۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

!سياست آن نيست که بگویی بلکه آن است که چگونه بپویی

روزگار درندشت مجازی شناخت سره از ناسره را برای عوام دشوار کرده است، ضرورتا لازم است اشاره کنم که از ” عوام ” مرادم لزوما آدمهای عادی نیست
در روزگار آشفتگی مجازی هر عوامی ( بخوانید روشنفکران دوران خمینی )به مثابه حزبی یا سازمانی جلوس اجلاس می کند، دهان دره گی ،و وفور کلامات ،این اجازه را می دهد که سینه را بالا ببرند و مورس را بر دیوار کلمات فرو آورده و به جای نقطه پایان ،مشتی بر سینه بکوبند. جهان سیاسی شان بعد از بستن پنجره به اندازه اتاقی است که در آن سکونت دارند . اندیشه در اتاقشان محبوس می شود، وقلم را «تا » تنها برای نوشتن در مورد اتفاق بعدی غلاف می کنند . در شرایط بحرانی « جو گیر » می شوند و به فحشی یا اعتراضی کوتاه در صفحه ای قناعت می کنند و بعد به کما می روند ، ( نمونه خشایاردیهمی)فیلسوف، اندیشمند و نویسنده معاصر !! در مورد فلان اتفاق در فلان جامعه بحث کشاف جامعه شناسی سر داده و کوچکترین حرکت اجتماعی ،در آنجا را زیر ذره بین تیز بین خود قرار می دهند ، همراه دختر مصری لخت می شوند ، و شعار جهانی عاری از لباس سر می دهند ، و عکس هایشان زینت بخش سایتها می شود، ولی از دیدن دختران بی رختمان ، پسران کوچک کارمان و تن های نحیف مادران مان عاجزند، دشمن را در خانه را نمی بینند ، تن هایی که برای فروش عرضه می شود و سرهایی که هزار ، هزار بر دار می روند ، اقتصاد و محیط زیستی که نابود می شود ،کارخانه هایی که تعطیل می شود ، آموزگاران و کارگرانی که محکوم به گرسنگی هستند را نمی بینند . و امپریالیسم را فحشی و ناسزایی ،آن ها را کفایت است. در اولین فرصت یقه سرمایه داری جهانی را می گیرند،
فعال سیاسی و فعال حقوق بشری ،عنوانی است که با آن خود را معرفی می کنند، در عدد ۱۲۰ نفر پیدا و ۱۰۰ ها نفره « ی » نا پیدا ، ذوق زده به ظریف و روحانی بابت «توافق » تبریک میگویند ، از سر تعجب بابت حرف های « ظریف »رو به دوربین مو پریشان میکنند ومویه سر می دهند ، « مسیح علی نژاد » بودن در کانون نویسند گان ،مدالی است ، و افزایش آمار عنوان های کتاب های بی خواننده ، افتخاری ! و مقاله نویسی شغلی ،
برای زهرا رهنورد و موسوی یقه ها می درند ، و شعار جامعه سبز و رنگارنگ سر می دهند . و با سیر و سیاحت برای دیدن اقوام در بلاد مادری ،تن به قوانین خفیفه حکومت اسلامی می دهند . و نامش را هم رعایت قانون کشور میزبان می گذارند.
(واکنش هیستریک بعضی از افراد و سازمانها به پتیشن لغو پناهندگی افرادی که به ایران رفت و آمد می کنند ،عبرت آموز است .)چنان از آزادی رفت و آمد و احترام به حقوق فردی دم می زنند ، که بیا و ببین .
هر چه پهنای باند بیشتر ، فرود آسانتر ، هر جا مسیر باد قویتر ،پرچمشان افراشته تر .
هر چه جامعه غیر سیاسی تر ، جامعه متفرق تر ، کامشان شیرین تر ، جامعه را بی سامان و بی رهبر می خواهند، و این به مرادشان بهتر، در هنگامه های اجتماعی ، که جامعه سر بر می دارد تا خود را تعیین و تکلیف کند ، سمت و سوی شعار ها و حضور نیروی سرنگونی طلب در بسط و تعمیم شعار ها آنان و رژیم را تواما به هراس می اندازد ، سیستم امنیتی نظام به کار می افتد ، و در ملقمه ای از دوست و دشمن آنها را به میدان می فرستد تا با ساختن تشکل های موازی ( چپ های فعال سیاسی و سلطنت طلبها )
جامع عاصی در خیابان های اصلی را وارد کوچه های بن بست خود کنند و تا آنان را به خانه هایشان نفرستند راحت نمی نشینند. و بعد به آرامی خود نیز به سوراخ های خود می خزند . و بعضاء بیانیه انحلال هم نمی دهند ، و یا آرام آرام از مبارزه به بهانه های مختلف انصراف می دهند ، یا انشعابتا در دوره دیگر و قیامی دیگر پرچم فرصت طلبی خود را بیافرازند . « قیام سال ۸۸ ،،شورا ملی ایران و وجمع های چپ های مستقل و فعالین سیاسی در استکهلم و پاریس »
رژیم در بن بست مرگباری دست و پنجه نرم می کند ، و دستان آلوده اش در اعماق استراتژیکش در حال قطع شدن است ،در داخل در همه زمینه های اجتماعی دچار معضل های لاینحل، قرار گرفته است .
تحریم های خورد کننده رژیم را به نقطه استیصال کشانده است . در راس هرم بین تیم رفسنجانی روحانی و خامنه ای جدال بی وقفه ادامه دارد ، در موضع کارکرد نیروی انتظامی بین خامنه ای و روحانی اختلاف جدی سر باز کرده است . رفسنجانی در آخرین اظهار نظرش در دانشگاه ، خود را امیر کبیر و به تلویح خامنه ای را ناصر الدین شاه خطاب می کند. و دوران پسا خامنه ای را استارت زده است .خامنه ای خود در صحبت با اعضای ستاد کنگره بزرگ داشت ۳۰۰۰ شهید که در مورخه ۱۴ اردیبهشت داشت وحشت خود را به بهترین وجه بیان کرده است. او به خوبی واقف است که دوران عوض شده است و شروع هر جرقه می تواند بارگاه بیت ولایت را به آتش کشد .
شروع هر حادثه شروع بحرانی اجتماعی است ( چه در خوزستان ، چه در مهاباد )
تمامی این مراحل خرد کننده بر نظام ولایی ، بدون حضور یک مقاومت سازمان یافته امکان پذیر نبوده است.
افشای پروژه اتمی بحرانی جهانی را برای رژیم بوجود آورده است ، تمامی ارگان ها و شخصیت های طراز اول رژیم در لیست تحریم ها هستند ، روابط خارجی به نقطه برگشت ناپذیری رسیده است .
ارتباط مستمر نیروهای رزمنده و سیاسیون سوری و عراقی با مقاومت ایران ، عرصه منطقه ای را برای حاکمان شرور آخوندی تنگ کرده است .
یمن ، که قرار بود عمقی به اعماق استراتژیک رژیم بیفزاید در حال تبدیل شدن به گور رژیم است .
حضور مستمر مسئولین مقاومت و در راس آن بانو مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در پیشبرد امر مبارزه تا سرنگونی رژیم ،به مداری بسا بالاتر ارتقاء یافته است .
و این همه بجای اینکه نیروهای واقعی سرنگونی طلب را خوشحال کند و آنها را به حمایت بیشتر و گسترده تر از مقاومت وا دارد ، و جبهه همبستگی اعلام شده از سوی مقاومت را با حضور خود قوی تر کند ، آنها را سر در گم بین ایدهآلیست و رویای آنچه می خواستند باشند ولی نشدند ، کرده است . واقعیت های عینی و تاریخی را نادیده می گیرند ، برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران نیرویی بومی با اتکاء به توانایی خود و رهبری که تاریخ تنها یک بار شانسش را به مردم یک کشور می دهد و در دنیای تک قطبی به مبارزه با رژیمی برخاسته است که تمام ابزار تحمیق شاه و شیخ را تواماء در اختیار داشته است .
عدم حضور روشنفکران و فعالان سیاسی به صورت شفاف و عینی در صحنه سیاسی و عدم حمایت شان از تنها نیروی سیاسی منسجم و پاک باز ، گناهی است که اگر به خود نیایند تا ابد بر دوش روشنفکری ایران باقی خواهد ماند .
تاریخ به هیچ کس فرصت جبران نمی دهد ، مگر آنکه بهایی سنگین از آنان باز ستاند .

ناصر آبادانی
۱۰۰۲۲۰۱۵ کلن آلمان