۱۴۰۴ آبان ۱, پنجشنبه

بعد از یکماه روزه سکوت ، خامنه‌ای که در بحران هویت استراتژیک؛ در بن‌بست مرگبار! قرار دارد ، تلاش کرد با قدرت‌نمایی پوشالی به نیروهای وارفته اش روحیه بدهد.



بعد از یکماه روزه سکوت ، خامنه‌ای که در بحران هویت استراتژیک؛  در بن‌بست مرگبار! قرار دارد ، تلاش کرد با  قدرت‌نمایی پوشالی به  نیروهای وارفته اش روحیه بدهد. 


بالاخره خامنه‌ای بعد از نزدیک به یک ماه روزه سکوتش را شکست و برای اینکه نیروهای باقیمانده او بیش از این پراکنده نشوند تلاش کرد روحیه درمانی کند. سخنان تازه خامنه‌ای در جمع باصطلاح ورزشکاران المپیاد علمی و بدنی، نه فقط نشانه‌ای از «اقتدار»، بلکه تلاشی آشکار برای پوشاندن ضعف‌ها، ترس‌ها و بحران درونی نظامش بود. او با لحنی تهاجمی علیه آمریکا و اسرائیل سخن گفت و بار دیگر کوشید با شعارهای ضدغربی، به نیروهای سرخورده و متزلزل درون حکومت- از بسیجی تا فرمانده سپاه – روحیه بدهد.
خامنه‌ای گفت: «رئیس‌جمهور آمریکا می‌گوید می‌خواهم با ایران معامله کنم. معامله‌ای که با زورگویی باشد، تحمیل است و ملت ایران زیر بار تحمیل نخواهد رفت.» او همچنین مدعی شد: «آمریکا مظهر واقعی تروریسم است» و افزود که «صنعت هسته‌ای ایران را نمی‌توان از بین برد، چون دستاورد جوانان ایرانی است».
در بخش دیگری از سخنانش، او با اشاره به جنگ اخیر مدعی شد: «آمریکا و اسرائیل در جنگ ۱۲روزه سیلی خوردند و مأیوس شدند. سفر رئیس‌جمهور آمریکا به فلسطین اشغالی برای روحیه دادن به صهیونیست‌های مأیوس بود.» خامنه‌ای در ادامه تهدید کرد که نیروهای مسلح ایران «در صورت لزوم دوباره از موشک‌ها استفاده خواهند کرد.»

این سخنان، تکرار همان الگوی همیشگی تبلیغات حکومتی است: نمایش قدرت موهوم در بیرون، برای پنهان کردن ضعف و بحران در درون. خامنه‌ای در حالی از «اقتدار» و «مقاومت» سخن می‌گوید که خود بیش از هر زمان دیگر، در گرداب بحران مشروعیت، شکاف باندی و بی‌اعتمادی عمومی گرفتار است.

۱خامنه‌ای و بحران هویت استراتژیک

خامنه‌ای اکنون در مرحله‌ای از حیات سیاسی خود قرار دارد که می‌توان آن را «بحران هویت استراتژیک» نامید. او نه توان بازسازی چهره شکست‌خورده نظام را دارد و نه جرأت پذیرش واقعیت شکست‌ها را. سیاست‌های منطقه‌ای‌اش در بن‌بست است، ایدئولوژی ولایت‌فقیه مورد نفرت عمومی است، و نسل جوانی که روزی مخاطب شعارهای دهان پرکن بود، امروز در برابرش ایستاده است.
به همین دلیل، خامنه‌ای هر بار با «دود و دم تبلیغاتی» تلاش می‌کند به بدنه بی‌روح سپاه و بسیج روحیه دهد؛ اما این «پز عالی با جیب خالی» دیگر حتی در میان نیروهای خودی نیز باورپذیر نیست. او از موشک و جنگ حرف می‌زند، اما اقتصاد و معیشت مردم را به ورطه نابودی کشانده و شکاف میان حاکمیت و جامعه را غیرقابل ترمیم کرده است.

۲تضاد درونی نظام؛ از گسست تا ندامت

سخنان خامنه‌ای در شرایطی ایراد شد که تنها چند روز پیش، امام‌جمعه مشهد و نماینده او در خراسان، علم‌الهدی، آشکارا از «گسست نیروهای مؤمن» سخن گفت و اعتراف کرد: «مشکل امروز ما همین است که نیروها بریده‌اند». هم‌زمان، آخوند صادقی، نماینده خامنه‌ای در سپاه، از «توبه و ندامت نیروهای انقلابی» سخن گفت و هشدار داد که پاسداران و بسیجی‌ها از مسیر ولایت فاصله می‌گیرند.
در واکنش به این اظهارات، برخی کارگزارن پیشین نظام ولایت مانند کرباسچی به دفاع از ناطق نوری برخاستند و با حمله به علم‌الهدی، عملاً پرده از شکاف عمیق در میان حامیان پیشین خامنه‌ای برداشتند. این درگیری‌های لفظی، نشانه‌ای از زوال اعتماد متقابل در درون حاکمیت است ؛ نظامی که حتی وفاداران سابقش از آن تبری می‌جویند و چهره‌های روحانی و امنیتی‌اش، یکدیگر را به «فترت» و «بریدگی» متهم می‌کنند.

خامنه‌ای در سخنان اخیر خود کوشید با طعنه و فرافکنی، این شکاف را پنهان کند. او گفت: «این وسوسه‌هایی که بعضی‌ها در مورد ناامیدی نسل جوان می‌کنند، حرف‌های مطالعه‌نشده است.» اما این تکذیب‌ها، در واقع اعترافی پنهان به واقعیتی است که از چشم هیچ‌کس پوشیده نیست: بدنه نظام در حال فروپاشی درونی است.

۳قدرت‌نمایی برای نیروهای ترسیده

سخنان خامنه‌ای در ظاهر پاسخی به آمریکا و اسرائیل بود، اما در واقع پیامی به درون نظام داشت. هدف اصلی او، بازسازی روحیه در نیروهای سرخورده سپاه و بسیج است؛ نیروهایی که در برابر موج نارضایتی اجتماعی و اعتراضات مردمی، به شدت دچار تردید  و سرخوردگی شده‌اند. او تلاش می‌کند با واژگان تند ضدغربی، برای آنان حس «مأموریت» و «افتخار» بسازد، در حالی که حقیقت میدان چیز دیگری است: ترس، فرسایش و بی‌باوری.

خامنه‌ای دیگر نمی‌تواند با وعده «فتح قدس» یا «انقلاب جهانی» کسی را بسیج کند. از یک‌سو تحریم‌ها و فروپاشی اقتصادی، و از سوی دیگر شکست‌های منطقه‌ای در سوریه، یمن و عراق، استراتژی صدور بحران را ناکارآمد کرده است. در داخل نیز، نسلی که شاهد سرکوب، فساد و فقر است، دیگر گوش شنوایی برای شعارهای توخالی ولی فقیه ندارد.

۴بن‌بست مرگبار ولایت

بحران خامنه‌ای امروز نه صرفاً سیاسی، بلکه وجودی است. او در برابر جهانی قرار دارد که دیگر فریب تهدیدهایش را نمی‌خورد، و در برابر مردمی که از او و نظامش عبور کرده‌اند. تضادهای باندی، فساد نهادینه‌شده در سپاه و بنیادها، و گسست ایدئولوژیک در میان نیروهایش، همه نشانه‌های زوال نظامی است که در آستانه سرنگونی قرار گرفته است.

خامنه‌ای با هر سخنرانی و تهدید تازه همانند سکوتش، در واقع اعتراف می‌کند که چیزی برای ارائه ندارد. او نمی‌تواند عقب‌نشینی کند، چون فروپاشی هژمونی‌اش را رقم می‌زند، و نمی‌تواند پیش برود، چون هر گام تهاجمی، به بحران تازه‌ای می‌انجامد. این همان بن‌بست مرگبار ولایت است؛ وضعیتی که از آن گریزی ندارد و ناگزیر، تا لحظه سرنگونی در آن پیش خواهد رفت.

این بن بست مرگبار خامنه‌ای را اگر در برابر اعتلای آلترتاتیو دمکراتیک آن یعنی شورای ملی مقاومت و گسترش کمی و کیفی فعالیت‌های یکان‌ها و کانون‌های شورشی بگذاریم دلیل سراسیمگی و وحشت خامنه ای را بهتر می توان فهم کرد. او تمام توان و تمرکز نیروهای اطلاعاتی و امنیتی اش را برای کنترل و مهار جامعه‌ ملتهب  و انقلابی ایران به کار گرفته است. چون می داند در حضور چنین آلترناتیو مشروع و جهانی و چنین بازوی توانمند و سازمان یافته‌ای مثل کانون‌های شورشی هر لحظه خطر قیام  وخیزش در کمین نشسته است.


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 # مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7