آندرانیک آساطوریان معروف به آندو هنرمند برجسته و
عضو شورای ملی مقاومت ایران به دیار باقی شتافت.
آندو بواقع هنرمندی بزرگ بود.
آهنگسازی برجسته و بدعت گزار که در پنجاه سال گذشته
آثارش جایگاه ویژه ای در تاریخ موسیقی پاپ ایران داشته و دارد و او بود که سهم بسیاری
در نوآوری موسیقی و شناسایی و معروف کردن بسیاری از خوانندگان صاحب نام امروز داشته
است.
هنر بزرگ دیگر آندو همانا "تعهدش" نسبت به
آزادی میهنش از چنگال دیو صفتان هنر کش و آبادی سرزمینش در ایران فردا بود آنجایی که
میگفت وقتی ایران رفتم، میرم در بیابانی و شهر اشرف را دوباره میسازم .
تعهدی که وفای به آن"بهای" بسیاری طلب میکرد.
آندو باید که بر خلاف هر آنچه که عافیت طلبی و مصلحت
اندیشی بود قدم بر میداشت، قدمی که لازمه اش خرج کردن از شهرت و اعتبار خود و به جان
خریدن کم لطفی و بی محبتی جامعه هنری بی مسولیت در خارج از ایران بود.
دیگرهنرش "عاشق بودنش" بود.
آندو براستی عاشق مردم بود و هر چه در توان داشت به
مردم میهنش صادقانه پیش کش میکرد.
عشقش پاک بود و بی آلایش . پندار، گفتار و کردارش یکی
بود، نه مانند "هنر فروشان کاسبکار" که زمانی که پرده ریا و تزویر بالاست
در کلام چنان از عشق به وطن میگویند که گویی عاشق ترین هستند و پس از آنکه پرده پایین
میاید، سودایی دیگر بر سر دارند.
براستی آندوی عاشق چه جایی بهتر از "خانه مجاهدین
و اشرفیان" میتوانست پیدا کند تا برعشق خود به مردم اینچنین زیبا و قاطع صحه بگذارد.
آندو پس از دیدن فیلمی از مجاهدین و گرفتن شرح حالی از آنان، خود داوطلب "هر کمکی"
به آنان شد که ازعهده اش بر میامد.
ازهمان ابتدا شیفته شان شد و بواسطه عشقش به مردم به
جمع این "عاشق ترین عاشقان مردم" پیوست و با بخدمت گرفتن هنرش در کنار مقاومت
تولدی دوباره یافت و هنرمندی شد از نوع دیگر.
برخلاف آن هنرمندانی که از گذشته خود و هر آنچه کردند
عذر تقصیرخواستند، آندو تجربیات گذشته پرافتخارش را عاشقانه نثار هنرمندان مقاومت کرد
و برگ زرینی دیگر به کارنامه سراسر پر افتخار هنری خود اضافه کرد.
عشق و محبت آندو به اشرفیان نه بی مثال بلکه از جنس
دیگری بود و اشرفیان نیز بواقع وی را از خود میدانستند چه آنزمان که برایش جشن تولد
۷۰
سالگی
اش گرفتند و چه آنزمان که برای بهبود حالش مراسم دعا و نیایش برگزار کردند و این ارادت
به آندو چیزی نبود جز آنکه "قدر اشرفی را اشرفی داند و اشرف نشانان".
آندو آخرین و زیبا ترین برگ از دفتر عشق خود به مقاومت
را نه با "شعر و آهنگ" بلکه عاشقانه و در کمال بلوغ و نبوغ و خضوع با ساده
و شیوا ترین کلمات بیان کرد.
چه عاشقانه از برادر مسعود بخاطر هدیه ای که برایش
فرستاده بودند اظهار تشکر میکرد
"برادر هدیه ای که برایم فرستادید را بر روی چشمانم
گذاشتم ،خاک اشرف را میگویم ، من این ظرف خاک اشرف را همیشه بر روی پیانو میگذارم"
و تکرار چند باره "من اشرفیم، من عاشق مجاهدین هستم".
آندو دیگر در میان ما نیست و بخیل دیگرهنرمندان عزیز
سفر کرده مقاومت،عماد رام، خانم مرضیه، منوچهر سخایی و دیگران پیوست اما یادش در ذهن
و جان تمامی اشرفیان و اشرف نشانان همواره باقی خواهد ماند.
درود بر آندو که به تعهد اشرفی بودنش تا به آخر وفادار
ماند.
روحش شاد
با سلام به شیر زنان و کوهمردان محصور در زندان لیبرتی
شیر همیشه بیدار خدا ترا نگهدار
رضا محمدی
1.03.2015