۱۳۹۳ اسفند ۱۳, چهارشنبه

منصور قدرخواه: وحشت ديوانه وار خودفروشان و تواب تشنه به خون از سرنگوني محتوم رژيم جهل و جنايت


 
  به مقاومت پشت كرد و به ايران تحت حاكميت رژيم خونخواران رفت و با ،! ديگر در شورا“عضو مستعفي” ساليان پيش وقتي يك  همنشين و هم صحبت شد و در پاداش اين عمل خائنانه از طرف رژيم ، جلادان و شكنجه گران كه نام هابيليان بر خود گذاشته بودند نگاشتم. او شايد در  »چرا خائنين و شكنجه گران منفورند؟« به ارث پدري و بسياري از مزاياي ديگر رسيد، من مقاله اي تحت عنوان به ، اثر اشغال عراق و اتفاقات بعدي فكر كرده بود كار مقاومت و مجاهدين به پايان رسيده و از همين عدم شناخت و عبث بودن پندار طرف رژيم و طرفهاي حساب غارتگر خارجي تمايل پيدا كرد و به آنجا رفت كه لياقتش بود. او البته مي بايست در عمل همه حرفها، مگر راه « سخنرانيها مصاحبه ها و مقالات گذشته خودش را با ناسپاسي و نمك نشناسي به فراموشي بسپارد كه از جمله مي گفت  .» شوراي ملي مقاومت است،ديگري وجود دارد؟ تنها راه نجات مردم ايران ) خاطر نشان شده است كه : 2931 تير 7از همين رو در بيانيه تفصيلي شوراي ملي مقاومت ( در اثر چنگ انداختن گشتاپوي آخوندي و سرويسهاي پشتيبان بر اعضاي شورا به منظور متلاشي كردن آلترناتيو مستقل و  به اتفاق آرا (از جمله با تأييد و امضاي قصيم و روحاني) 5831 بهمن 22دموكراتيك، شوراي ملي مقاومت يک مصوبه به تاريخ تصويب کرد. اين مصوبه پس از ظاهر شدن يك عضو مستعفي از شورا در ايران و انتشار عكسهاي او در حين ديدار و گفتگو با مأموران وزارت اطلاعات، به شرح زير به تصويب رسيد:  نظر به اينكه طبق بيانيه ملي ايرانيان و مصوبات الزام آور شورا: « مرزبندي قاطع با رژيم ضد بشري ولايت فقيه، عمده ترين معيار ارزيابي ادعاهاي افراد و گروهها و شناسايي دوست و دشمن و مبناي تنظيم رابطه با همه افراد و جريانهاي سياسي و جذب و دفع نيروهاست، طرد و تحريم كامل رژيم ولايت فقيه و همه همدستان آن، خط قرمز پيكار آزادي ملت ايران است. عبور از اين خط قرمز كه حصار حياتي و مرزبندي ملي ايرانيان در برابر حاكميت آخوندي است، از سوي هر فرد يا جريان سياسي هر چند سابقه يا داعيه مخالفت با رژيم داشته باشد، خيانت و خروج از جبهه مخالفان رژيم محسوب مي شود، 
هرگونه رابطه با عوامل رژيم ولايت فقيه و همچنين سرويسهاي پشتيبان و همدست آن عليه مقاومت، دشمني با آزادي و حاكميت مردم ايران است. درصورت نقض اين موارد از سوي هر يك از اعضاي شورا، عضويت او به تشخيص مسئول شورا موقتًا معلق مي گردد تا موضوع در  .» اساسنامه، رسيدگي شود4 اجلاس بعدي طبق مادة منظور از اين مقدمه اين است كه ميخواهم بگويم براي كساني كه رنج و درد و آسيب ها و بلاها و مصيبت هاي ناشي از اين رژيم را تحمل كرده و مي كنند، كلمات فقط اصوات بي محتوا در ساحل هاي امن نيستند. بلكه همچنانكه در اشرف و ليبرتي و اوين ديديم و مي بينيم، كلمات قيمت هاي سنگين و خونين دارند. فقط يک فرياد يا يک خشم بزرگ  »منفورتر از شکنجه گران«و  »خودفروش« ،»خائن«  استفاده از واژه هايي مانند بلکه عميقا معتقدم ما که ، از خنجري زهرآگين که بر پشت ياران فداکار مجاهد و شورائي ام فرود مي آيد نيست مجاهدين و رفقاي شورايي و پشتيبانان پيگير مقاومت را ميشناسيم و بيش از هر چيز ديگر به سرنوشت آنها كه  به همين ، سرنوشت مردم دردمند ماست تعلق خاطر داريم اگر خيانتكاران و خودفروشان را به مردم معرفي نکنيم مردم و شهدا و پيشتازانش خيانت کرده ايم. بنابراين بكارگيري اين كلمات نه فحش و ناسزا و نه بازتاب خشم بحق  چرا كه اينان با اين عملکردها و خاک پاشيدن به چشم مردم در مورد ، بلکه تعريف عملکرد آنهاست ،ما عليه خائنان به ادامه حيات اين رژيم کمک ميکنند و ما بايستي ماهيت و عملكرد واقعي و عيني اين ، اين مقاومت سرفراز خودفروشان را به مردم نشان دهيم و اين حقايق را بايد براي ملت دردمند و تحت ستم فاش كنيم که چگونه اين پاسداران سياسي به ادامه حيات اين رژيم امداد مي رسانند.  من همه ي كلمات و عناوين ذکر شده را از نظر حقوقي موجه و قابل دفاع ميدانم و حاضرم در هر دادگاهي آنها را به اثبات برسانم. شناخت دوست از دشمن (در هر لباس و با هر فيگور و ادعا) و مرز بندي بين رژيم آخوندي و لشكريان مرئي و نامرئي اش براي ايرانيان آزاديخواه و بخصوص جواناني که مصمم هستند با هر چه در توان دارند بر سر اين رژيم جهل و جنايت و غارت بکوبند و سرنگونش کنند و پايه هاي يک حکومت مردمي و دمکراتيک را بنا بگذارند، بسيار  ، ضروري است و اين شناخت که در برخي مواقع بدليل ترفندهاي دشمن و مزدورانش پيچيدگي خاص خود را دارد براي عمق دادن به مفهوم آزادي و مسئوليت پذيري در قبال تحقق آرمانهاي ملت ايران بسيار ضروري و حياتي است. بدون در نظر گرفتن شرايط بسيار خطرناک دنيا و نقش تعيين کننده انسانهاي صادق و ذيصلاح، ما و ملت ما در مسير رهايي بخش قرار نخواهيم گرفت. ما دريکي از حساسترين دورانهاي تاريخ بشريت زندگي ميکنيم و جهان در قرن بيست و يکم مسير بود و نبود و ادامه حيات بشري در کره زمين را ميپيمايد و چالشهاي عظيم و غير قابل مقايسه اي با گذشته در مقابل کل جامعه بشري قرار دارد که فوريت رسيدگي به آنها بارها توسط مؤسسات و دانشمندان هشدار داده شده است و روز بروز راه حل سريع و اورژانسي را ميطلبد. اما همانطور که ميبينم دنياي ما توسط قدرتمنداني مديريت ميشود که با سياستهاي خود اين چالشها را در حقيقت بوجود آورده اند. نمونه دردناک اين چالشها هيولايي بنام بنيادگرايي باصطلاح اسلامي است كه سياستهاي بغايت نابخردانه قدرتهاي بزرگ جهاني و بويژه قدرتهاي غربي در بوجود آمدن و يا رشد و توسعه آن به حد امروزي نقش بسيار تعيين كننده اي داشته اند
پديده اي كه همه اتفاقات مهم ديگر جهان را تحت الشعاع خود قرار داده است. اين پديده که با سرقت انقلاب  … ايران توسط خميني به صورت امروزيش پا به جهان گذاشته است، امروز در اثر مماشات كشورهاي غربي تمامي منطقه و جهان را به چالش طلبيده است و آنچنان فجايعي آفريده كه بقيه مشكلات بزرگ جامعه جهاني را از اولويت انداخته است.  اما اگر اين حرف » رژيم ايران از داعش خطرناک تر است. « : وزير جديد دفاع آمريکا اشتون کارتر اخيرا گفت درست است كه بنظر من بسيار صحيح است، به چه مجوزي اوباما براي مذاكره با چنين رژيم خطرناك تر از داعشي سر از پا نمي شناسد و وزير خارجه آمريكا در يكسال و نيم گذشته با هيچكس به اندازه وزير خارجه اين رژيم خطرناك تر از داعش ملاقات نكرده است؟   که نه براي منافع خود بلکه براي ، دنياي ما تا زماني که نمايندگان واقعي مردم يعني سياستمدران و نيروهاي مردمي مردم خود و براي منافع بشريت تلاش ميکنند به قدرت نرسند همچنان با اين چالشهاي خطرناک و بنيان كن مواجه است و اين يکي از بزرگترين خطرهايي است كه حيات بشريت معاصر را تهديد ميكند. جهان ما بيش از هر زمان  چيزي كه توسط سياستمدران مردمي و ، ديگر به صلح و ثبات و عدالت که در ارتباط با همديگر هستند نيازمند است عالمان و دانشمندان و هنرمندان متعهد به بشريت بايد محقق شود. به اين ترتيب است كه جامعه بشري مي تواند از پس چالشهاي عظيمي كه در روند تكاملش با آن مواجه است، بر آيد.  همانطور که مقاومت ايران از سه دهه پيش گفته است سياستهاي مماشاتگرانه و ناديده گرفتن اساسي ترين و پايه اي ترين حقوق مردم و مقاومت ايران (که امروز حتي کساني هم که مدافع اين سياست بوده اند به ورشكستگي آن اعتراف ميكنند) بايد هرچه زودتر متوقف شود و آمريکا و اروپا اگر ميخواهند جلوي تروريسم و بنيادگرايي را بگيرند بايد به اين سياست پايان داده و حق مردم ايران براي رسيدن به ايراني آزاد و حق ملتهاي ديگر در منطقه خاورميانه را برسميت بشناسند . آخوندهاي حاكم بر ايران با تمام قوا تلاش ميكنند از وقوع چنين چيزي جلوگيري كنند، بخصوص كه وقايع اخير در منطقه صحت مو به موي مواضع مقاومت سرافراز را به هركس كه طالب حقيقت است نشان داده است. ايستادگي  مقاومت زندانيان سياسي و پايداري ، مقاومت خونبار مردم ايران و افشاگريها و روشنگريهاي شوراي ملي مقاومت حياتي جديد  » بجنگ تا بجنگيم « عمومي مردم قهرمان ايران که با الهام از خودگذشتگي ها و شهامت اشرفيان به راه  سرنگوني رژيم را در چشم انداز نزديك قرار داده و در همين رابطه وحشت سرپاي رژيم و دم و دمبالچه ،داده اند هايش را فرا گرفته است. از اين رو رژيم همه مزدوران و مزدبگيران و خودفروشان سياسي را بنحو ديوانه واري وارد صحنه كرده است .رژيم مذبوحانه تلاش ميكند به اين وسيله چشم انداز محتوم سرنگوني خودش بدست مردم و مقاومت ايران و ارتش آزاديبخش ملي را تغيير دهد. غافل از اينكه حملات بسيار خائنانه و مشمئز کننده و بسيار  يغمايي و تواب تشنه بخون تنها نفرت و انزجار مردم ايران از اين رژيم و ، روحاني ، مضحک خودفروشاني چون قصيم مزدورانش را بيشتر و بيشتر و اراده آنها را براي مقاومت تا سرنگوني آخوندها دو چندان ميكند.  کالبد شکافي اعمال خائنانه کريم قصيم
 محدوديتها و اجبارات و عوامل ، مثل شرايط زماني و مکاني ، بايد عوامل مختلف ، بسياري مواقع براي کشف حقيقت تشکيل دهنده يك پديده را در نظر گرفت، اما در بحبوحه يك مبارزه خونين با يك فاشيسم خونخوار مرز بين وفاي به عهد و پشت كردن به مردم و مقاومت با خيانت آن قدر عيان است که کسي نميتواند آنرا با باد در گلو انداختن و  ...با شاه اندازي و” گرمب گرمب و پاچه ورماليدگي بپوشاند. نميتوان در عمل به فّراشي فاشيسم ديني پرداخت اما عبارتي كه از خود ( “ با سياه بندي و دروغ هاي شاخدار، ُقرت و ُغراب و ريپ آمدن براي خود جعل شخصيت كرده وام گرفته ام )خود را 9202 دسامبر 92 قصيم در مقاله ضديت فرّاش انقلاب اسلامي با جبهه ضد فاشيستي در منتقد و دلسوز هم جلوه داد!    هفته قبل از گردهمايي ساليانه 3  روز قبل از انتخابات نمايشي رژيم که آخوند روحاني در آن نصب گرديد و 2 استعفاي کريم قصيم و محمد رضا روحاني از شوراي ملي مقاومت بدون هيچ پيش آگهي ، مقاومت در ويلپنت پاريس ماه و با توجه به 92 روي سايتهاي معلوم الحال منتشر شد. اگر كسي در آن زمان هم شك داشت امروز بعد از حدود تحولات بعدي، ترديدي باقي نمانده است كه طراح و كارچرخان اصلي اين پليدي و پستي كه برخلاف اصول دمکراتيک و خيانت آشكار به همه تعهدات شورائي بود كه اين دو بارها و بارها آنها را امضا كرده بودند، وزارت اطلاعات بود. اگر بخواهيم واقعيت امر را نگاه كنيم، اين در حقيقت نه يك استعفا، كه در همه جاي دنيا موازين اخلاقي و مقررات حقوقي خودش را دارد، بلكه يك انتقال از جبهه خلق به جبهه ضد خلق و پيوستن به دشمن بود. تحولات بعدي اين را بخوبي نشان داد.  اين فرومايگي و سقوط هولناك از عضويت در شورا به خدمتگزاري به اطلاعات آخوندي يك حلقه از زنجيره اي از توطئه هاي سياسي، امنيتي و نظامي دشمن بود و در شرايطي صورت ميگرفت که مجاهدين در زندان ليبرتي بدون  سينه در مقابل دشمن سپر کرده بودند و دشمن در تلاش نابودي آنان يک لحظه از توطئه و ،سلاح و بدون دفاع هرگونه عمل جنايتكارانه فرو گذار نميکرد و هدف موشك باران قرار داشتند. درست ده روز بعد از كليد زدن اين توطئه توسط قصيم و روحاني، موشكها روانه ليبرتي شد و كمتر از سه ماه بعد كشتار بزرگ اشرف روي داد و يك ماه  را تقديم بيت خامنه اي كرده بود، همان حوالي نغمه 29قبل از اين باصطلاح استعفا، تواب تشنه به خون گزارش قتلهاي مشكوك در درون مجاهدين توسط يغمايي سر داده ميشد. هيچ كس حتي اگر از جزييات امور هم مطلع  شهريور كه همگي در نيمه اول سال 02 نباشد، نمي تواند بين اينها و وقايع ديگر بخصوص قتل عام اشرف در  اكنون ميتوان با قطع ،ماه92  عليه مقاومت خونبار مردم ايران بوقوع پيوست ارتباط قائل نشود. بعد از گذشت 0329 اين استعفاها با مقدماتي بسيار توطئه انگيز زمينه سازي شده و به فرمان وزارت اطلاعات بوده و ربط ،و يقين گفت مستقيم به پيروزيهاي مقاومت در صحنه بين المللي وداخلي داشته و مهمتر از آن همچنانكه خانم رجوي در همان زمان فاش كرد حذف فيزيكي مسئول شورا را هم در صدر برنامه داشته است (مهمترين بخش انجام ناشده مأموريت كوبلر و شركا همراه با قاسم سليماني و دانايي فر سفير رژيم در عراق). حقيقتاً دست مريزاد به مقاومتي كه همزمان با اين همه توطئه و خيانت دست به گريبان شد و پيروزمندانه قد برافراشت.  براي ثبت در سينه تاريخ مي نويسم كه من از زمان عضويتم در شورا شاهد رفتار خودخواهانه اين دو تن مخصوصا کريم قصيم بوده ام و هميشه از خود سؤال ميکردم که رفتار متواضعانه مجاهدين کجا و رفتار پر از دورويي و تکبر اينان کجا؟ ناديده گرفتن حقوق ديگران و عدم پايبندي به قول و قرار و فخرفروشي ها و توهم ها و خود را بر
ديگران برتر دانستن کريم قصيم هميشه براي من و شايد همه اعضاي شورا آزار دهنده و گزنده بود، اما ما بخاطر هم  آنها را تحمل ميكرديم و سعي ميكرديم در اين زمينه از خويشتن داري و تحمل و بردباري ،رزمي و هم جبهگي مجاهدين آموزش بگيريم. قصيم وقتي شروع به صحبت ميکرد زمين و زمان را بهم مي بافت و به گواهي پرتکلهاي مباحث شورا بسيار اطلاعات اشتباهات به ما تحويل ميداد و نسبت به ديگر اعضاي شورا حق بيشتري براي خود قائل بود و در اين زمينه از رفتار منعطف و دوستانه مجاهدين ماكزيمم سوءاستفاده را ميكرد. من البته عقايدم را به دبيرخانه شورا گفته بودم كه رفتارهاي اينها ابدا با يك انسان مبارز همخواني ندارد. همان زمان هم از رفتار دوستان  ما را از هرگونه اختلافي برحذر ميداشتند در ، مجاهد که صبورانه براي انسجام شورا در مقابل ديکتاتور خون آشام شگفت بودم و به اين همه صبر و بردباري درود مي فرستادم.   مشكل با آنها نه اين مشكلات اخلاقي و رفتاري و توهمات بيمارگونه و كودكانه بلكه 0329 خرداد 01اما از روز پيوستن به صفوف دشمن شد. به همين خاطر هر چند آنها با اين كار خودشان ميخواستند به صفوف جبهه مبارزه مردمي ضربه بزنند اما با اينحال خالص شدن جبهه مبارزه از انسانهاي ناخالص نوعي خوشحالي در من بوجود آورد   هرگز تصور اين ابعاد از فضاحت و ، که آن را با دوستان شورايي در اولين نشست بيان كردم. اما باوجود اين احساس خيانت و شناعت را نداشتم و اينكه اينها اينچنين به اين مقاومت و نسل فداکار خنجر بزنند. شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين خلق ايران بمثابه يك خانواده بزرگ هستند و هر كس كه كمترين آشنايي با درون اين مجموعه داشته باشد مي داند كه آنها مانند خواهران و برادران و اعضاي يك خانواده با هم رفتار مي كنند  به ، و همانطور كه دوست و برادر بزرگوارم آقاي ابراهيم مازندراني نوشته است هر كس كه در اين خانواده بزرگ بتواند ديگري كمك مي كند و هر كس كه كمكي نياز داشته باشد از ديگري مي گيرد. اينكه كسي از مجاهدين خلق كمك  زيرا دست دراز كردن در مقابل ،مالي دريافت كند به همان اندازه افتخار آميز است كه به مجاهدين كمك مالي بكند بهترين فرزندان خلق بجاي دريوزگي كردن از بدترين دشمنان ملت و تاريخ ايران و يا متوسل شدن به سرويس هاي اجنبي، البته افتخار بزرگي است.  اين البته قاعده اي است كه قبل از همه خود مجاهدين به آن عمل كرده و به همه ما ياد داده اند. من بخوبي مي دانم كه اگر مجاهدين حاضر بودند كمترين انعطافي در پايداري خودشان بر دمكراسي و حاكميت مردمي و تعصب بر سر  بسياري از در هاي بزرگ مالي بر روي آنها باز بود و بسياري از صاحبان قدرت ،منافع ملي ايران از خود نشان بدهند از خدا مي خواستند كه به آنها پول بدهند. امّا مجاهدين به دليل همين پايداري و اينكه حاضر به باج دادن به هيچ كس به حساب ملت ايران نبوده اند، خود را از همه اين امكانات محروم كردند. بجاي آن دستشان را بسوي خلق  هزينه هاي كمرشكن اين مقاومت ،قهرمان دراز كردند و من بخوبي مي دانم كه چگونه با افتخار و با تلاش شبانه روزي را دلار به دلار و تومان به تومان تأمين مي كنند. البته سهيم شدن در اين پول براي هر كسي هم يك افتخار و هم يك مسئوليت سنگين با خود مي آورد. بگذاريد اين نكته را بعنوان كسي كه از نزديك زندگي مجاهدين را ديده است بگويم. اين را بايد در مقابل خلق و تاريخ شهادت داد كه مجاهدين هيچ چيز براي خود نمي خواهند نه همسر، نه فرزند و نه هيچ تعلق شخصي. از همه چيز در راه آرمان مقدس اين مقاومت يعني دمكراسي و حاكميت مردمي صرفنظر كرده اند. من به جرأت مي توانم بگويم در  بار كمتر از هزينه زندگي 22 هزينه شخصي يك عضو مجاهدين ، سالي كه از نزديك مجاهدين را مي شناسم 12
شخصي من غير مجاهد است كه البته در كمال صرفه جويي زندگي مي كنم. تمام زندگي شخصي يك مجاهد خلق  متر مربع سهم هر 4در يك كاور يا يك ساك دستي خلاصه مي شود و در آسايشگاهي زندگي مي كند كه به سختي نفر مي شود (محمدرضا روحاني در آن سالها بارها بطور شفاهي و مكتوب به اين حقيقت اذعان ميكرد).  اما مجاهدين هيچگاه نه از قصيم و روحاني و نه از هيچ كس ديگر نخواستند كه مثل آنها زندگي كنند و هيچ وقت بخاطر كمك مالي به كسي منتي بر سر او نگذاشتند و هيچگاه از هيچكس جز پايبندي به تعهدات شورايي و مرز بندي با رژيم آخوندي را نخواستند. مجاهدين وقتي به كسي كمك مالي مي كنند شرم حضور بيشتري دارند تا وقتي از   اين اخلاق ويژه و منحصر به فرد اين سازمان است. ،كسي كمك مالي مي خواهند بنابراين بحث با قصيم و روحاني و يغمايي بهيچ وجه، بحث مالي نيست. بحث خدمت گزاري به يك رژيم فاشيستي است كه شبانه روز در حال اعدام و شكنجه و سركوب مردم ايران است. مشغول اسيد پاشيدن بر روي دختران و محاصره جنايتكارانه ليبرتي و.... است. من مطمئنم كه در طول اين سالها و تا همين چند هفته پيش هيچ كس و حتي قديمي ترين اعضاء شوراي ملي مقاومت و اكثريت قريب به اتفاق سازمان مجاهدين از ارتباطات مالي قصيم و روحاني با مجاهدين مطلع نبوده اند و مجاهدين ماكزيمم خويشتنداري را در اين رابطه بخرج دادند. بعدها، پس از انتشار اسناد  9022بود كه من هم مثل سايرين مطلع شدم و فهميدم كه پولي كه مجاهدين به قصيم بطور ماهانه مي داده اند ( تمام ، برابر بيشتر از هزينه زندگي شخصي رزم آوران آزادي در اشرف بوده است. علاوه بر اين 20يورو) دست كم هزينه هاي سفر و هر كار ريز و درشتي را كه مستقيم يا غير مستقيم در رابطه با شورا انجام مي داده حتي خريد كاغذ  ژوئن هم مسئوليت مالي را به عهده دارد 27 را هم جداگانه دريافت مي كرده است. از ابوالقاسم رضايي كه در پرونده  نوبت را كه در رسيدهاي مالي هم پيداست گفت، قصيم 4 -9 علت اين نابرابري را به اعتراض پرسيدم. با ذكر تاريخ  برابر كردن مبلغ به 1 كه براي 1222 با اصرار خواستار افزايش مبلغ مي شود. از جمله در آوريل ،در عراق و در فرانسه اور آمده بود. البته در سالهاي قبل از آن، قصيم، حبيب (ابوالقاسم رضايي) را شمّه اي در جريان مراجعات مفصل وزارت اطلاعات به برادرش در تهران و مشهد براي بيرون كشيدن او از شورا مي گذاشته و اينكه وزارت اطلاعات از طريق برادرش پيشنهادهاي متعدد براي رفع حوائج مي داده است!  حبيب اين را هم به من گفت كه مسئول شورا از قديم سفارش كرده بوده تا آنجا كه ميتوانيد نگذاريد كسي به خاطر پول طعمه رژيم و اطلاعات آخوندها بشود...  تا اينجاي موضوع يعني رابطه مالي مجاهدين با قصيم يا هركس ديگر، من به سخاوت و مناعت طبع مجاهدين درود مي فرستم كه همواره نان خود را با ديگران تقسيم كرده اند. هيچ ايرادي هم به قصيم و روحاني و هيچكس ديگر در اين رابطه ندارم كه مساله معيشتي را كم يا زياد، به جاي اغيار يا دشمن، به هر صورت با دوست حل و فصل كرده است. پس تا اينجا هيچ مسأله اي نيست و به نظر من باعث افتخار هم هست و يك بار هم نديدم كه مجاهدين از اين بابت بر سر كسي منت بگذارند. بنابراين صورت مسأله خود فروشي و خيانت است و لاغير.   وقتي كسي تا اين حد به دامن دشمن سقوط مي كند هر گونه ” در ديزي باز است حياي گربه كجا رفته ؟ ” به مصداق ملاحظه اي ديگر نه تنها پرداختن از جيب مقاومت ايران بلكه خاك پاشيدن در چشم توده ها است.
 ، كاش شوراي ملي مقاومت و خود مجاهدين زودتر اين اوراق را منتشر ميكردند. البته من جواب اين كاش را مي دانم تا كارد به استخوان نرسد و كسي از همه خط قرمزها عبور نكند اين مقاومت و مجاهدين باز هم بردباري و سكوت پيشه مي كنند. اين اسناد بخوبي سؤالات بي پاسخي را كه من از روز اول در مورد علت فرو غلطيدن قصيم به دامن اطلاعات آخوندي داشتم پاسخ مي دهد.  در صدد يك ارزيابي اقتصادي و مالي نيستم ولي من كه در آمريكا زندگي مي كنم بخوبي ميدانم درآوردن ماهي   دلار مي شده است) براي افرادي مثل قصيم در شرايط كنوني 4722 معادل 1229 يورو خالص(كه در سال 9022 بخصوص در اروپا امكان پذير نيست، مضافا بر اينكه اين را هم مي دانيم كه كريم قصيم بخلاف برخي از دعاوي كه  سال اخير كه من از نزديك ديده بودم هيچ كار حرفه اي، تمام وقت و يا حتي نيمه وقت براي 20 كرده، حداقل در مقاومت نمي كرده است. همانطور كه در ابتدا نوشتم با گرد و خاك كردن و باد به گلو انداختن نمي توان حقيقت را پوشاند. قصيم بطور مشخص بايد به اين سؤال شرافتمندانه پاسخ بدهد و باز هم مي گويم كاش كميسيون امنيت شورا يا سازمان مجاهدين زودتر اين اسناد را منتشر كرده بود كه اين سؤال در مقابل قصيم قرار بگيرد. سؤال به سادگي اين  اكنون ما به ازاي آن چگونه و از ، است كه اگر تو واقعاً به اين مبلغ در اين همه سال و چند نوبت افزايش، نياز داشتي چه منبعي تأمين مي شود؟ فقط اين را بدان كه با سفسطه و دروغ و با معركه گيري نمي توان از پاسخ به اين سؤال مشخص فرار كرد. به اين ميگويند استثمار خون و رنج و شكنجه اعضا و هواداران مقاومت كه يا در زندانها و شكنجه گاهها و يا در زندان ليبرتي پايداري ميكنند و يا بصورت شبانه روزي در سراسر دنيا مشغول روشنگري و يا گردآوري كمك مالي هستند.  سؤال ديگر من از قصيم اين است كه آيا هيچگاه مجاهدين در مقابل اين پولي كه به تو ميدادند از تو ما به ازا و اينكه برخلاف ميل و عقيده ات كاري براي آنها انجام بدهي كردند؟ اگر قصيم كمترين شرافتي داشت و استعفايش سازمان داده شده توسط رژيم نبود، به همه اين حقايق اذعان ميكرد.  اولاً مدعي شده است كه اين پولها را بخاطر كاري كه كرده است گرفته ، اما قصيم بجاي پاسخ به اين سؤالات واقعي است و مقاومت را به پراتيك استثمارگرانه از كارش متهم كرده است. چشم ما روشن به اين مبارز بزرگ! كه بخاطر مبارزه پول دريافت مي كرده است. بگذريم همانطور كه فوقا گفته شد جز در مقاطع محدود كارهايي كه قصيم به اسم مبارزه كرده است چيزي جز برخي از كارهاي تفنني در حاشيه زندگي شخصي اش نبوده است.  حالا از ، ثانيًا، کريم قصيم و روحاني كه ساليان سال مخارج زندگيشان را از طريق سازمان مجاهدين تامين كرده اند ! را هم فهميديم؟ »نامرد«و  »مرد« بودن خود را اثبات كنند! نمرديم و معاني »مرد« آنها ميخواهند كه در مقوله مالي ! حسابهاي مجاهدين مي پردازد كه بخوبي ميداند تمامي “مردانه” كسي به موازات رژيم به دنبال وكيل براي بررسي کشورها مخصوصا فرانسه يا آلمان و انگليس و آمريکا ساليان سال مسائل مالي مجاهدين را تحت نظر داشته و بارها و  ژوئن نابودي مجاهدين از 01 بارها حسابرسي كرده اند و اصلا يكي از اهداف رژيم از توطئه هايش منجمله در توطئه  سال تحقيقات نشان داد كه آنرا كه حساب پاك است از 09 طريق چنگ اندازي به منابع مالي آنها بوده است. اما محاسبه چه باك است. همه پرونده هايي كه رژيم و مزدورانش مانند خدابنده و سبحاني و سينگلتون در ساختنش بيشترين شركت را داشتند، بنفع مجاهدين و مقاومت ايران بسته شد. حالا قصيم و روحاني و يغمايي بنظر ميرسد دير
آمده اند و زود ميخواهند مسير همانها را در توطئه و زد و بند عليه مقاومت بروند، به آنها ميگويم كه اين مسير پايانش زباله دان تاريخ و لعن و نفرين شدن توسط مردم است.   اطلاعات زيادي از شکنجه و کشتار مردم بخاطر ، قصيم خودفروش طي ساليان طولاني بخاطر مجاورت با مجاهدين کمک به سازمان داشته است و ميداند مردم خانه و کاشانه شان را ميفروشند و يا شبانه روز در سرما و گرما در  . به اعاده شرف و حيثيت و حفظ استقلال مردمشان ميپرداختند ، خيابانهاي مختلف اين جهان من در آمريکا خود افتخار آشنايي با يکي از بزرگوراني را دارم که باوجود در آمد بسيار کم و بيماري آسم و غيره و محدوديتهاي بسيار زياد از غذا و حتي داروي خود ميزند تا به سازمان مجاهدين ماهيانه کمک بپردازد. باور کنيد از اساسي ترين نيازها صرفه جويي ميکند تا به اين وظيفه اقدام کند.   حالا در زمينه مالي قصيم از مجاهدين ميخواهد كه مردانگي خود را مانند او اثبات كنند! بقيه ماجرا بعد از انتشار اسناد آنقدر پرفضيحت است كه ديگر ادامه نمي دهم و فقط ميگويم حداقل بگذار ما كه زندگي بالاترين مسئولين مجاهدين را بطور شبانه روزي از نزديك ديده ايم سر بر زمين بگذاريم و بعد به ياوه گويي بپرداز...  در اين جا بدنيست به نکته اي اشاره کنم که معني استثمار از نظر ايشان مشخص تر شود. کتاب جاده صاف کن ها  در حقيقت يك ترجمه از آلماني به فارسي يک سريال ، که کريم قصيم به اسم خودش با هزينه مقاومت انتشار داد مستند تلويزيوني و برخي ديگر از مطالب منتشر شده به آلماني بود که از برنامه هاي سوم و کانالهاي آرته بارها پخش شده بود. او بدون نام بردن از اصل فيلم و ديگر منابع آن را به اسم خودش جا زد و بگذريم كه نشريه مجاهد و سيماي آزادي با تلاش بسيار زياد به آن آبرو بخشيدند و آنرا به تريبوني براي قصيم تبديل كردند.  حالا بگوئيد ببينم چه کسي بين قصيم از يك طرف و شورا و مجاهدين از طرف ديگر، استثمارگر است؟  البته همه ميدانند که بار اصلي شورا و همچنين مبارزه چه از نظر نظامي و چه سياسي و چه اطلاعاتي و چه مالي را سازمان مجاهدين بر دوش دارد. اين نقش تاريخي است كه مجاهدين بر عهده گرفته اند و متأسفانه بدليل شرايطي كه پس از ظهور خميني در اين ميهن ستمزده حاكم شد، هيچ شريكي كه معادل خودشان يا نزديك به خودشان باشد هم ندارند، با اينحال و برغم اين نقش منحصر بفرد كه دوست و دشمن به آن معترفند، در تمام طول حيات شورا هيچ سازمان يا عضوي حقوقش پايمال نشده است، از هيچكس هيچ چيزي جز پاي بندي به تعهدات و مرز بنديهاي شورايي كه همه آنها را امضاكرده ايم و متعهد شده ايم نخواسته اند. جدايي ها از شورا يا به خواست افراد و گرفتاريهاي خودشان بوده و كامًلا دوستانه انجام شده است و يا اخراجهايي بوده كه به خاطر نقض التزاماتي صورت گرفته كه فلسفه وجودي شورا است.  رفتار خودفروشان بزرگترين توهين به دمکراسي و رفقا و آزاديخواهاني بود که واقعاً ميخواستند بدانند چه شد که آنان در زمانيکه از طرفي ظلم و فقر و شکنجه و کشتار و توطئه بيداد ميکند و از طرفي شرايط ليبرتي با موشکباران پايه اي ترين و ابتدايي ترين اصول رفتار انساني را زير پا  ، اينان با لغز دمکراسي ، قلب هر آزاده اي را بدرد مي آورد گذاشتند؟  آخر کسي که مدعي ميشود که دمکرات است و بخاطر دمکراسي از شورايي که همه امکانات براي بحث دارد آنهم بعد از سي سال تجربه و بهره بردن مادّي و معنوي براي بزرگترين اتفاق زندگي سياسي اش حاضر به پاسخگويي  برايتان مي ، نيست و با فخر فروشي به رفقاي سابق خودش ميگويد شما صلاحيت نداريد و به حساب نمي آئيد
 (آخرين ديدار حضوري در 0311 نويسند و شما مجبور هستيد و از مسئول شورايي دستور گرفته ايد كه از فروردين سال است او رانديده ايم الّا در چند ويدئو و كال كنفرانس در 01جلسه بزرگ شورا در بغداد) يعني نزديك به  ... بوده است10 اجلاسيه هاي ساليانه بعدي كه آخرين آنها در آبان آيا اين دعاوي قصيم عليه اعضاي شورا عين پستي و فرومايگي و ديکتاتوري و خودکامگي و پيش بردن مأموريت و برنامه اطلاعات آخوندي و صاحبان منابع جديد مالي نيست؟  يغمايي و تواب تشنه به خون مدّعي هستند که شوراي ملي مقاومت دمکراتيک نبوده و ، روحاني ، کريم قصيم مجاهدين ديکتاتور و بدتر از رژيم ولايت فقيه اند .سؤال اين است که اين خنجرها را جز براي وزارت اطلاعات براي چه منفعت و هدف ديگري ميزنيد؟ اين مگر چيزي غير از اجراي خواست رژيم آخوندي است؟ تيز كردن تيغ جلاد بر گلوي قرباني نامش دمكراسي است؟ براستي خودفروشان با اين کارها چه چيزي بغير از يأس و ناميدي ميخواهند بپراکنند؟ مگر از ياد رفتني است كه در ظاهر براي اشرف اشک تمساح ميريختيد و خود را نگران حال اشرفيان نشان ميداديد اما در عمل کمر به قتل يکايک آنها بستيد؟ براستي مصاحبه با همنشين شيطان، قبل و بعد از شاگرد جلاد اوين سعيد شاهسوندي هم چه معنا و ما به ازايي ماهه قصيم و قرار گرفتن دركنار مهره هاي شناخته شده وزارت ما به ازاء چه چيزي است؟ اين 92 دارد؟ عملكرد همان چيزي است كه ميخواهد از جوابش طفره برود. همانطور كه بالاخره بعد از همه آسمان و ريسمان به هم بافتن نگفت كه منبع جايگزين مبالغي كه از مجاهدين ميگرفته اكنون چيست و كجاست؟  

يکي از بنيان گذاران سازمان مجاهدين اصغر بديع زادگان که خود از قهرمانان شکنجه بوده و با زندگي و مرگش  ارزش هرکس در مبارزه، بهاندازه مايهيي است که در اين راه « : معيار تعيين کننده اي را بيان کرده است مي گويد .» ميگذارد من شخصاً خود را با اين معيار محک ميزنم و به بودن در هر شرايط در کنار مجاهدين افتخار ميكنم. با اينکه عقايد   مجاهدين فدا کار را بخاطر رسمشان و راهشان مي ستايم و بزرگترين افتخارم هم همکاري و همراهي ، مذهبي ندارم براي خيلي ها خوش آيند نيست و به همين ، با آنها بوده است. همراهي و همكاري با مجاهدين خيلي روشن است خاطر باعث ميشود كه راههايي بر من بسته شود و توطئه هايي بر سر راهم گذاشته شود. اما يك لحظه از افتخار همراهي با قهرمانان اشرفي دست بر نمي دارم. هرچند كه هيچگاه خودم را با آنها مقايسه نميکنم و خود را همواره  يك افتخار جاويدان براي هر ايراني و هر عضو ، مخلص آنان ميدانم. اين موضع و اين همراهي و همكاري و اخلاص مقاومت است كه خودفروشان سياسي هرگز صلاحيت و شايستگي آنرا نداشتند.