برنده جوایز نوبل – نجیب محفوظ نویسنده مصری |
«ما نویسندهایم،
سوداگر نیستیم. ما را با بیش و کمی منافع نترسانید. هم حقیقت عزیز است و هم هنر محترم.
لذا جایی برای معامله نیست».
«در تمام
نوشتههایم، ”سیاست“ را پیدا میکنید. شاید داستانی را بیابید که در آن خبری از مسائل
عاطفی یا سایر موضوعات نباشد. ولی ”سیاست همیشه هست“ . سیاست محور اصلی اندیشه ماست».
«خمینی
راه دیگری را برگزید که توسط همه مسلمانها رد شده. بهخاطر اینکه کاری که با سلمان
رشدی کردند، فقط عملی ضد قانونی نیست. بلکه ضداسلام هم هست. شما نمیتوانید قضاوت کنید
که کسی جنایتکار است، بدون اینکه فرصت محاکمه به او بدهید».
نجیب محفوظ، برندهی نوبل ادبیات 1988: اولین نویسنده عرب برنده جایزه
نوبل!
نجیب محفوظ، نویسنده مصری:
«نام
کامل من علی محفوظ عبدالعزیز ابورعید، احمد الباشی است. متولد 11دسامبر 1911 در محله
جمالیه شهر قاهره هستم، جایی که هفت یا هشت سال از عمرم را آنجا گذراندم. در آنجا در
مدرسه شیخ بحیری درس خواندم. سپس در دانشکده هنر، در رشته فلسفه تحصیل کردم. ابتدا
در مدیریت دانشگاه استخدام شدم. سپس به وزارت اوقاف رفتم. شغل بعدیام در وزارت فرهنگ
بود. بعد از بازنشسته شدن در روزنامه الاهرام مینوشتم».
محفوظ عضو شورای عالی فرهنگ ملی مصر و دارای نشان اول این کشور است. نوشتن
را از کودکی شروع کرد. در آغاز بهدنبال تحصیل معماری و پزشکی رفت، اما دیری نپایید
که در رشته فلسفه، ادامه تحصیل داد. این مرد تکیده و لاغر که هرگز کار ساده دولتیاش
را رها نکرد و هرگز از محضر تودههای مردم عامی پا پس نکشید، دستکم 55 کتاب را در
کارنامهی خود دارد که غالباً رمان یا مجموعه داستان اند. دیگران بیش از 40 کتاب، درباره
او نگاشتهاند. او فصلهای ویژهیی از حداقل 200 کتاب را به خود اختصاص داده و موضوع
بیش از 2000 مقاله و 20 دانشنامه بوده است.
دنیای نجیب محفوظ دنیایی مملو از حوادث و شخصیتها ست. او طی 50سال تمامی
رویدادهای سیاسی و تحولات اجتماعی تاریخ جدید مصر را به رشته تحریر در آورد. در دهههای
اخیر کمتر کسی در مصر پیدا شده که بتواند مانند او شیواترین کلمات را به زبان تودهها
بیان کند.
او در یکی از مصاحبههایش گفته است: «طراحی برای نوشته مشروط است به الهامات
قبلی، به شرایط مختلف و متعدد. به اینکه چه زمانی حسی پیدا میکنی. گاه که خوابیدهای
ممکن است حسی داشته باشی. همه چیز در همین الهامات است. ... ... من از زبان مردم در
گفتگوی عامه اقتباس میکنم. و آن را به زبان فصیح تکامل میبخشم. زبانی که بوی زبان
و مفاهیم و لهجهی مردم را بدهد. ما همه میگوییم که به زبان عربی توجه داریم اما مشکل
است کسی را پیدا کنی که بگوید از کارم راضی هستم. چرا؟ چون یک کار تاثیرگذار، باید
در زندگی ریشه داشته باشد»... . «من به ادیبان و نویسندگان نصیحتی نمیکنم. چرا که بهترین چیزی که به عنوان نصیحت
میتوانم به آنها بگویم ، این است که به ابتکارات خود بها بدهند».
قلمش و نوشتارش چیزی بود که نسلهای گذشته نویسندگان مصری به خود ندیده
بودند. او در طول زندگی ادبی و هنریاش توانست هزاران شخصیت و دنیایی پر از عواطف انسانی
را به رشته تحریر در آورد و بنایی پرشکوه از رماننویسی را به جا گذارد. نجیب محفوظ نویسندهای
است که سطح رمان عربی را به جایگاه جهانی ارتقا داد و آن را بهعنوان عاملی قوی و تاثیرگذار
در زندگی روزمره و حیات ادبی مردم مصر به جهان عرب تقدیم کرد.
اثر مهم محفوظ در سال 1950، ”سه داستان از قاهره“ بود. این سه رمان بر
اساس نامهای خیابانهایی در قاهره نامگذاری شده بودند.. ”بین القصرین“ ، ”قصر الشوق“
و السکّریه. اینها خیابانهایی بودند که نجیب محفوظ دوران کودکی خود را در آنها گذرانده
بود
در کارهای بعدی، محفوظ، دیدگاههای منتقدانه از رژیم سلطنتی قدیمی مصر،
استعمار و مصر کنونی را بیان داشت. تعداد زیادی از رمانهای برجسته او، در مورد مسائل
اجتماعی، شامل زنان و زندانیان سیاسی است.
محفوظ نویسندهای پر کار بود اما بیشتر بهخاطر کتاب ”بچههای محله ما“
شهرت دارد که برای نخستین بار در سال 1959 بهصورت پاورقی در روزنامه مصری الاهرام
انتشار یافت. همین کتاب بود که باعث شد نجیب محفوظ بهعنوان برندهی جایزه نوبل ادبیات
1988 معرفی شود. نجیب محفوظ بهدلیل بیماری نتوانست در مراسم دریافت جایزه نوبل شرکت
کند و دو دختر او با حضور در مراسم، جایزه را دریافت کردند. در متنی که برای این مراسم
ارسال کرد خود را اینگونه معرفی کرد: «من فرزند دو تمدنی هستم که در زمانی خاص در
طول تاریخ با هم امتزاج شادمانهای داشتهاند. اولین تمدن که هفت هزار ساله است تمدن
مصری است؛ و دومین تمدن که هزار و چهارصد ساله است تمدن اسلامی است»... و در ادامه
سخنش برای اینکه تمدن اسلامی را معرفی کند اینگونه گفت: «برای معرفی تمدن اسلامی،
من در مورد نحوهی ایجاد یک اتحاد بین همه بشریت بر مبنای آزادی، برابری و بخشش، تحت
قیمومیت خدا صحبت نمیکنم، یا در مورد عظمت پیامبرش صحبت نمیکنم، بلکه تنها به این
نکته اشاره میکنم که در یک نبرد پیروزمند در مقابل بیزانس، مسلمانان، اسرای جنگی را
با تعدادی کتاب در زمینهی فلسفه، پزشکی و ریاضیات که بازمانده یونان باستان بود مبادله
کردند و این نکته را معرف روح انسانی میدانم.
قسمتی از کتاب بچههای محله ما: ”او نمیداند چهکارش خواهند کرد. آنها
که در کیسهاش انداختهاند و در تاریکی میبرندش ساکتاند... در پس این تاریکی فقط
مرگ است. از ترس همین مرگ به ذلت سکوت تن داده بود و همه چیز را باخته بود... اگر او
میتوانست به زندگی بازگردد حتماً فریاد میزد: آهای (بچههای محله ما)، چرا میترسید؟
ترس که مانع مرگ نمیشود، فقط جلوی زندگی را میگیرد“...
محفوظ در مورد زندگیش گفته است: وقتی که جوان بودم یک نوانخانه پیدا کردم.
که هیچکس نمیدانست چرا مردم آنجا کلاههای مضحک بر سرشان میگذارند... ... ... هنگام
نوشتن رسیده بود. من آن را بهعنوان وسیلهای برای ارزشهای انسانی یافتم. طبعاً وقتی
شما به یک کوچه بهعنوان کل زندگی نگاه میکنید، بهعنوان یک نماد یا رمز، بسا بیشتر
از واقعیتش عمل میکند. رمزی برای مصر یا برای کل بشر، جایی برای دریافتهای روحی».
رمان ”بچههای محل ما“ در 1959 به شکل پاورقی منتشر شد و کل آن بهصورت
کتابی مستقل در 1965 در بیروت به چاپ رسید. این کتاب داستانی است که پیدایش یکتاپرستی
و خرد را در شهر کهن قاهره توصیف میکند. رمان بچههای محله ما، بحثهای زیادی را در
مصر برانگیخت. افراطیون به بهانه کفر آمیز بودن محتوای کتاب به نجیب محفوظ تاختند.
در این رمان پیدایش ظلم با ظهور اداره کنندگان جدید یک موقوفه شکل میگیرد
که همه درآمدها را به انحصار خود درمیآورند. با این حال، جبل مارگیر عصیان میکند
و موفق میشود که الزعبلاوی شیخ بزرگ صاحب موقوفه را تحت تأثیر خود قرار دهد و پس از
آن او جامعهای پر از عدل ایجاد میکند.
در کارهای بعدی، محفوظ، دیدگاههای منتقدانهای از رژیم سلطنتی قدیمی مصر،
استعمار و مصر کنونی را بیان داشت.
کتاب ”میرامار“ از جمله این آثار است؛ این کتاب محتوایی سیاسی، اجتماعی
دارد. او با توجه به شرایط زمانه؛ واقعیت مصر را با حالتی رمزگونه و در زیر پوشش نمادها
ترسیم کرده است.
نجیب محفوظ در آثارش با توانایی توانسته سنت قصهگویی در شرق را با تجربه
رمان نویسی غرب درهم آمیزد. از اینرو آثارش هم در کشورهای شرقی و هم در غرب خواننده
بسیار دارد و به زبانهای بسیاری ترجمه و منتشر شده است. محفوظ، مورد ستایش نقدنویسان
آمریکایی قرار گرفته است:
نیوزویک درباره آثار او نوشت: «کوچهها، خانهها، کاخها و مسجدها و مردمی
که در این محیط ها زندگی میکنند، در آثار محفوظ با همان زیبایی جادویی تصویر میشوند
که خیابانهای لندن در آثار چارلز دیکنز».
واشینگتن پست نوشت: «در سراسر داستان تخیلی نجیب محفوظ، یک حس استعارهای
فراگیر موج میزند که به ادیبی تعلق دارد که تخلیش را برای سخن گفتن بیپرده و صریح
از شرایط کشورش بهکار گرفته است. آثار او تماماً آغشته به عشق به مصر و مردمش است
ولی در عینحال سراپا صادقانه و به دور از احساسات غیرواقعی»
لس آنجلس تایمز نوشت: «نوشتههای محفوظ طراوتی لطیف و جذابیتی شعرگونه
دارد. جایزهی نوبل، مفاهیم فراگیر و جهانشمول داستان او را مد نظر قرار میدهد».
اکونومیست نوشت: «نجیب محفوظ، جوهره آن چه که ایجاد یک لانه به هم ریخته
و ناهنجار از انسانها، مشابه لانه مورچگان در ابعادی بزرگتر به نام قاهره را ممکن ساخته،
در اثر خود، گنجانده است».
باید دید که اولین نویسنده عرب و مسلمانی که به این جایزه دست یافته است
چه در کارنامهاش دارد؟ آیا راست است که او جایزهی دلهای مردم را قبل از جایزهی نوبل
به دست آورده است؟
نجیب محفوظ درباره زندگیش گفته بود: «من در قاهره متولد شدم. کودکیام
در محلههای قدیمی قاهره سپری شد. مصر من را آفرید. من مصر را دوست دارم و از مصر مینویسم.
دست خودم نیست... .. محفوظ از مشکلات فقرا رنج میکشید. میخواست آنها را وارد داستانهای
خودش کند. در اعماق وجودش با مردم فقیر جامعه بود، مردمی که حتی پول کافی برای خرید
کتابهایش را نداشتند. البته پس از برنده شدن جایزه نوبل او خیلی مشهورتر شد.
بیشتر نوشتههای محفوظ با سیاست آمیخته است. حقیقتی که خود بدین گونه
بیان میکند:
محفوظ در دوران جوانی مجذوب آرمانهای سوسیالیستی و دموکراتیک بود. تاثیر
این آرمانها بهوضوح در دو رمان اولش به نامهای الخلیلی و قاهرهی جدید بازتاب یافته.
این تاثیرپذیری در آثار بعدی او نیز به چشم میآید. او به موازات علاقه به سوسیالیسم
و دموکراسی، مخالف افراطیگری بنیادگرایان بود. او در یک مصاحبه در سال 1988گفت: مدتی
طولانی احساس میکردم که جمال عبدالناصر یکی از بزرگترین رهبران تاریخ معاصر بود. من
جمال عبدالناصر را بهدلیل اینکه کانال سوئز را ملی کرد، بسیار تحسین میکردم».
تعداد زیادی از رمانهای برجسته او، در مورد مسائل اجتماعی شامل زنان و
زندانیان سیاسی هستند.
نجیب در مصاحبهای دیگر گفت: من همیشه از زنان و حقوقشان حمایت میکنم.
زیرا از حقوق کل بشر دفاع میکنم. نمیتوان گفت طرفدار حقوق انسان هستیم اما حقوق نیمی
از بشر را ممنوع کنیم. من از حقوق آنان از حق تحصیل و کار و مزایایی که باید بهعنوان
شهروند داشته باشند دفاع میکنم.
محفوظ در همه حال با تروریسم و تعصبی که جامعه مصر سالهاست با آن دست
به گریبان است، مخالفت و مقابله کرد.
دریافت جایزه نوبل در سال 1988 باعث توجه مجدد به آثار نجیب محفوظ از
جمله کتاب ”بچههای محله ما“ و در نتیجه، حملات شدید برخی از بنیادگرایان به نجیب محفوظ،
شد. تصمیم به چاپ این داستان در مصر با مخالفت گستردهی افراطیون مذهبی مواجه شد و
در نتیجه، اولین چاپ این کتاب در سال 1962 در لبنان صورت گرفت.
محفوظ فرمان قتل سلمان رشدی که توسط خمینی صادر شده بود را عملی غیراسلامی
میدانست و در این رابطه گفته بود:
«خمینی
راه دیگری را برگزید که توسط همه مسلمانها رد شده. بهخاطر اینکه کاری که با سلمان
رشدی کردند، فقط عملی ضد قانونی نیست. بلکه ضداسلام هم هست. شما نمیتوانید قضاوت کنید
که کسی جنایتکاراست، بدون اینکه فرصت محاکمه به او بدهید».
بالاخره افراطیون مذهبی مصر، به بهانه کفر آمیزبودن کتاب ”بچههای محله
ما“ کمر به قتل نجیب محفوظ بستند. در سال 1994، یک افراطی مذهبی با کارد این نویسنده
را هدف حمله قرار داد و از ناحیه گردن زخمی کرد. در پی این حمله، نجیب محفوظ به مدت
هفت هفته در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت. اما تا پایان عمر، بهدلیل آسیب دیدگی
اعصاب گردن، از دشواری در نوشتن و کاهش بینایی و شنوایی رنج برد. بالاخره نجیب محفوظ،
نویسندهی نامدار مصر در سیام اوت ۲۰۰۶ (هشتم شهریور ۱۳۸۵) در ۹۴ سالگی دیده از جهان فرو بست. با مرگ نجیب
محفوظ، جهان یکی از برجستهترین داستان نویسان شرق و شاید ”آخرین نوادهی شهرزاد قصه
گو“ را از دست داد.
او در جایی گفته بود: «در این دقیقه که به تمام زندگیم نگاه میکنم، فکر
میکنم که زندگیم بر عشق بنا شد، عشق بهکار و عشق به مردم، و عشق به زندگی و در نهایت،
عشق به مرگ».