۱۴۰۴ دی ۲, سه‌شنبه

صدمین هفته شکوه وعظمت وسراسر مقاومت وایستادگی بهرقیمت در کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»؛ - چرا صدای حق حیات خاموش نشد؟



صدمین هفته شکوه وعظمت وسراسر مقاومت  وایستادگی بهرقیمت در  کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»؛ - چرا صدای حق حیات خاموش نشد؟

لینک بیانیه صدمین هفته کارزار نه  به اعدام 

کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام صدای عدالت و عصیان

صدمین هفته کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» تنها یک عدد نیست؛ نشانه تداوم مقاومتی است که در دل یکی از خشن‌ترین سازوکارهای سرکوب در ایران شکل گرفت و دوام آورد. کارزاری که از دل زندان، از میان کسانی برخاست که خود در صف مرگ ایستاده‌اند و با این حال، حق حیات را نه برای خود، که برای همه انسان‌ها فریاد زدند. پرسش اصلی امروز این است: راز تداوم این کارزار چیست و چرا پس از نزدیک به دو سال، نه‌تنها خاموش نشد، بلکه به یک مطالبه اجتماعی و بین‌المللی بدل شد؟

در حقوق بین‌الملل، حق حیات بنیادی‌ترین و غیرقابل‌تردیدترین حق انسانی است. حقی که مقدم بر همه حقوق دیگر قرار دارد و بدون آن، هیچ حق دیگری معنا ندارد. با این حال، در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه، همین حق بدیهی سال‌هاست به‌طور سیستماتیک نقض می‌شود. اعدام، نه به‌عنوان آخرین راه‌حل قضایی، بلکه به‌مثابه ابزاری برای ایجاد رعب، کنترل اجتماعی و حذف سیاسی به کار گرفته شده است. هزاران زندانی در زندان‌های سراسر کشور زیر حکم اعدام قرار دارند و در میان آنان، زندانیان سیاسی سهمی معنادار دارند. در چنین زمینه‌ای، شکل‌گیری کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» یک واکنش اخلاقی و انسانی به سیاست مرگ‌محور حاکمیت بود.

از قزلحصار تا شبکه‌ای سراسری از مقاومت

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در زندان قزلحصار متولد شد؛ زندانی که نامش با اعدام‌های گسترده و بی‌وقفه گره خورده است. در این زندان، اعدام یک استثنا نیست، بلکه بخشی از روال روزمره است. زمانی که آمار اعدام‌ها افزایش یافت و دو زندانی سیاسی، محمد قبادلو و فرهاد سلیمی، به چوبه دار سپرده شدند، گروهی از زندانیان سیاسی تصمیم گرفتند سکوت را بشکنند. آنان از هشتم بهمن ۱۴۰۲، هر سه‌شنبه با اعتصاب غذا اعتراض خود را به سیاست اعدام اعلام کردند.

انتخاب آگاهانه روز سه‌شنبه، خود حامل پیامی روشن بود. زندانیان می‌دانستند که انتقال به سلول انفرادی معمولاً دوشنبه‌ها انجام می‌شود و اعدام‌ها اغلب سه‌شنبه به اجرا درمی‌آید. به این ترتیب، اعتصاب غذا در روز اعدام، به کنشی نمادین و مستقیم علیه ماشین مرگ تبدیل شد. این حرکت به‌سرعت از بندهای دیگر قزلحصار فراتر رفت و زندانیان سیاسی بندهای ۴ و ۸ اوین، بند زنان اوین و زندان مرکزی کرج به آن پیوستند. آنچه آغاز شده بود، دیگر یک اعتراض محدود نبود؛ شبکه‌ای افقی از همبستگی در حال شکل‌گیری بود.

ویژگی‌هایی که تداوم را ممکن کرد

تداوم این کارزار را نمی‌توان به یک عامل تقلیل داد. سه مؤلفه کلیدی در کنار هم، به آن قدرت بقا بخشیدند: استمرار، شفافیت و جمعی‌بودن. استمرار هفتگی بدون وقفه، حتی زیر شدیدترین فشارهای امنیتی، نشان داد که این حرکت مقطعی و واکنشی نیست. شفافیت در قالب بیانیه‌های هفتگی، که اعدام‌های انجام‌شده و احکام جدید را مستند می‌کرد، به زندانیان دیگر این امکان را داد که خود را در این صدا بازشناسند. جمعی‌بودن کارزار نیز از همان ابتدا مانع از آن شد که حرکت به یک چهره یا گروه خاص تقلیل یابد.

ویژگی متمایز این کارزار، خاستگاه آن است. «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» از دل قربانیان مستقیم سیاست اعدام برخاست، نه از بیرون زندان. زندانیانی که خود با خطر مرگ مواجه‌اند، علیه اعدام سخن گفتند. این جابه‌جایی جایگاه، به کارزار مشروعیتی اخلاقی بخشید که سرکوب آن را دشوارتر کرد. افزون بر این، نبود رهبری متمرکز و ساختار رسمی، آن را در برابر ضربات امنیتی مقاوم‌تر ساخت. شبکه‌ای که بر پایه همبستگی افقی شکل گرفته باشد، به‌سادگی از هم نمی‌پاشد.

مطالبه‌ای جهانشمول با مشروعیت جهانی

مطالبه اصلی این کارزار، لغو کامل مجازات اعدام است؛ بدون قید و شرط و بدون تفکیک میان زندانیان. این مطالبه، نه صنفی است و نه قابل چانه‌زنی. سخن از حق حیات است؛ حقی که جهانشمول است و مرز نمی‌شناسد. همین ویژگی سبب شد که کارزار به‌سرعت از محدوده یک زندان یا چند بند فراتر رود و زندان‌های دیگر نیز به آن بپیوندند.

از سوی دیگر، این مطالبه از مشروعیتی جهانی برخوردار است. ایران امروز بیش از دو سوم اعدام‌های ثبت‌شده در جهان را به خود اختصاص داده است. در چنین شرایطی، درخواست لغو اعدام نه‌تنها یک خواست داخلی، بلکه یک مطالبه جهانی است. کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» دقیقاً بر همین نقطه دست گذاشت و به همین دلیل توانست توجه نهادهای بین‌المللی را جلب کند.

از زندان به صحنه جهانی

در مدت‌زمانی کوتاه، این کارزار از یک حرکت زندانیان به یک پرونده بین‌المللی حقوق بشری بدل شد. حمایت نهادهایی چون عفو بین‌الملل، فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر، شبکه‌های جهانی ضد اعدام، نمایندگان پارلمان‌های اروپایی، شهرداران شهرهای فرانسه و حتی برندگان جایزه نوبل، نشان داد که این صدا شنیده شده است. اهمیت این حمایت‌ها تنها در بیانیه‌ها و واکنش‌ها خلاصه نمی‌شود، بلکه در تغییر گفتمان نهفته است.

این کارزار نشان داد که اعدام در ایران یک مسئله قضایی داخلی نیست، بلکه بخشی از سیاست سرکوب سیستماتیک است. همین تغییر زاویه نگاه، باعث شد که اعدام‌های ایران در گزارش‌ها و بیانیه‌های بین‌المللی با صراحت بیشتری مطرح شود. «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» به جنبش جهانی ضد اعدام، نمونه‌ای زنده از مقاومت در شرایط حداکثر سرکوب ارائه کرد.

شکستن عادی‌سازی مرگ در جامعه

در داخل کشور، شاید مهم‌ترین کارکرد اجتماعی این کارزار، شکستن عادی‌سازی اعدام باشد. سال‌ها اعدام به یک خبر کوتاه یا عددی در آمارها تقلیل یافته بود. این کارزار، اعدام را دوباره به یک مسئله اخلاقی و اجتماعی تبدیل کرد. شبکه‌های اجتماعی به میدان جدال «نه به اعدام» بدل شدند و پیوند میان زندان و جامعه تقویت شد. خانواده‌ها، دانشجویان، معلمان و فعالان مدنی، صدای زندانیان را بازتاب دادند و مطالبه لغو اعدام را از حاشیه به متن کشاندند.

یکی از نمونه‌های عینی این تأثیر، اعتصاب گسترده واحد دو زندان قزلحصار در ۲۱ مهر امسال بود. بیش از دو هزار زندانی محکوم به اعدام، در اعتراض به انتقال چند زندانی برای اجرای حکم، دست به اعتصاب زدند. این حرکت جمعی، مقامات زندان را وادار به عقب‌نشینی کرد و اجرای اعدام در آن واحد متوقف شد. این رویداد نشان داد که همبستگی، حتی در دل زندان، می‌تواند ماشین مرگ را متوقف کند.

بیانیه‌ها؛ حافظه زنده یک مقاومت

بیانیه‌های هفتگی ستون فقرات این کارزارند. این بیانیه‌ها صرفاً اعلام اعتصاب نیستند، بلکه اسناد زنده نقض حقوق بشر به‌شمار می‌آیند. آن‌ها نشان می‌دهند که اعدام ابزاری تصادفی نیست، بلکه بخشی از سازوکار حکمرانی برای ایجاد ترس است. نوآوری مهم اینجاست که زندان، که باید خاموش باشد، خود به سخنگو تبدیل شده است. زندانیان، هر هفته تحولات درون زندان و نقض حقوق بشر را روایت می‌کنند و مسیر حرکت بعدی را ترسیم می‌کنند. این بیانیه‌ها به تولید حافظه جمعی کمک کرده و مانع از فراموشی قربانیان شده‌اند.

موفقیت یا شکست؟

پرسش از موفقیت این کارزار، پرسشی اساسی است. اگر معیار را کاهش فوری آمار اعدام بدانیم، پاسخ ممکن است منفی به نظر برسد. از آغاز کارزار تاکنون، هزاران زندانی دیگر اعدام شده‌اند و شتاب اعدام‌ها افزایش یافته است. اما این افزایش، نشانه شکست نیست. تاریخ جنبش‌های اجتماعی نشان می‌دهد که قدرت، زمانی که احساس خطر می‌کند، به خشونت بیشتر متوسل می‌شود. افزایش اعدام‌ها، نشانه هراس حاکمیت از گسترش مطالبه «حق حیات» است.

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» مشروعیت اعدام را به چالش کشیده و هزینه سیاسی و اجتماعی آن را بالا برده است. حتی برخی قلم‌به‌دستان حکومتی ناچار شده‌اند در رسانه‌های خود، این سیاست را زیر سؤال ببرند. این‌ها نشانه‌های اثرگذاری است، نه شکست.

صدمین هفته؛ نقطه مسئولیت جمعی

صدمین هفته این کارزار، نقطه پایان نیست؛ نقطه مسئولیت‌پذیری جمعی است. شکستن سکوت، مهم‌ترین وظیفه امروز جامعه است. هر سکوت، ناخواسته به تداوم سیاست اعدام کمک می‌کند. خانواده‌های زندانیان، به‌ویژه محکومان به اعدام، نقشی حیاتی دارند. آنان وجدان زنده جامعه‌اند و حضورشان اجازه نمی‌دهد اعدام به یک عدد تبدیل شود. تهدید و ارعاب حاکمیت نباید آنان را به سکوت بکشاند. تجربه خانواده‌های زندانیان سیاسی نشان داده که ایستادگی و اطلاع‌رسانی، می‌تواند جان‌ها را نجات دهد.

اگر هزاران خانواده، هم‌زمان با صدمین هفته این کارزار، با در دست داشتن عکس عزیزانشان در برابر زندان‌ها حاضر شوند، صدای «نه به اعدام» بلندتر از همیشه شنیده خواهد شد. «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» ثابت کرده است که حتی در دل تاریک‌ترین فضاها، می‌توان چراغ حق حیات را روشن نگه داشت. این صدا، تا زمانی که سیاست مرگ ادامه دارد، باید بلندتر و فراگیرتر شود.


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 # مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7