۱۳۹۳ اسفند ۱۳, چهارشنبه

انقلاب شوروي نگاهي گذرا به زمينه‌هاي تاريخي و پروسه انقلاب اكتبر ادامه دارد (1)

انقلاب شوروي نگاهي گذرا به زمينه‌هاي تاريخي و پروسه انقلاب اكتبر ظهور فرصت‌طلبان و كاركرد خيانت بار آن‌ها در روند انقلاب و رويكرد لنين با اين جريانها

 مقدمه

در ادامه بحث‌هاي مربوط به نگاهي به انقلاب‌ها و جنبش‌هاي آزادي‌بخش در دوره معاصر و تجارب تاريخي آن‌ها، در اين شماره نگاهي به انقلاب شوروي مي‌اندازيم تا به‌صورت گذرا نسبت به زمينه‌هاي انقلاب و روند شکل‌گيري احزاب و جريانات سياسي داخل آن‌ها و ظهور فرصت‌طلبان و خائنين در مقاطع مختلف و کارشکني‌هاي آن‌ها در پيشرفت روند انقلاب اشراف حاصل نماييم كه چگونه تحت عناوين مختلف و دهان‌پرکن اين سنخ جريانات يا اشخاص ضربات بزرگي به اعتماد توده‌ها و منافع آن‌ها در کند کردن آهنگ مبارزاتشان وارد نموده و به صورت بالفعل به عنوان آلت دست استعمارگران و مرتجعين و ضد انقلابيون عليه منافع مردم در مقاطع مختلف وارد صحنه شده‌اند و در طول تاريخ هر بار به زباني خيانت‌ها و جنايات خودشان را عليه خلق‌ها توجيه نموده‌اند.

نگاهي گذرا به تاريخچه روسيه قبل از انقلاب
روسيه كه پهناورترين کشور جهان است، در شمال آسيا و خاور اروپا جاي دارد، اين كشور از شمال به اقيانوس منجمد شمالي و از خاور به اقيانوس آرام و از جنوب به كشورهاي كره شمالي، چين و مغولستان و قزاقستان و درياي خزر و آذربايجان و گرجستان و از غرب به درياي سياه و كشورهاي اكراين و روسيه سفيد و استوني، فنلاند و نروژ محدود است، اين كشور از نظر منابع زير زميني يكي از غني‌ترين كشورهاي جهان است. در آمارگيري سال 2000 جمعيت آن نزديك به 150 ميليون نفر و هفتمين كشور جهان به‌حساب مي‌آمد.
روسيه در اواخر قرن نوزدهم وسيع‌ترين كشور جهان بود، قلمرو آن از آسياي ميانه و سيبري تا اقيانوس آرام كشيده مي‌شد، پيش‌تر سرزمين‌هاي آن را روس‌ها از قرون هفدهم تا نوزدهم فتح كرده بودند، نيمي از جمعيت 130 ميليوني آن را نژاد روس تشكيل مي‌داد، نيم ديگر مليت‌هاي گوناگون بودند. اگرچه روسيه يك ارتش عظيم
در اختيار داشت و چنين به نظر مي‌آمد كه قدرتمندترين دولت روي زمين باشد، اما ضعف‌هاي بسياري داشت و در مقايسه با كشورهاي بزرگ صنعتي جهان چون بريتانيا و آلمان از نظر اقتصادي يك كشور عقب‌مانده محسوب مي‌شد. مثلاً صنايع جديد در روسيه خيلي ديرتر از ساير کشورهاي اروپاي غربي به راه افتاد و ناچار خود را به دنبال آن‌ها مي‌کشيد. روسيه بيشتر متكي به كشاورزي بود و 90% مردم آن را دهقانان تشكيل مي‌دادند. تا دهة 1860 تقريباً اكثر دهقانان روسيه سرف بودند، سرف (رعيت) به كسي اطلاق مي‌شد كه مجبور بود براي يك مالك بخصوص (سرواژ يا فئودال) و روي زمين او كار كند، چنين كشاورزي به زمين مالك بسته بود. و حق نداشت كه آن زمين را گذاشته برود، در آن روزگار عده بسيار كمي از دهقانان مالك زمين بودند كه در آن كار مي‌کردند. اغلب زمين‌ها يا در تملك دربار بود يا در تملك كليسا يا به تعداد اندكي از تجار و اشرف تعلق داشت. وقتي در سال 1861 سرفها آزادي يافتند، بعضي از آن‌ها زمين خريدند و ثروتي بههم رساندند، ولي بيشتر آن‌ها همچنان تهيدست ماندند. جمعيت بهسرعت افزايش مي‌يافت، ولي زميني كه در اختيار دهقانان بود تکاپوي زندگي آن‌ها را نمي‌کرد. قحطي در سال 1892 تمام كشور را فراگرفت، كه منجر به قيام‌هاي متعدد دهقاناني شد. سرانجام حكومت روسيه تزاري در راه گسترش سرمايهداري و در برابر فقر روزافزون دهقانان و شورش‌هاي آنان عليه اصول سرواژ مجبور به لغو اين اصول گرديد؛ اما پس از لغو اين اصول رعيت مجبور شد تا هم براي آزادي خود پولي بپردازد وهم اينكه زمين ارباب را اجاره نمايد. لغو اصول سرواژ هيچگونه كمكي به بهبود وضع زحمتكشان ننمود.

اكثر دهقانان به كارگران بي زمين كشاورزي تبديل شدند وعده ديگري به صنايع جديد هجوم آوردند. کارخانه‌هاي صنايع جديد اغلب در اطراف دهکده‌ها و شهرهاي در حال رشد بنا شده بود.

در اواسط قرون نوزدهم روسيه دست به ايجاد صنايع جديد زد. قسمت اعظم صنايع جديد در مسكو و سن‌پترزبورگ (كه بعدها لنينگراد ناميده شد) بنا نهاده شده بود. كارگران در زاغه‌ها زندگي مي‌کردند، کارخانه‌هاي روسيه در شمار بزرگ‌ترين کارخانه‌هاي جهان محسوب مي‌شد. در طي سال‌هاي 1880 تا 1890 نزديك به 6 هزار موسسه صنعتي در روسيه ايجاد گرديد و با ادغام سرمايه‌هاي بانكي و صنعتي يك اليگارشي مالي به وجود آمد.

کارخانه‌ها بهترين محل‌هايي بود كه انقلابيون توانستند سنديكاهاي كارگري را در آن تشكيل دهند تا انقلاب را از آنجا طرحريزي كنند. در رأس دولت روسيه تزار نيكلاي دوم قرار داشت، كه از سال 1894 تا 1917 سلطنت كرد. اولين اتحاديه‌هاي كارگران در روسيه در اودسا و پترزبورگ تشكيل گرديد، اين اتحاديه‌ها بعد از مدتي بر اثر يورش حكومت تزاري از هم مي‌پاشيد.

زمينه‌هاي شکل‌گيري انقلاب

در اواخر قرن نوزدهم عده زيادي از مردم روسيه به خصوص جوان‌ها و تحصيل کرده‌ها به فكر حل مسائل مملكتي افتادند، آن‌ها مي‌خواستند مشكل فقر را از ميان برداشته و روسيه را از ستم اين حكومت مستبد خلاص كنند. بعضي از ثروتمندها و ازجمله وكلا و تجار اميداوار بودند كه به طور مسالمت آميزي اصلاحاتي صورت گيرد، عده يي را عقيده بر اين بود كه اصلاحات آرام و سياست‌هاي گام‌به‌گام نمي‌تواند كاري از پيش ببرد. آن‌ها معتقد بودند كه فقط انقلاب مي‌تواند روسيه را از اين فلاكت نجات دهد. براي شروع انقلاب راه‌هاي گوناگوني به بوته آزمايش گذاشتند، بعضي از انقلابيون عقيده داشتند كه فقط با از بين بردن سياستمداران و در پايان مي‌توان به انقلاب دست‌يافت، عده ديگري از آن‌ها عقيده داشتند كه بايد دهقانان را عليه مالكان شوراند. ولي هيچ‌کدام از اين شيوه‌ها كارگر نيفتاد. عده اي از انقلابيون دنباله‌رو كارل ماركس بودند، از جمله كساني كه پيش از هركس ديگر تحت تأثير نوشته‌هاي ماركس قرار گرفت “ولاديمير ايليچ اليانف“ است كه به “لنين“ معروف شد. قبل از رواج اصول علمي ماركسيسم در روسيه جريانات جنبش به‌وسيله “ناردينكها“ اداره مي‌شد. گسترش افکار انقلابي براي اولين بار در ميان روشنفكران ديده شد، اين روشنفكران و دانشجويان با دهقانان و زحمتكشان هيچ‌گونه رابطه اي نداشتند، بعدها دانشجوياني كه تمايلات انقلابي داشتند تصميم گرفتند به روستاها رفته و در ميان دهقانان به تبليغ عقايد خويش بپردازند. دهقانان حرف‌هاي آن‌ها را نمي‌فهميدند و سخنانشان را باور نمي‌کردند، و حتي بسياري را دستگير كرده و به پليس تحويل مي‌دادند. شكست در تماس با زحمتكشان اين روشنفكران را به نااميدي و ياس كشاند و کوشيدند تا از راه كشتن مقامات دولتي راه نجاتي پيدا كنند. به اين ترتيب موج ترور، تيراندازي و پرتاب نارنجك در روسيه گسترش يافت، اين روشنفكران خود را ليبرال‌هاي بمبدار ناميده و سازمان خودشان را ناردينك (خلقيون) نام نهادند. يكي از بزرگ‌ترين ناردينكها “پلخانف“ بود، كه بعدها از آنان جدا شد و گفت حق با ماركس است. وي معتقد بود كه به غيراز بورژوازي و پرولتاريا نيروي اجتماعي ديگري وجود ندارد. سرانجام ناردينكها در ادامه سياست‌هاي خودشان الکساندر دوم تزار روسيه را ترور كردند.

لنين در مواجهه با فراز و نشيب‌هاي انقلاب

لنين در سال 1870 متولد شد، با ورود به دانشگاه به مبارزات انقلاب داخل شد. برادرش به علت شركت در اقدام نافرجام براي قتل تزار الكساندر سوم در سال 1887 اعدام شد. لنين در دانشگاه به تحصيل حقوق پرداخت، ولي به علت شركت در تظاهرات ضد دولتي از دانشگاه اخراج شد. وي در دهه 1890 به زندان افتاد و بعد به دليل فعاليت‌هاي سياسي به سيبري تبعيد شد. لنين اعتقاد داشت كه بدون يك تئوري انقلابي، جنبش انقلابي نمي‌تواند وجود داشته باشد. باور او چنان نبود كه بايد نشست و چشم به راه انقلاب بود، هدفش آن بود كه به هر وسيله ممكن بتواند انقلابي را در روسيه آغاز كند، براي همين دست به سازمان‌دهي يك گروه ماركسيستي كه “بلشويك“ خوانده مي‌شد زد و آن‌ها به انقلابيون کارآزموده‌اي‌ بدل شدند. كتاب “چه بايد كرد“ لنين اساس و پايه حزب بلشويك است.


ظهور جريان منشويك و تز دفاع از جنگ ضد ميهني تزار

لنين به دليل مسلح بودن به ماركسيسم و پشتوانة علمي آن اطمينان داشت كه انقلاب در روسيه اجتناب ناپذير است.

در زمان طرح برنامه حزب بين لنين و پلخانف اختلاف افتاد و اين اختلافات سرانجام به جدايي بلشويک‌ها “اكثريت“ و منشويك‌ها “اقليت“ انجاميد. در سال 1900 نخستين روزنامه سياسي براي سرتاسر روسيه توسط لنين و به ياري پلخانف به نام ايسكرا= اخگر با سرلوحة “از اخگر شعله برميخيزد“ به چاپ رسيد. لنين دركنگره هاي مختلف حزب عقايد انقلابي خويش را به اثبات رسانيد و در كنگره دوم در سال 1903 كه خارج از روسيه برپا  گرديد موفق شد كه برنامه مورد نظر خويش را به تصويب برساند. اين برنامه وظيفه حزب طبقه كارگر را در انقلاب سوسياليستي، سرنگون كردن حاكميت سرمايه داران و برقراري ديكتاتوري پرولتاريا مي‌دانست.

دركنگره سوم منشويك‌ها با ياري پلخانف رأي آوردند، اما لنين از آن‌ها جدا شد. در چهارم ژانويه 1905 نخستين شماره روزنامه بلشويكي انتشار يافت و رسماً دو جناح بلشويك ومنشويك ها ايجاد گرديد.

در سال 1904 روسيه براي به دست آوردن سرزمين‌هاي بيشتري ازجمله كره و ايالت منچوري، با ژاپن وارد جنگ شد. لنين و بلشويک‌ها اعتقاد داشتند كه شكست در جنگ به نفع انقلاب است، و ضعف تزار و نارضايتي توده‌ها را افزايش مي‌دهد. ولي منشويك‌ها خواستار دفاع از ميهن بودند. نفوذ انديشه‌هاي ماركسيستي و انقلابي در روح عصيان گر توده‌ها اثرات بسيار خوبي داشت، نوشته‌هاي انتقادي و انقلابي پوشكين، گوگول، تورگينف، چخوف و ماكسيم گورگي نيز در دميدن روح انقلاب در مردم اثرات بسيار به‌جاي نهاد.

در اين جنگ ژاپن پيروز و روسيه شكست خورد، ارتش 300 هزار نفري تزار 120 هزار كشته داد. در نتيجه اين شكست،  نظر توده ها نسبت به تزار خشمگينانه‌تر شد و ضعف دولت تزار آشكار گرديد. فقر و بيكاري به اوج خود رسيد. طبق برآورد لنين در آن زمان سه ونيم ميليون خانوار دهقان بدون اسب بودند و زيرستم کولاک‌هاي بورژوازي روستا جان مي‌کندند، پرولتارياي بيكار شده و جنگ زده نيز عليه تزار وارد مبارزه مي‌شد و قيام‌هاي دهقاني و اعتصابات كارگري سراسر روسيه تزاري را دربر گرفت. در دسامبر 1904 اعتصاب بزرگي به‌وسيله كارگران باكو و تحت نظركميته بلشويک‌ها صورت گرفت، اين اعتصاب با موفقيت كارگران پايان يافت، استالين در اين رابطه نوشته بود كه اعتصاب دسامبر 1904 باكو علامت قيام مشهوري بود كه در ژانويه و فوريه 1905 در تمام روسيه اتفاق افتاد.





منابع

-انقلاب شوري

-اعتلاء انقلابي، لنين

-تزهاي آوريل، لنين

جنگ و سوسيال‌دمکراسي روس، لنين

-درس‌هاي انقلاب لنين

-زمين نوآباد، شولوخف

-سرنوشت يك انسان: شولوخف

-داستان يك انسان واقعي


-گيتاشناسي نوين كشورها