نماینده مجلس گزارش تهیه میکردند.
به این ترتیب است که می گوییم حرامزاده ترین نوع سانسور اکنون به با حفظ حرامزادگی خود به بزرگترین سانسور قرن تبدیل شده است.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7