۱۳۹۳ بهمن ۲۶, یکشنبه

تاریخ درج مقاله -1393:11:26 از شیر وادیه ...تاشیر بادیه ...از مجاهد شهید...تا خائن شهیر رضا فلاحی

طرح از رضا فلاحی
بخش اول -
مطابق معمول برای آنکه تا حد امکان از آخرین شگردهای رژیم آخوندی حاکم بر ایران و مزدوران در جنگ سیاسی که پیروان صدیق خمینی - لاجوردی - گیلانی مدتهاست به آن دست یازیده اند مطلع شوم ، دو وبسایت پژواک ایران و دریچه زرد را که با آخرین موشکهای ساخت رژیم آخوند ی به اروپا پرت شده را مرور می کردم که به مطلبی ( مرگ بر مصداقی اما زنده باد مصداقی ) برخوردم.این مقاله جوابیه شاعری مانده در گل بود به مقالات آقایان حسین توتونچیان و مهرداد امینی در ارتباط با افاضات شیخ الشیوخ نادمان و بریدگان فرنگ نشین جناب حضرت مصداقی ...
ابشان نوشته اند:

"امابالا گرفتن آتشباری مجدد توپخانه تهمت و توهین علیه ایرج مصداقی و سیبل شدن خاص الخاص او!... ، بویژه مقالات اخیر و منجمله نوشته آقای توتونچیان... محترمی بنام مهرداد امینی... با خود گفتم در جواب این بزرگوار چیزی بنویسم تا انشالله دست مایه شاخ تیز کردنهای بعدی اش باشد و بیکار نماند ... اولا ، درود بر مصداقی که در کتابش همه چیز را نوشته و منجمله محملی به حضرات داده تا دست خالی نباشند و او را بکوبند...ثانیا نشستن در گشت به معنای لو دادن نیست ... در زمان شاه مرحوم ،مگر رضا رضائی در گشت نمی نشست و با این محمل فرار نکرد. کسانی که با خبرند میتوانند دهها نمونه (!) از مجاهدین و چریکهای فدائی بیاورند که در گشت نشستن حکایتی است و لو دادن حکایت دیگر... صلیبیون ( مجاهدین ) فارغ از گذر زمان و اینکه روزگار همه در حال بفرجام رسیدن است، مدتهای مدید است که بجای پاسخگوئی، ارتشی غم انگیز که عمدتا و بجز چند تن، همه ناشناس و دارای نامهای مستعار هستند راه انداخته اند و بجای پاسخگوئی به سئوالات مصداقی تمام کوشش و تلاششان این است که او را کارد تیزکن، سلاخ، اطلاعاتی، بریده و ... هر چه که میتوانید تصور کنید جا بیاندازند.عکسهای فراوان او را با ریش و بی ریش و با عمامه و بی عمامه کنار دیگران و کنار سلاخان حکومتی نشر داده اند..."( 1 ) :
در جواب مجبورم عرض کنم که :
اولا ایرج مصداقی همه چیز را در باره خود در کتابش ننوشته است و در این کتاب ها تمام هم و غم خود را به کار گرفته است تا بلکه از خود چهره و کاراکتر یک قهرمان تمام عیار ارائه نماید که استثنائا! برخی ضعف های کوچکی هم داشته است( مثل در گشت نشستن ، شنا کردن در استخر لاجوردی ،مرخصی رفتن های مشمئز کننده ، اذعان به اشتباه مبارزه با رژیم در دیالوگ با نماینده وزارت اطلاعات و ...) .
مشکل پژواک نشینان و رژیم این است که ( متاسفانه ) ایرج مصداقی تنها زندانی نیست که از قتل عام 67 جان به در برده است تا بتواند بدون مقاومتی از میان جمع زندانیان سیاسی دهه شصت هر آنچه را که خود مایل است روایت کند و گفته او فصل الخطاب باشد.مصداقی بسیار تلاش نمود که خود را به عنوان تنها راوی مجاز و سند دار دهه شصت جا بیندازد و به همین دلیل بود که هر خاطره ای در رابطه با زندان نوشته شد ،بلافاصله بر علیه آن ردّیه نوشت ، تا بلکه همه کردیت آن دهه را بنام نامی خود ثبت نماید و حق کپی رایت آنرا بگیرد.
زندانیان دهه شصت کارنامه ای دارند و کسی یارای آنکه پیش از کوپن خود ادعا کند را بر نمی تابند.اینجانب که به خوبی معرف حضور مصداقی و سایر دوستان و شرکا هستم ، پس از خواندن 4 جلد کتاب ایشان و در پاسخ همسرم( 2 ) که کتاب ها چگونه بود گفتم که " این مصداقی که من می شناسم با مصداقی این کتاب تومنی 9 زار فرق دارد".نه تنها این نظر من که نظر برخی زندانیان هم جبهه امروز مصداقی هم بود .ضمنا جاهایی از دست ایشان در رفته ، چون احتمال آنرا نمی داد که برخی از زندانیان سیاسی هم عصر و هم بند ایشان ، با هوشیاری دست بر آن مطالب بگذارند.


دوّما : هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست
هر کس در ماشین گشت ، آن هم گشت برادران جان بر کف کمیته ،دادستانی و سپاه پاسداران که به خودشان هم رحم ندارند و سینه مادرشان را هم گاز می گیرند – نه گشت شاه به قول شما مرحوم و بل خمینی ملعون نشست تا ته خط می برندش و با عرض معذرت احتمالا (!) دیگر رضا رضایی نیست.از آنجا که ممکن است گرد فراموشی و زنگار بر ذهن مبارک شاعر به واسطه هم کاسه و پیاله شدن با نادمین از خدا و خلق بریده ، بس سنگین رسوب کرده باشد چنانکه یادش رفته باشد که مثلا چه بر سر رضا رضایی آمد ،آیا او هم چون برخی بارها به مرخصی های طولانی رفت و شش ماه هم عفو خورد و آزاد شد ، چند سطری را از ویکی پدیا نقل می کنم تا بلکه باور نمایند که شاه مرحوم (!) رفت.
" رضا رضایی یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ به دست ساواک کشته شد
او عضو کمیته مرکزی مجاهدین و از اولین کسانی بود که پس از بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۴، همراه با برادر بزرگترش احمد رضایی، به سازمان پیوست..
دستگیری و فرار از زندان
رضا رضایی، در جریان ضربه شهریور سال ۱۳۵۰ و لو رفتن سازمان مجاهدین خلق، به همراه تعداد زیادی از دیگر کادرهای سازمان دستگیر شد. در زندان ضمن تماس با سایر اعضای مرکزیت و مسئولان سازمان، اطلاعات و تجربه‌های آنان در زمینه‌های بازجویی و تاکتیکهای ساواک و نیز اخبار و اطلاعات مربوط به سازمان را جمع‌آوری نمود. آن‌گاه طرح فرار او از زندان ساواک که توسط سازمان تنظیم شده بود، به‌اجرا درآمد و او با دست پر از تجربه‌های مبارزاتی، به جمع معدود مسئولان مجاهدی که بیرون زندان بودند، پیوست. از آن پس با توجه به ضربه سال ۱۳۵۰ و مشکلاتی که سازمان با آن مواجه بود، رضا رضایی نقش رهبری‌کننده‌ای را ایفا کرد و به بازسازی سازمان و تشکیلات بیرون زندان پرداخت
مرگ
سرانجام در نیمه شب ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ در محل استقرار خود در خانه‌ای در خیابان غیاثی (جنوب‌شرقی تهران) توسط ساواک مورد حمله قرار گرفت، از طبقه دوم ساختمان به پایین پرید و با این‌که پایش شکسته بود، برای شکستن حلقه محاصره، با ساواک درگیر و سرانجام کشته شد. عصر همان روز، روزنامه‌ها این خبر را در صفحات اول خود منعکس کردند".( 4 )
همچنانکه مشاهده میشود ، سرگذشت رضا رضایی شهید در هیچ جایی جز به زندان افتادن و در گشت نشستن با سرنوشت این فرد متقلب قابل شبیه سازی تاریخی و واقعگرایانه نسیت.
شاید بیهوده نبوده که مصداقی به گونه ای داستان را در کتابش هدایت می کتد تا مگر کاریکاتوری از رضا رضایی ارائه دهد.آنجا که از پروژه فرار از زندان خبر می دهد و یا در مصاحبه با صدای آمریکا از آن افسانه می سازد.
مصداقی پس از گذشتن از بزنگاه قتل عام 67 چنان از طرح فرار از زندان سخن می گوید و خواننده را در لابلای مشکلات پیش رو برای مرخصی گرفتن قفل می کند که بار ها خواننده آرزو می کتد که ای کاش فقط یک دفعه مصداقی بالاخر توانسته باشد از هفت خوان مرخصی گذشته باشد و پیامد آن فراری بزرگ باشد تا قهرمان خاضع و خاشع ما ، به آرزوی دیرینش برسد.
خواننده غافل از آن است که بالاخره این قهرمان ما ، با اخذ مرخصی های بیشمار و طولانی ، زندانبانان را به زانو در می آورد و فرار هم از دست توانمند ایشان فراری میشود.مصداقی با زیرکی همه راست روی های خود و فرار از زیر بار مسیولیت ها را توجیه و ماست مالی میکند.برای قهرمان سازی از خود لحظه ای کوتاه نمی آید و قلم فرسایی هایی می کند که نفس در سینه حبس میشود.ولی تمام این دلاوری ها با چند خط و توجیه یکباره رنگ می بازد و سد پرش قهرمان ما از دیوار بلند زندان می گردد.
سوّما : اینجانب جزو اولین کسانی بودم که با این توهم که گزارش 92 نتیجه خود بزرگ بینی مصداقی است تلاش نمودم که با باز کردن باب گفتگو با ایشان و دوستان در حاشیه ، از سقوط بیشتر مصداقی جلوگیری نمایم.و به شکل مشخص و کتبی اعلام آمادگی نمودم که هر آنجا که ایشان صلاح بدانند حاضرم با ایشان به گفتگو بنشینم.ایشان در جواب مرا به اجازه گرفتن از مجاهدین ( سنگ بزرگ زدن ) احاله می دهند که از زیر این گفتگو شانه خالی کنند.در همان گفتگوی اولیه و روشنگری در برخی از موارد مطروحه در گزارش 92 ایشان گفتند که " فرض کن که دو سه صفحه هم غلط داشته باشد ، با باقی آن چه میکنی ؟ ".آنروز من نمی دانستم که گزارش 92 نوک کوه یخی از وقاحت و خیانت است که سر بر آورده و حتی تحلیل برخی از زندانیان را که این اقدامی کاملا هماهنگ با رژیم است را نپذیرفتم و تا زمانیکه از بازگشت ایشان به طریق صواب نا امید نشدم ، حاضر به محکومیت ایشان در انظار نگردیدم.پس این ایشان بود که از باب بحث و گفتگو در آنزمان شانه خالی نمود ، چرا که ایشان پیش قراول و پرچمدار خطی شده بود که از مدت ها پیش هماهنگ و برنامه ریزی شده به پیش می رفت . ایشان به دنبال یافتن آقای مسعود رجوی بود و نه کمتر.
می زنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن .....می کشم جیغ و زنم داد که ( مروت ) نیست .
این مصداقی است که برای نشان دادن زنده بودن و پرتاب نشدن به سطل زباله خیل مزدوران پیشین رژیم که آمدنشان را همه فهمیدند و رفتنشان را کسی به یاد نمی آورد ، مجبور است که به هر قیمت خود را آنتنی نماید.بنابر این پس از هر سکوتی ، یکدفعه توسط برنامه ریزان در یک تلویزیون معلوم الحال ظاهر میشود .فرقی نمی کند که موضوع گفتگو چیست ! فقط این کاملا شفاف است که باید لگدهایی نثار مجاهدین کند تا همچنان هم بر همراهی خود با رژیم تاکید نماید و هم خود را در جنگ سیاسی زنده نگاه دارد.تصور کنید که کسی راجع به لات و الات ایشان ننویسد ، چه اتفاقی می افتد ؟ آیا ایشان ساکت میشود ؟ هرگز !این سکوت تعبیر به خط گرفتن از اینجا و آنجا میشود.مصداقی اینگونه برخورد ها را از زندانبان به خوبی آموخته است که با انگ موضع گیری تشکیلاتی زندانیان دهه شصت ، هر آنچه را که اتفاق می افتد ، به چنین برخوردی ارجاع دهد.
ایشان می نویسد :
" در روز های پیش از برگزاری مراسم سالانه مجاهدین در ویلپنت ، حجم زیادی از مطالب سایت های وابسته به مجاهدین به مقالات متعدد علیه منتقدان ( مزدوران ) این سازمان اختصاص داشت و پس از برگزاری این مراسم به یکباره فروکش کرد ! این جوش و خروش و سکوت و انفعال بعدی ، حاکی از آن است که نویسندگان این مقالات از محل مشخصی کوک میشوند و شروع و پایان کارشان به صلاحدید دیگران است ".
اینجانب در یاداشتی پاسخی به ادعای ایشان و شرکاء دادم ( 3 )
و یا آنکه :
" امسال نیز مجاهدین فرصت را از دست نداده و کتاب دیگری را علیه نویسنده با عنوان جنگ مقدس ، دشمنان متوهم با امضای محمد حسین توتونچیان ...انتشار دادند".
همچنانکه آقای توتونچیان که از زندانیان سیاسی خوش نام دهه شصت می باشند ، کلمه "متوهم " را آگاهانه برای رژیم و مزدورانش به کار گرفته اند ، کاملا در گفتار مصداقی و توهم وی ، هر آنچه که بر علیه او گفته و نوشته میشود به دستور مجاهدین است و حتی توقف آن هم بسته به فرمان از بالاست .دوستان اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی که در جریان نوشتن کتاب یاد شده بودند ، بر نظرات موافق و مخالف نوشتن این کتاب توسط آقای توتونچیان گواهند .ولی از آنجا که باید مصداقی فرد مهمی باشد ، لازم است که حتی نوشتن یک کتاب به مجاهدین منصوب گردد.
تاکتیک سوخته :
بلافاصله پس از لگد زدن های مصداقی و مقابله زندانیان سیاسی با این شانتاز ها ، افرادی چون شاعر شیرین سخن و محمد جعفری و سایر مزدوران رژیم جهت مظلوم نمایی به صحنه می آییند که " ایها الناس بابا این حیوانی را ، این انسان پنجاه و سه چهار کیلویی راکشتند ! مگر چه کرده ؟ مگر چه گفته ؟ خوب جوابش را بدهید ، به خدا گناه داره ! و ..."تا چند باره بار کنید .هم تهمت و بهتان بزنید و خود را مظلوم جلوه دهید و هم طرف مقابل را ظالم و بی انصاف ! .
ضمنا با احترام عرض کنم که ترازویتان هم قطعا مشکل اساسی دارد و وزن ایشان را صحیح گزارش نمی کند ! اگر باور ندارید ایشان را با ترازویی جز ترازوی خود وزن کنید، آنگاه به این پیش بینی من احسنت خواهید گفت . نه تنها ترازوی عدالت و انصافتان بلکه ترازوی وزن کشیتان نیزکه با سنگ هاو معیارهای رژیم همه چیز را می سنجد، به یک مشکل مبتلاست.
رابعا اگر قرار باشد که مجاهدین به چنین لات و الات و اتهامات رژیم ساخته پاسخی بدهند ، لازم است که مصداقی در انتهای صف طولانی بایستد که در ابتدای آن خمینی و در انتهای آن مصداقی است . دیر آمد ن و زود رفتن ؟ این چه حکایت باشد ؟ مجاهدین یک هدف دارند و آن هم آزاد سازی ملتی از اسارت انیران و فرومایگان است .هیچوقت خود را درگیر چنین بحث های انرژی گیر و فرصت سوزی که ارزوی رژیم و غارتگران است نمی کنند .
مجاهدین هوشیار تر از آنند که در دام شیاطین گرفتار آیند .سخن امروز مصداقی و شرکاء مطلبی افزون بر اتهامات خمینی ، لاجوردی و شرکای غارتگر و لابی هایشان ندارد . همان لات و الاتی است که بیش از سه دهه رژیم آنرا نشخوار می کند و امروز هم نوبت پژواکش از دهان چهره ای است مصداقی نام و فردا و پس فردا هم چهره های دیگر.این ها همان مطالبی است که بارها و به کرّات رژیم و دوستان غارتگرش در دادگاه های منجمد کردن مجاهدین ، نگاه داشتن اسم آنها در لیست تروریستی در حد تهوع آوری مطرح کردند و یکی بعد از دیگری رنگ باخت و فرو ریخت .
آزموده را آزمودن خطاست

مجاهدین جز جبهه رزم و نبرد با رژیم فاشیستی ، یک جبهه دیگر را نیز خوب می شناسند و برای برطرف کردن هر گونه اتهامی جهت شرکت در آن اعلام آمادگی کرده اند، می کنند ، نه تنها هراسی ندارند که استقبال هم می نمایند. حضور در دادگاه هایی که فرشته عدالت بر آن حکمیت دارد.همچنانکه تاریخ به خوبی گواهی می دهد مجاهدین از یکایک آن دادگاه های نفس گیر علیرغم آنکه رژیم و دوستانش هزینه های گزاف برای برد و پیروزی در آن کرده بودند ، سر فراز و با گردنی افراشته و پیروز بیرون آمدند و این ها تصادفی نیست .اگر مصداقی و شرکاء در ادعای خود و اربابانشان همچنان پای می فشارند ؛ یگانه راه حل نه لگد پراکنی و اتهام سازی بل اقامه ده باره و صد باره در دادگاه عدالت است .رژیم و مزدورانش هنوز باور ندارند که دادگاه های عادلانه جولانگاه کرکس های دیپلماسی نیست .
پس بنا بر این چنین باید گفت: "مرگ بر مصداقی اما زنده باد" رزم و مقاومت تا پیروزی
ادامه دارد
نیست تردید زمستان گذرد
از قهرمانان و رزمندگان وطن در لیبرتی ، آلبانی ، اوین ، قزلحصار و جای جای ایران و جهان حمایت کنیم.

با درود بر شهدای به خون خفته مرگ بر اصل ولایت فقیه پاینده ایران زنده باد ازادی
رضا فلاحی عضو اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی
************************************************
1 –
http://esmailvafa-yaddashtha.blogspot.co.uk/2015/01/blog-post.html
2 – همسر اینجانب که به خوبی معرف ، مصداقی ،همسر ایشان ، دوستان مشترک پیشین است ، فردی غیر سیاسی است که این جماعت از این مطلب بخوبی آگاهند.
3 - http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C
4 –
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4110