چرا خامنهای دیگر نمیتواند کمر راست کند؟ -ابربحرانها وشکستهای استراتژیک خامنه ای را در مسیر بی بازگشت قرار داده است
چرا خامنهای دیگر نمیتواند کمر راست کند؟
ایران امروز یعنی ایران تحت حاکمیت خامنهای ، نه تنها با بحرانهای عمیق و متراکم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دست به گریبان است، بلکه ساختار قدرت آن نیز در وضعیتی شکننده و بیسابقه قرار گرفته است. مجموعهای از دادهها و شواهد منتشرشده از منابع حکومتی نشان میدهد که ریشه این وضعیت، ترکیبی از فرسایش مشروعیت، ناتوانی ساختاری، فساد سیستماتیک، و بحرانهای همافزای داخلی و خارجی است. این شرایط بهگونهای پیش رفته که حتی رأس هرم قدرت، یعنی علی خامنهای، دیگر قادر به «کمر راست کردن» از زیر بار فشارها و تضادهای انباشته نیست.
۷۰۰ درصد تورم در نهاد ریاستجمهوری؛ نماد بوروکراسی فربه و فاسد
یکی از نشانههای عینی وضعیت بحرانی فساد، تورم بیسابقه در نهاد ریاستجمهوری است. بودجه این نهاد از ۲۹۲ میلیارد تومان در سال ۱۳۹۸ به ۸۵۰۴ میلیارد تومان در سال ۱۴۰۴ رسیده؛ رشدی حدود ۲۸۰۰ درصدی در شش سال، که بهتنهایی بیانگر فساد و ناکارآمدی شدید است. تعداد کارکنان این نهاد، به اعتراف خود پزشکیان، ۷۰۰ درصد افزایش یافته و به ۴ تا ۵ هزار نفر رسیده، در حالی که کاخ سفید با تنها ۴۰۰ کارمند اداره میشود. این فربهی اداری، نه برای خدمترسانی، بلکه بیشتر برای توزیع رانت و حفظ شبکه وفاداری سیاسی شکل گرفته است.
نمونهای کوچکی که این روزها مورد توجه شبکههای اجتماعی قرار گرفت، حضور پنج مدیر دولتی و یک روحانی برای اهدای یک کولر کهنه به روستایی در سیستان است؛ اقدامی که هزینه آن از ارزش کولر بیشتر بوده و مصداق کامل ضربالمثل «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» است.
بحران تودرتو و فرسایش تابآوری ملی
کارشناسان نزدیک به حکومت، مانند حسین راغفر، صریحاً هشدار دادهاند که کشور در «شکنندهترین وضعیت ممکن» قرار دارد و ادامه سیاستهای گذشته ناممکن است. او از بیکاری گسترده در ماههای اخیر خبر داده: پنج میلیون پیکموتوری و هشت میلیون راننده اینترنتی یا کار خود را از دست دادهاند یا بخشی از درآمدشان قطع شده است. این ارقام تنها بخش کوچکی از بحران اشتغال را نشان میدهد.
راغفر تأکید میکند که ایران با یک بحران ساده روبهرو نیست، بلکه با «بحرانهای تودرتو» مواجه است؛ بحرانهایی که یکدیگر را تغذیه میکنند و در نتیجه، توان حکومت برای کنترل اوضاع بهشدت کاهش یافته است. کاهش امید عمومی نیز ظرفیت تابآوری اقتصادی و اجتماعی را تهدید میکند و حتی قدرت چانهزنی دیپلماتیک رژیم را پایین میآورد.
ناتوانی در پاسخ به مطالبات اجتماعی
همزمان با افزایش فشار معیشتی، حکومت هیچ اقدام جدی برای بهبود شرایط مردم انجام نمیدهد. با وجود اعتراف پزشکیان ر به وخامت اوضاع، افزایش حقوق کارمندان، بازنشستگان و کارگران در دستور کار قرار نمیگیرد. میلیونها نفر که حتی شغل ثابت ندارند و از بازار کار آزاد ارتزاق میکنند، در وضعیت بحرانی رها شدهاند. این بیتوجهی، شکاف میان مردم و حاکمیت را عمیقتر کرده و پایههای مشروعیت نظام را بیش از پیش سست کرده است.
شکست اطلاعاتی و فرار به جلو در سیاست خارجی
در عرصه بینالمللی، شکستهای اطلاعاتی اخیر، از جمله حمله به تأسیسات هستهای، رژیم را در موقعیت دفاعی قرار داده است. واکنش تهران، حمله تبلیغاتی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و متهم کردن آن به همسویی با آمریکا و اسرائیل بوده است. این موضعگیریها، نه تنها مشکل را حل نکرده، بلکه نشان داده که حکومت برای باز کردن مسیر دیپلماسی آمادگی ندارد. در شرایطی که خطر بازگشت مکانیسم ماشه و فشارهای بیشتر وجود دارد، بسته بودن گارد سیاسی میتواند هزینههای بیشتری به کشور تحمیل کند.
بازآرایی قدرت؛ تلاش بیثمر برای ترمیم شکافها
یکی از تحولات قابل توجه اخیر، ورود علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی است. برخی این تغییر را نشانه تلاش برای بازآرایی قدرت و کاهش نفوذ تندروها، مانند سعید جلیلی، میدانند. اما تجربه نشان داده که این جابهجاییها بیشتر تاکتیکی و مقطعی است و دردی از بحران ساختاری رژیم دوا نمیکند. حتی اگر تغییراتی در صدا و سیما یا بخشهایی از دستگاه اجرایی ایجاد شود، ریشه مشکلات در همان سیاستهای کلان و انحصارگرایانه باقی میماند.
در بعد داخلی، رژیم همچنان تهدید اصلی را نه در فساد و ناکارآمدی خود، بلکه در «جنگ نرم» میبیند. روزنامه کیهان با لحنی امنیتی، از لزوم مقابله با شبکههای «تحریف» سخن گفته و بر سرکوب فضای مجازی و رسانهای تأکید کرده است. این رویکرد نشان میدهد که حاکمیت بهجای اصلاح ساختار و پاسخ به مطالبات مردم، همچنان راهحل را در محدود کردن جریان آزاد اطلاعات میجوید.
بنبست راهبردی
ترکیب این عوامل – تورم و فساد بیسابقه در بالاترین نهادهای حکومتی، بحرانهای تودرتو و همافزا، ناتوانی در مدیریت معیشت مردم، شکستهای اطلاعاتی در عرصه بینالمللی، شکافهای رو به گسترش در ساختار قدرت، و تکیه بر سرکوب بهجای اصلاح – تصویری روشن از بنبست راهبردی جمهوری اسلامی ارائه میدهد.
خامنهای که سالها با اتکا به توازن میان جناحها، درآمدهای نفتی، و کنترل امنیتی اوضاع را مدیریت میکرد، اکنون با ساختاری روبهروست که نه منابع کافی دارد، نه مشروعیت اجتماعی، و نه حتی انسجام داخلی. به همین دلیل، او دیگر نه از نظر سیاسی و نه از نظر اقتصادی، توان «راست کردن کمر» در برابر فشارهای داخلی و خارجی را ندارد. هر تلاش برای بازسازی ظاهری قدرت، در برابر این بحرانهای ساختاری، بیشتر به مُسکن موقت شبیه است تا درمان واقعی. از این رو به ضرس قاطع میتوان گفت که خامنهای دیگر توان کمر راست کردن از زیر خروارها بحران ندارد.
براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7