۱۳۹۳ بهمن ۲۶, یکشنبه

«ژاژخايي گشتاپوي آخوندي»



بر گرفته  از سايت ايران افشاگر


دست به دست گردانيدن اراجيف مداحان منفور نظام در سايت هاي پيشاني سياه دستگاه جاسوسي آخوندي، خود گوياتر از هزار زبان است و ما را از توضيح در بارة منشأ و مبدأ چنين خودفروشي هاي خائنانه اي بي نياز مي سازد، امري كه مختصات آنان را روي «طيفي كه بين دوستان و دشمنان مردم ايران رسم مي شود»، بي هيچ شك و ترديدي نشان مي دهد. هرچند كه از فرط تعفن چنين لجن زار و«نقطة فرودي»، با تلاشي كه البته مأيوسانه صورت گرفته، شروع به فحاشي كرده اند تا ثابت كنند كه «مزدور نبوده و از هضم رابع اطلاعات نگذشته اند» و اينها «دروغ و سند سازي وتهمت و ناجوانمردي» است! آنهم در شرايطي كه وزارت بدنام در سايت هاي زنجيره اي وزارت برايشان «نقل و شاباش» پخش مي كند!كه آي بارك الله!
 آويختن به سفسطه بازي آخوندي و بازي با كلمات، براي دور زدن اصل حرف, تاكتيك شناخته شده است. پس اصل حرف را هم نبايستي جواب داد!
نظير دعاوي كثيف «مرگهاي مشكوك» كه البته، در طويله بازار آخوندي، همزمان از حلقوم كثيف اطلاعاتي ـ تبليغاتچي هاي آن در تلويزيونش بارها بيرون پريده و منشأ واحدِ صدورِ اين ترم هاي «جنگ رواني» را برملا كرده است.
 خط «جنگ روانيِ» اينگونه حرامزادگي ها وقتي از حيطه حرافي به وادي قضاوت و حسابرسي مي رسد، در دهان مدعي هر كه مي خواهد باشد، مي خشكد، همه به ياد دارند كه وكيل وزارت خارجه امريكا هم وقتي در دادگاه فدرال امريكا حرف ديگري جز مزخرفات پيشين، براي گفتن نداشت، در همين دام لابي هاي دستگاه جاسوسي آخوندي افتاد و ندانسته به دروغگويي متوسل شد،گافي داد كه قبل از هركس، چنته خالي خودش را برملا كرد و قضات را به چنان قضاوت تاريخي در باره سياسي بودن ليست گذاري كذايي رسانيد.
اما آنچه كه مهم است و نبايستي در اين «جنگ» و «تك» و «پاتك» بين ما و رژيم ضدبشري، از نظر دور بماند، «حقيقت درخشان» زير است:
روزگاري بود كه توپخانة «جنگ رواني» رژيم آخوندي با ياوه اي بنام ليست كذايي تنها ابرقدرت جهان تك قطبي به جنگ عليه مقاومت مردم ايران آمده بود,
روزگاري بود كه «توپخانه نظامي» رژيم، با بمبهاي 15 تني عليه مقاومت ايران، آتش كينة آخوندي را به نيابت بر سر ما مي ريخت,
روزگاري بود كه «رئيس د.اس.ت. دستگاه جاسوسي قدرقدرت فرانسه» و «قاضي پرنفوذ، بروگير» در ماجراي 17ژوئن تكميل «مأموريتهاي ناتمام لاجوردي» در «ريشه كني مجاهدين» را بر عهده گرفته بود و با همان جديت پا در ميدان بدنام كردن و تخطئه مقاومت با تمام امكانات رسانه اي گذاشته بود,
روزگاري بود كه «عاليجناب سفير ويژه ايالات متحده، بنام باتلر» و خانم اليزابت روبين در منبرهايي مثل نيويورك تايمز, طابق النعل بالنعل حرف هاي گشتاپوي آخوندي را عليه ما غرغره و فضا سازي مي كردند,
روزگاري بود كه «توپخانه سياسي» رژيم، دق دل خالي كردن نيابتيِ «نماينده ويژة دبيركل ملل متحد» در جلسه شوراي امنيت بود.
ولي...
ولي حالا بنگريد حال و روز ولي فقيه ارتجاع را، وقتي پس از آن «ناوگانهاي عظيم و هراس انگيز» كه به جنگ ما آورده بود و سرافكنده و شكست خورده بازگشت ، حالا با سايت هاي بي مقداري مثل«پژواك» يا «بويناك» شليك هايش را ميكند.
 از اين سير منحني، اضمحلال و چنته خالي ولي فقيه ارتجاع را بايد ديد و به او حق داد كه در گرداب بحرانهاي گريبان گيرش، ماكزيمم شليك و تواني كه بتواند انجام دهد, «ژاژخايي» كينه ورزانه و از سر پيسي است و در آويختن به چنين تخته پاره هايي.