۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه

انجمن نجات ايران .خيانت به مفاهيم

خيانت به مفاهيم 

يكي از پلشتي هاي تنفر انگيز نظام ارتجاعي حاكم بر ميهن مان، تهي كردن مفهوم «كلمه», دزديدن و خيانت به محتواي آن است، مثل كلمة «اسلام» و «انقلاب». نظام پليد آخوندي كه ماوراي ماكياوليسم سياسي، حفظ قدرت را در دستگاه مذهبي, رنگ و لعاب شرعي هم زده، آنرا واجب تر از نماز و روزه مي نشاند و با دجاليتي بي سابقه، عنوان «اوجب واجبات» داده است. زير اين سقف از خوي حيواني و «جنون قدرت پرستي»، هر روش شريرانه و شارلاتانيسمي را براي خودش «مشروع» مي شمارد.
از جملة اين مفاهيم كلمة «خانواده مجاهدين» است. نجاست اين رژيم پليد در آلوده كردن اين «واژه», مصداقي عيني از ساير رويكردهاي مشابه آنست، اين رژيم فاشيستي مادون تاريخي كه در قشري گري و تماميت طلبي مفرط، كوچكترين زاويه در ذهن و اعماق قلب انسانها را هم برنمي تابد, فقط به حذف فيزيكي مخالفينش قناعت نمي كند. از نظرگاه اين تفكر وحشي و عقب مانده، تقسيم انسانها با شاخصِ «اعتقاد» و «عدم اعتقاد» به انديشه منحط خودش صورت مي گيرد. به مصداق همان شعارش كه مي گفت «كسي كه رأي نداده، حق نظر نداره»، دگرانديشان, حقي براي حيات ندارند. جان، مال و ناموس آنها به صورت گروهي و نه حتي فردي, «هدر» شناخته مي شود و هر دروغ و دغل عليه آنها, نه امري «مباح» كه «واجب شرعي»، شمرده مي شود.
بنابراين نه فقط هر «مجاهد» از نظر اين حاكميت خونريز بايد سركوب شود, بلكه «خانواده هاي آنها» نيز بايد شامل چنين سركوبي شوند. وظيفه اول تا آخر همه نهادهايي كه در رژيم آخوندي تحت عنوان «گزينش» تشكيل شده، پيدا كردن مصاديق همين ارتباط، و سركوب «منتسبين به مجاهدين» است. «خانواده مجاهدين» در نظام پليد آخوندي حق آموزش، استخدام، برخورداري از امكاناتي متساوي با بقيه نفرات ندارند و بيان احساسات نسبت به فرزندان مجاهد و يا حتي قبور شهدايشان در اين نظام پليد جرمي نابخشودني است. حضور انبوهي از خانواده هاي مجاهدين كه حتي شامل سالخورده ترين مادران و پدران هم مي شود در سياهچال هاي اين رژيم مؤيد همين نگاه «فاشيستي قدرت پرستانة» خليفه ارتجاع است.
عليرضا زاكاني مهره مجلس رژيم در يكي از جلسات مجلس ارتجاع گفته بود «... اين افراد حق ورود به دانشگاه ندارند؛ مگر اينكه وزارت اطلاعات بگويد كه آنها حق دارند...» ويا يكي از سايتهاي گشتاپوي رژيم در اين باره مي گويد: «... برخي از بقاياي خانواده هاي ...(كشته شدگان)... در دهه شصت ... همچنان بگونه اي پنهان براي اين فرقه ... درايران تلاش مي کنند ... به اينگونه افراد هرگز نبايد اطمينان نمود اينها قابل اصلاح نيستند و دائما بايد تحت نظر پليس و نيروهاي امنيتي باشند...» تازه اين مواضع رژيم درگل مانده آخوندي در شرايطي است كه غرق در بحرانهاي استراتژيك همه جانبه داخلي, منطقه اي و بين المللي است و براي فرار از اين معضلات لاينحل, كه از پا تا فرق سرش را فراگرفته, نيازمند به ميدان آمدن دوباره با «ماسك» شيادانه «خانواده»! است تا با راه اندازي يك «جنگ رواني» جديد عليه تنها هماوردش, جلوي سمت گيري شتابان قضايا در جهت سرنگوني اش را بگيرد. غافل از اينكه بر اثر هوشياري و پايداري بي نظير فرزندان راسيتن مردم ايران, در حفظ و تثبيت كانون استراتژيكي نبرد با خليفه ارتجاع, نظام پاره پاره ولايت به بن بستي وارد شده كه بازگشت ناپذير است. بنابراين تشبثات زبونانه اخير مأموران اطلاعاتي رژيم تحت عنوان «خانواده»!, عليه اشرفيان در ليبرتي, نمودي از همين تلاشهاي مذبوحانه است.
از طرف ديگر استفاده از اين تاكتيكهاي ذليلانه كه شكست آن از پيش مسجل است, ناتواني رژيم آخوندي در برابر آلترناتيوش را هم به نمايش مي گذارد. چرا كه اگر تواني براي رودرويي مستقيم برايش مانده بود, هرگز به چنين روشهاي كثيفي نيازمند نمي شد. سوءاستفاده از عنوان ساختگي «خانواده» و راه اندازي يك جنگ رواني نيابتي حول آن عليه اشرفيان, بيانگر استيصال و درماندگي خليفه ارتجاع است كه در يكطرف نسبت به خانواده هاي مجاهدين چنان رفتار شنيع و ضد بشري اعمال مي كند و از طرف ديگر همزمان در تلاش براي پوشاندن چهره تنفر انگيز خود مي خواهد اعتبار «خانواده مجاهدين» را هم دزديده و از آن سلاحي برعليه خودشان بسازد. امري كه در چهاردهة گذشته ناموفق بودن آن اثبات شده و وارد شدن مجدد به آن, خود بيانگر يك اعتراف ناخواسته به «ريشه هاي عميق, اعتبار و جايگاه» مجاهدين در جامعه ايران و «انزواي اجتماعي و عدم مشروعيت» اين رژيم پليد است.