رهبر مقاومت “مسعود رجوي“ در 19 بهمن سال 1362 در مورد “اشرف“ گفت:
اما در مورد اشرف، ”زني كه مرادف مفهومش در هيچ كجاي فرهنگ ننگ آلود” شاه و خميني يافت نميشود. ”زني كه از آغاز” همه دشتها و بيابانها و جنگلهاي ” انقلاب” را درنورديده و براستي بهدرك محضر محرومترين تودههاي مردم در روستاها و شهرها و شهركهاي مختلف نائل آمده بود. زني كه لحظه به لحظه با ”انتخاب” آگاهانه و آزاد خود, به هويت انقلابي و توحيديش نقش داده و در ” تمامي قامت, از تيغ برندّهي رنجها” ي شكنجه و شلاق, زخمها داشت . با گوشي ناشنواشده بر اثر ضربهي دژخيم و آثار زخم و شكنجههاي پس از انفجار, با دريائي از خلوص و ايمان انقلابي كه كمترين انگيزهي تظاهرآميز و خودنمايانه به آن راه نداشت و در هر قدم ميشد اين صفا و پاكيزگي دروني را با آزمايش جديدي در گذشت و فداكاري , محك زد. از آنگونه زنان كه از آنچه كه اصطلاحاً آثار بازدارندهي نابرابريهاي تاريخي نسبت به مردان ناميده ميشود, اثري با خود نداشت و چه دردوران دانشگاه و چه در درون سازمان يا زندان و چه بعد از آن , آنقدر انديشيده و خوانده و برخورد كرده و محتواي واقعي كسب كرده بود كه ديگر هيچ چيز نميتوانست در او كمترين تزلزلي ايجاد كند. با جامعيتي در خور ستايش ,كه مهارتهاي مبارزاتي و فني و حرفهاي و نظامي ويژهاي به او ميداد و قابليتهاي او در اداره امور خانه و خانواده را نيز مضاعف مينمود: همراه با آنچنان علّو روح و سعهي صدري كه ظرفيت و تحمل و طاقتي خيرهكننده به او ميبخشيد.
براستي آنچه شخصاً طي يك زندگي مشترك به رأيالعين از صفات ارزنده انقلابي در او ديدم, در كتابهاي مربوط به شرح احوالِ برجستهترين زنان انقلابي معاصر نيز نخواندهام .
در زمره انقلابيوني بود كه درك آنها – از آنجا كه در پاكباختگي كامل هيچ اصراري به دركشدن حق و مرتبت خود از جانب ديگران ندارند- مشكل است , اما در جريان كار و زندگي , در هر قدم , احترام و خضوع آدم نسبت به آنها بيشتر جلب ميشود و تنها وقتي به درك كامل مرتبت آنها نائل ميشود كه ديگر در دسترس نيستند و پروانهوار به ديار”اعلي” پر كشيدهاند. همانها كه نظارهي كشتارها و جنايات خميني , سختترين و رنجآورترين بخش زندگي آنهاست و در اين رابطه نزديك است كه در اقيانوس عواطف انساني خود غرقه شده, قالب تهي كنند و يا در آتش اين ”اندوه بزرگ” , بارها بجاي ”كبوتران خونينبال ميليشيا”, بسوزند و خاكستر شوند و يا در گورستان , زنده زنده در كنار آنها بيارامند. اين سيماي اشرفِ زنان و خواهران و مادران مجاهد ماست كه گسسته از قيد و بندها و فرهنگ دوران استثماري , وجودِ تاريخي جديدي را كه زن انقلابيِ موحد و مجاهد باشد, عرضه ميكند. زنان مجاهد در همين راستا سر بر قدوم فاطمه زهرا و مريمعذرا ميسايند.
