واپسین مانورهای رمالی محمد خاتمی ازسران باند ورشکسته اصلاحات برای نجات کشتی فروشکسته نظام! ولایت
بازگشت یک نسخه شکستخورده در زمانه انفجار اجتماعی
در شرایطی که جامعه ایران زیر فشار فقر ساختاری، سرکوب سازمانیافته، بحرانهای اقتصادی و بنبست سیاسی به آستانه انفجار رسیده است، باند موسوم به اصلاحات بار دیگر با چهرهای آشنا وارد میدان شده است. محمد خاتمی، رئیسجمهور پیشین رژیم، بار دیگر همان نسخه فرسوده و بارها آزمودهشده «اصلاحات درون نظام» را تجویز میکند و با لحنی هشدارآمیز میگوید اگر این نظام کنار برود، ایران از بین خواهد رفت. اما پرسش اصلی این است: آیا این سخنان نگرانی از سرنوشت ایران است یا بقای نظام ولایت فقیه؟
این ادعاها آنقدر در سالهای گذشته تکرار شده که دیگر حتی کارکرد تبلیغاتی هم ندارد. جامعهای که بارها و بارها شاهد شکست اصلاحات بوده، این اظهارات را نه نشانه دلسوزی، بلکه تلاشی مذبوحانه برای نجات نظامی میداند که در لبه پرتگاه سقوط قرار گرفته است. واقعیت این است که خامنهای و ساختار حاکم تحت رهبری او، با بحرانی همهجانبه مواجهاند و چنین سخنان فریبکارانهای نه توان حل بحران دارد و نه میتواند مردم را مرعوب کند.
ترس از مردم، نه دغدغه ایران
این نوع هشدارها در تاریخ رژیم ولایت فقیه همواره زمانی مطرح شده که خطر قیام و خیزش مردمی جدی شده است. از خاتمی و روحانی گرفته تا دیگر چهرههای این باند، همگی از موضع ضعف و ترس، مردم را از «فروپاشی ایران»، «تجزیه» و «هرجومرج» ترساندهاند. هدف روشن بوده است: ایجاد رعب روانی برای جلوگیری از حرکت انقلابی جامعه.
حقیقت ماجرا را یکی از چهرههای اصلاحاتی یعنی صادق زیباکلام، بهصراحت بیان کرد؛ آنجا که گفت: «اگر این نظام سقوط کند، ما بیچاره میشویم.» این جمله دقیقاً جوهره موضع اصلاحطلبان را آشکار میکند: ترس از نابودی خود، نه نگرانی برای ایران.
تجربههای اخیر نیز این حقیقت را تأیید کرده است. در جریان جنگ ۱۲روزه، مردم ایران همزمان با رد کلیت نظام، حمله خارجی را نیز نپذیرفتند و انسجام خود را حفظ کردند. بنابراین ادعاهای مربوط به تجزیه ایران، بیش از آنکه واقعی باشد، ابزار روانی رژیم است. این خود حاکمیت است که با ایجاد شکافهای اجتماعی، قومی و طبقاتی بذر تفرقه میپاشد؛ تلاشی که تاکنون نیز با شکست مواجه شده است. سرنگونی این رژیم نهتنها به تجزیه منجر نخواهد شد، بلکه زمینهساز اتحاد سراسری مردم در یک انقلاب بزرگ خواهد بود.
اصلاحات یا سرنگونی؟ انتخابی که مردم سالها پیش کردهاند
بیحاصل بودن پروژه اصلاحات درون نظام، نه یک ادعا بلکه نتیجه دههها تجربه عینی مردم ایران است. اگر این نظام حتی در حداقلها اصلاحپذیر بود، بیتردید طی این سالها نشانهای از آن دیده میشد. اما آنچه مردم لمس کردهاند، استمرار سرکوب، فقر و بیعدالتی بوده است.
اصلاحطلبان قلابی، با وعدههای توخالی، هزینههای سنگینی به جامعه تحمیل کردند و در عمل به تداوم عمر نظام کمک رساندند. اعترافات اخیر برخی از چهرههای این جریان نیز گویای همین واقعیت است؛ آنجا که یکی از آنها در مناظرهای علناً گفت مردم از اصلاحطلبان بیش از اصولگرایان متنفرند، چرا که اصلاحطلبان با وعدههای فریبنده، چرخه قدرت را برای نظام بازتولید میکنند.
محمد خاتمی بهخوبی این نفرت عمومی را میداند. او میداند که شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» حاصل تجربه تاریخی مردم است. با این حال، طبق شیوه همیشگی، همچنان ادعا میکند اکثریت جامعه اصلاحات را انتخاب میکنند؛ ادعایی که سالهاست از سوی واقعیت اجتماعی تکذیب شده است.
کارنامه دولتهای مدعی اصلاحات؛ از رفسنجانی تا روحانی
مرور کارنامه دولتهایی که با عناوین مختلف اصلاحطلبی، اعتدال یا تعامل روی کار آمدند، بهروشنی بنبست این مسیر را نشان میدهد. دولت رفسنجانی با سیاست «تعدیل اقتصادی» شکاف طبقاتی عمیقی ایجاد کرد و فقر را گسترش داد، در حالی که ثروتهای نجومی برای اقلیتی خاص فراهم شد. همزمان، فضای امنیتی و تروریسم دولتی در داخل و خارج کشور تشدید شد.
دوره خاتمی نیز، علیرغم حمایتهای گسترده بینالمللی، به جایی نرسید و نتیجه آن ظهور احمدینژاد و تشدید دیکتاتوری ولیفقیه بود. اگر اصلاحات خاتمی ظرفیت تغییر داشت، هرگز احمدینژاد به قدرت نمیرسید. دولت روحانی نیز با نام «اعتدال» آمد، اما در عمل شاهد سرکوب قیامهای بزرگ مردمی در دوره او بودیم؛ سرکوبهایی که نشان داد تفاوتی ماهوی میان جناحها وجود ندارد.
با روی کار آمدن رئیسی، چهره عریان رژیم بیش از پیش نمایان شد. این یک چرخه تکراری است: جابهجایی مهرهها بدون تغییر در ماهیت قدرت. خاتمی امروز نیز با انتقادهای مبهم و کنایه به خامنهای، تلاش میکند شکست اصلاحات را به «انحراف از جمهوریت» نسبت دهد، اما این سخنان نخنما دیگر خریدار ندارد.
پزشکیان و دعوای سهمخواهی اصلاحطلبان
حمایت جبهه اصلاحات از پزشکیان در انتخابات نمایشی اخیر، نمونه دیگری از همین بازی تکراری بود. آنها این حمایت را بدون سهمخواهی جلوه دادند، اما بهمحض آنکه به دیوار سخت ولیفقیه خوردند و سهمی از قدرت نصیبشان نشد، اعتراضها آغاز شد. انتقاد از وزرا، حمله به سیاست خارجی دولت و فاصلهگیری تدریجی، همگی ریشه در همان سهمخواهی دارد.
این رفتارها چیز تازهای نیست. در لحظات خطر، همه جناحها پشت ولیفقیه صف میکشند و مردم را سرکوب میکنند. اختلافات درونی آنها نه نشانه پویایی سیاسی، بلکه علامت بنبست ساختاری کل نظام است.
چرا اصلاحطلبان به بقای نظام نیاز دارند؟
اصلاحطلبان قلابی تفاوتی ماهوی با باند خامنهای ندارند. تجربه نشان داده هر جا بوی قدرت و ثروت باشد، آنها نیز حاضرند در حفظ نظام سهیم شوند. حفظ کلیت این ساختار برای آنها بهمعنای حفظ منافع، موقعیت و امنیت شخصی است. آنها میدانند در صورت سرنگونی، جایی در آینده ایران ندارند.
در برابر آنان، یک نیروی واقعی و برانداز سازمان یافته وجود دارد که سر آشتی با این نظام ندارد و شبانهروز برای سرنگونی آن تلاش میکند. اصلاحطلبان دقیقاً برای مقابله با این نیروست که با بازیهای شبهدموکراتیک، تلاش میکنند نظام را عادی جلوه دهند و زمان بخرند.
خواست واقعی مردم؛ سرنگونی کامل نظام ولایتفقیه
تمام باندهای رژیم، با وجود اعتراف به نارضایتی گسترده، تلاش میکنند مردم را از انقلاب و قیام بترسانند. اما قیامهای پیدرپی و تداوم مقاومت اجتماعی نشان میدهد این تبلیغات شکست خورده است. وقتی ابتداییترین آزادیها سلب میشود، انقلاب به تنها گزینه باقیمانده تبدیل میشود.
این مسیر از سال ۶۰ آغاز شده، با ترفند اصلاحات به تعویق افتاده، اما هرگز از دستور کار مردم خارج نشده است. تنها راه پایان دادن به وضعیت موجود، سرنگونی کامل این نظام فاشیستی است؛ راهحلی که با توجه به شرایط عینی جامعه، دور از دسترس نخواهد بود.
در نظامهای دیکتاتوری، وجود جناحهای ظاهراً اصلاحطلب یک ضرورت برای بقای استبداد است. اما تجربه ایران نشان داده که این ترفند نیز دیگر کارایی ندارد. مردم از این مرحله عبور کردهاند و آینده را نه در اصلاح، بلکه در آزادی میجویند. آزادی که در سایه یک مقاومت سازمان یافته به عنوان آلترناتیو شناخته شده این رژیم دور نیست که آزادی و دمکراسی را در ایران حاکم سازد و غاصبان حق مردم و قاتلان فرزندان مردم ایران را به دست عدالت بسپرد.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7
