۱۴۰۴ تیر ۳, سه‌شنبه

جنگ اصلی ونبرد اصیل؛ در ایران جنگ مردم ومقاومت با رژیم ولایت فقیه! است



                                     جنگ اصلی ونبرد اصیل؛ در ایران  جنگ مردم ومقاومت  با رژیم ولایت فقیه! است 

در بحبوحه تشدید درگیری‌های نظامی میان رژیم ایران با اسرائیل و نیز آمریکا،مردم ایران، افکار عمومی منطقه و جهان با اضطراب تحولات جدید را دنبال می‌کنند. اما در دل این تحولات، حقیقتی بنیادین وجود دارد که نباید از آن غافل شد: جنگ اصلی، نه میان رژیم ایران و قدرت‌های خارجی، بلکه میان مردم ایران و رژیمی است که ۴۴ سال است بر گرده ملت ایران سوار شده است. این جنگ، نبردی برای آزادی، کرامت و حاکمیت مردمی است؛ نبردی که ریشه در قیام ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ دارد و تا امروز، همچنان پرشور و پایدار ادامه یافته است.

آنچه در این سال‌ها به‌وضوح مشاهده شده، این است که مردم ایران هیچ جنگی را جز جنگ با استبداد دینی حاکم بر کشورشان اصیل نمی‌دانند. در نگاه آنان، تمام جنگ‌ها و بحران‌های نظامی‌ای که رژیم در منطقه به‌راه انداخته یا در آن دخالت دارد، بهانه‌ای برای بقا و گریز از پاسخگویی داخلی است. مردم ایران قربانیان اصلی این سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌اند و به‌صراحت نشان داده‌اند که خواهان پایان دادن به هر نوع درگیری‌ای هستند که مسئله‌ی اصلی آنان، یعنی سرنگونی دیکتاتوری مذهبی را به حاشیه می‌برد.

ریشه تاریخی یک نبرد اصیل

قیام ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، نقطه‌ی عطفی در تاریخ معاصر ایران است. در آن روز تاریخی، در برابر استبدادی که تازه قدرت را در ایران قبضه کرده بود، نسل انقلابی آن زمان ایستاد و با شعار «مرگ بر دیکتاتور»، حیات مقاومت قهرآمیز و سازمان‌یافته‌ای را آغاز کرد که در طول چهار دهه گذشته، هزینه‌های سنگینی را متحمل شده اما هرگز از پای ننشسته است.

این مبارزه، برخلاف روایت رسمی حکومت، هرگز خاموش نشده، بلکه در اشکال متنوعی ادامه یافته است؛ از نبرد چهره به چهره در زندان‌های دهه شصت گرفته تا تشکیل ارتش آزادیبخش ملی و تا پایداری در   قرارگاه های اشرف و لیبرتی، از تظاهرات جهانی و نمایشگاه‌های افشاگرانه تا فعالیت کانون‌های شورشی در داخل کشور.

پیام ۳۰ خرداد: مقاومت، نه تسلیم

۳۰ خرداد یادآور تصمیم تاریخی نسلی است که به‌جای انفعال و تسلیم، ایستادگی را برگزید. در آن روزها، کسانی که جرئت گفتن «نه» به ولایت فقیه را داشتند، نه سیاستمداران بودند و نه نظامیان، بلکه زنان و مردان جوانی بودند که ارزش آزادی را با گوشت و پوست خود درک کرده بودند. آن‌ها گزینه‌ی سخت‌تر را انتخاب کردند: مبارزه.

این انتخاب، انتخابی فردی نبود بلکه انتخابی تاریخی بود؛ برآمده از ایمان به امکان تغییر و آگاهی از بهای آن. مقاومت ایران، با اتکا به همین انتخاب و سرمایه‌گذاری انسانی، سازمانی و فکری، توانسته در برابر دو دیکتاتوری ـ شاه و شیخ ـ بایستد و هویتی مستقل و راهبردی را حفظ کند.

چرا مردم جنگ‌های دیگر را برنمی‌تابند؟

نگاهی به وضعیت امروز ایران نشان می‌دهد که مردم با هر گونه کشیده‌شدن کشور به یک جنگ خارجی مخالف‌اند. تجربه تاریخی ثابت کرده است که رژیم‌ها معمولاً با بحران‌سازی‌های خارجی، به سرکوب داخلی مشروعیت می‌بخشند و فضای اختناق را تشدید می‌کنند. مردم ایران، آگاهانه ، این ترفند را دریافته‌اند.

بنابراین، حمایت مردمی از هیچ جنگی که ایران را وارد درگیری‌های منطقه‌ای کند، وجود ندارد. مردم ایران جنگ با دیگر دولت‌ها را جنگ خود نمی‌دانند. جنگ آنان، جنگ برای آزادی، و عدالت اجتماعی است؛ جنگی که در خیابان‌های تهران، تبریز، مشهد، سنندج و زاهدان جریان دارد و محور آن، مبارزه با حاکمیت سرکوبگر و فاسد حاکم بر ایران است.

سیاست مماشات و خیانت به مردم

یکی از دلایل طولانی شدن عمر این رژیم، سیاست مماشاتی است که کشورهای غربی در دهه‌های گذشته در قبال رژیم سرکوبگر ولایت فقیه در پیش گرفته‌اند. قراردادن نام اپوزیسیون دموکراتیک ایران در لیست تروریستی، سکوت در برابر اعدام‌ها، بمباران قرارگاه اشرف و حمایت مستقیم و غیرمستقیم از نهادهای مرتبط با رژیم ولایت فقیه ، نمونه‌هایی از این سیاست بوده است.

این سیاست نه تنها رژیم را گستاخ تر کرده، بلکه فشار بر مردم را دوچندان ساخته است. هر بار که غرب در برابر تهران عقب‌نشینی کرده، سرکوب در ایران تشدید شده و مردم بهای آن را با جان و آزادی خود پرداخته‌اند. بنابراین تغییر این سیاست، گامی ضروری در حمایت از ملت ایران و راه پایان دادن به بحران‌های منطقه‌ای است.

راه‌حل سوم: نه جنگ، نه مماشات

در برابر دو گزینه‌ی رایج در تحلیل‌های سیاسی ـ جنگ خارجی یا سازش با رژیم ـ گزینه سومی از مدت‌ها پیش مطرح شده است: تغییر از درون به‌دست مردم و مقاومت ایران. این راه‌حل، مبتنی بر براندازی تمامیت رژیم ولایت فقیه به‌دست نیرویی است که مشروعیت مردمی، ساختار سازمان‌یافته، برنامه سیاسی، و سابقه‌ی تاریخی به عنوان آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی دارد.

این نیرو، از دل همین ۴۴ سال مقاومت برآمده و به‌جای تکیه بر قدرت‌های خارجی، بر قدرت مردم ایران تکیه دارد. سازمان‌یافتگی، تداوم، رهبری آگاه و برنامه‌ی مشخص برای دوران پس از سرنگونی، از جمله ویژگی‌هایی است که آن را از دیگر گزینه‌های بدون پشتوانه سیاسی و اجتماعی و بی هویت یا وارداتی و تحمیلی متمایز می‌کند.

چشم‌انداز ایران پس از سرنگونی

ایران فردا، بر پایه‌ی اصولی چون جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد، لغو حکم اعدام، آزادی احزاب و مطبوعات، عدالت اجتماعی و تعامل مسالمت‌آمیز با جهان شکل خواهد گرفت. چنین ایرانی نه تنها برای مردم این سرزمین رهایی‌بخش است، بلکه الگویی برای خاورمیانه‌ای صلح‌طلب خواهد بود.

تغییر در ایران، تأثیر مستقیم بر منطقه دارد. پایان دادن به دیکتاتوری مذهبی در تهران، به معنای پایان دادن به پروژه‌ی صدور بحران، بنیادگرایی و جنگ‌های نیابتی در سراسر خاورمیانه است. از این منظر، حمایت از مردم و مقاومت ایران نه فقط مسئولیتی اخلاقی، بلکه ضرورتی راهبردی برای صلح و امنیت جهانی است.

سرانجام چه باید کرد؟

امروز، بیش از هر زمان دیگر، زمان بازشناسی جنگ اصیل مردم ایران فرا رسیده است. نبرد آن‌ها نه در مرزهای جولان یا غزه، بلکه در خیابان‌های میهن، در قلب شهرهای اسیر، در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها جریان دارد. جنگ آن‌ها، جنگی برای آزادی است و مشروعیت آن از رنج و امید ملتی برمی‌خیزد که ۴۴ سال ایستاده است.

تمامی جنگ‌های دیگر، اگر در تقابل با این نبرد اصیل باشند یا آن را به حاشیه ببرند، نه تنها مشروعیت ندارند بلکه محکوم به شکست‌اند. راه صلح و رهایی، از مسیر ایستادگی مردم ایران می‌گذرد؛ مسیری که نیازمند قطع کامل سیاست مماشات، به رسمیت شناختن آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی واقعی، و حمایت بی‌قید و شرط از حق مردم و مقاومت ایران برای تغییر رژیم است.


🌴براندازیم  #تيك_تاك_سرنگوني    #قیام_تنها_جوابه  

🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران  #  کانونهای شورشی

🌳# MaryamRajavi  # IranRegimeChange   

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7