۱۳۹۳ اسفند ۲۳, شنبه

عبدالعلي معصومي: جشن ملّی چهارشنبه سوری انجمن نجات ايران

دكترعبدالعلي معصومي
«جشن آتش، جشن شادی، جشن نور/ گاهِ آتشبازی و شامِ سرور
باید امشب از غم و زردی گذشت/ همچو شاخی در بهاران سبز گشت»
جشنهاي آتش از جشنهايي بود كه ايرانيان از زمانهاي كهن برگزار مي ‌كردند. از معروفترين اين جشنها يكي «جشن سده» بود و ديگري «جشن سوري».
   در دوره‌ هايي ايرانيان سال را به دو‌ فصل تقسيم مي ‌كردند: تابستان بزرگ ـ‌ كه هفت‌ ماه بود؛ از آغاز فروردين تا پايان مهرماه‌ـ و زمستان بزرگ،‌ كه از اول آبان آغاز مي ‌شد و تا پايان اسفند ادامه داشت.
     وقتي صد ‌روز از زمستان بزرگ طي مي ‌شد و كمر سرما مي‌ شكست، ايرانيان «جشن سده» را بر پا مي‌ كردند. در شبانگاه دهمين روز از ماه بهمن، همگان در دشت و صحرا گرد مي ‌آمدند و تلّي عظيم از خار و خاشاك گرد مي‌ آوردند و آن را آتش مي ‌زدند و در پیرامون آن به ‌شادي و پايكوبي مي ‌پرداختند و سرود ويژۀ آتش را مي ‌خواندند و بر اين‌باور بودند كه فروغ اهورايي آتش ته‌ ماندۀ سرما را خواهدزدود و فصل رويش و شكوفايي آغاز خواهد شد.
      جشن سوري در دورانهای کهن در ایران در پايان هر سال برگزار مي‌ شد و از زمانی که ماه به چهار هفته تقسیم شد، جشن سوری، در شب آخرین چهارشنبه سال برپا می شد و همگان در این جشن ملی به جشن و پایکوبی می پرداختند. در این شب انبوهي از بوته ‌هاي خشك را در كوچه‌ ها آتش مي ‌زدند و از‌ روي آن با‌ شادي و نشاط مي‌ پریدند و خطاب به ‌آتش مي‌ خواندند: «سرخي تو از‌ من، زردي من از‌ تو».
     جشن چهارشنبه سوری مانند جشن نوروز، یک جشن ملی بود که همه ایرانیان، فارغ از هر رنگ و اندیشه و اعتقاد در آن، دست در دست هم، در بزم و شور و نشاطی همه گیر و مشترک شرکت می کردند و مانند نیاکانشان در دورترین زمانهای تاریخ، سر به هم داده و یکدل، «شور یکپارچگی را در شهر» برپا می کردند و از این رو بود که دشمنان ایران و ایرانی، که دوام خود را در پراکندگی و دلمردگی آحاد مردم می دیدند، با جشن چهارشنبه سوری و جشنهای ملیِ همگون آن، دشمنی می ورزیدند و می کوشیدند به هر ترفند و وسیله یی، آن را کمرنگ و بی رونق و بی اثر سازند و در برابر این کانون شعله خیز یگانگی و اتّحاد و یکپارچگیِ ملی، سدّ و راهبند و مانع برپا سازند.
    در خیزشهای سراسری مردم به پاخاستۀ ایران در سال 1388، آتش چهارشنبه سوری نیز انگیزه بخش قیامی پرشور دربرابر سفّاکان حاکم بر ایرانِ اهورایی شد که حکومتشان جز ویرانی و نابودی رَهاوردی برای مردم و سرزمین ایران نداشت. آتشفشان خشم مردم در این شب، و شبهای پیش از آن، لرزه مرگ بر اندام بیم خوردۀ خامنه ای و سرکردگان نظام اهریمنی او افکند.
   ترس و وحشت از گسترگی قیام در این شب بود که خامنه ای را واداشت که علیه برپایی جشنِ آتشِ ظلمت سوزِ چهارشنبه سوریِ مردم به پاخاسته فتوا صادرکند و با برپایی این جشن ملی به مخالفت برخیزد. او در پاسخ به سؤالِ «نظر جنابعالی دربارۀ چهارشنبه سوری چیست؟» گفته بود: «چهارشنبه سوری هیچ مبنای شرعی ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادی است که مناسب است از آنها اجتناب شود» (23 اسفند1388).
   آخوندهای حکومتی، نیز در این دشمنی با او همنواشدند. ازجمله آخوند مکارم شیرازی، که این جشن ملی را «خلاف شرع و عقل» شمرد و در پاسخ یه استفتای خبرگزاری رژیم (ایرنا) در روز 23 اسفند88 اعلام کرد: «مراسم چهارشنبه سوری یک امر خرافی و بی اساس است و مسلمانان با تقوا و فهمیده از آن اجتناب می ورزند».
    امّا مردم و جوانان ایران زمین، همگام و آتشین، این سنّت ملی شورآفرین را با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه ـ زنده باد آزادی»، با شکوه هرچه تمام تر برپاداشتند و عرصه را بر پاسداران ظلمت و تباهی ایران آن چنان تنگ کردند که آنها از این که از این آوارِ وحشت خیز، این بار نیز، جان به دربردند، آشکارا، به شادی پرداختند.

   روزنامه سپاه پاسداران ـ «جوان» ـ از این که خیزشهای چهارشنبه سوری، رژیم را به ورطۀ سرنگونی نیفکنده، ابراز خوشحالی کرده و در روز 26 اسفند88 نوشت: «برخی سایتهای مخالف نظامِ مستقر در خارج کشور، که از چند هفته قبل به دنبال تبدیل این شب به شورش آتشین عمومی بودند، از نزدیکِ ظهر دیروز اقدام به خبرسازیهای دروغ مبنی بر درگیریهای شدید و حتی فتح شهرها و مناطق به دست مردم کردند. در حالی که این سایتها طی هفته های اخیر چهارشنبه آخر سال را شب پایان عمر نظام تلقّی کرده بودند، امّا رؤیای توهّم آلود آنها به حقیقت نپیوست».
    سالهای پس از سال قیام 88 و ازجمله پارسال و امسال نیز، ، سرکردگان نظامِ گرفتار در چنبرۀ تضادهای اوج یاینده باندهای درونی، تنگناهای روزافزون بین المللی و خیزشهای مردمی، در آستانۀ برگزاری این جشن آتشین و ظلمت سوز ملی، در وحشت از خیزش سراسری مردمِ شیفتۀ آزادی، هر ترفندی را به کارگرفتند.
    مرور یکی دو نمونه از واکنشهای زبونانۀ سرکردگان نظام مفلوک آخوندی، وحشتی را که این خیزش آتشین در بندبند رژیم افکنده است، به خوبی برملا می کند.
 ـ 16 اسفند92: آخوند موحّدی کرمانی در نمایش جمعۀ تهران از مردم خواست که در «مراسم زشت چهارشنبه سوری» شرکت نکنند.
ـ سایت «تابناک»، 21 اسفند1392: آخوند جوادی آملی چهارشنبه سوری را یک «سنّت پوچ و سیّئه (گناه)» و «حرکتی برخلاف عقل و شرع» نامید و گفت: «چهارشنبه سوری سنّت بسیار تلخی است».
    پاسدار احمدرضا رادان، سرکرده نیروی انتظامی رژیم، در روز 26اسفند1392 در وحشت از کشیده شدن شعلۀ رزم چهارشنبه سوری از کوچه ها به خیابانها و پیوند مشترک همه مشتهای گره کردۀ مردم علیه رژیم سفّاک آخوندی، گفته بود: «ما قائل هستيم به اجرای چهارشنبۀ آخر سالِ "کوچه محور"، يعنی هرکس در کوچۀ خودش. خط قرمزی هم داريم... حتماً در کوچه های خودشان اجرا کنند. خط قرمز پليس هم اين است که [مردم] بيايند معابر، ميادين را اشغال کنند...».
    ترس سران رژیم فروپاشیدۀ ولایت فقیه از کشیده شدن دامنۀ خیزشهای ملّی چهارشنبه سوری از کوچه ها به خیابانها بوده و هست.
         امسال نیز سیاست نیروهای سرکوبگر «انتظامیِ» رژیم تخته بندکردن مردم به جان آمده در شب چهارشنبه سوری در کوچه ها و خانه هاست.
خبرگزاری ایسنا، 13اسفند93: «سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی»: از «هرگونه تجمّع» «در پارکها و اماکن عمومی» جلوگیری خواهدشد. «مراسم چهارشنبه آخر سال درکنار خانواده برگزار می شود. "تجربۀ کوچه و محله محور" باید اجرا شود».
   هراس سران رژیم از تجمّع مردم در پارکها و میدانهای شهرها از این روست که هرگونه گردهمایی ملی در اوضاع بحرانی و از هم گسیختۀ کنونی، ممکن است خشم و ناخوشنودی همگانیِ مردم به جان آمده را برانگیزد و آتش آن سراپای رژیم مفلوک آخوندی را شعله ورسازد. از این روست که برای جلوگیری از انفجار چنان خشمی، هر روز دامنۀ کشتار و زندان و شکنجه را اوج تازه یی گسترش می دهد، غافل از این که وقتی «جرقّۀ» قیامی سراسری حریق برانگیزد، نه تنها حربۀ زنگ زدۀ سرکوب و اعدام در ملأعام و تاخت و تازهای وحوش پاسدار و بسیجی و لباس شخصی، کارساز نیست بلکه آتش قیام و خیزش را هرچه شعله ورتر می سازد.
   با یقین به طلوع نزدیک چنان روز فرخنده یی است که باید از زبان شاملو خطاب به خامنه ای و ساطور به دستانش خواند:
«باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،/ که مادران سياهپوش
ــ داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ
هنوز از سجّاده ها / سر برنگرفته اند!».