مهرداد هرسینی: تیک تیک زمان بنفع خامنه ای نیست |
خیزش های اجتماعی در شهرهای میهن علیه استبداد حاکم وهمچنین
تحولات شتابان در منطقه بحرانی خاورمیانه و بویژه شکل گیری ائتلاف کشورهای اسلامی
– عربی علیه مطامع رژیم آخوندی اکنون بسیاری از متولیان درحکومت و بویژه شخص “
مقام معظم “ را برآن داشته تا در تریبون ها و سخنرانی های دولتی به نیروهای زهوار
درفته و روحیه باخته ی خود پشت سرهم “ هشدار” بدهند.
تازه ترین این هشدار حکومتی همان سخنان اخیر آخوند احمد
خاتمی، از گماشتگان بیت رهبری است. وی که در تلویزیون حکومتی(25 اردیبهشت 1394)
سخن می گفت وضعیت کلی کشتی متلاطم نظام را این چنین تفسیر میکرد: «همه ما در این
کشتی که نشستیم مراقب باشیم که این کشتی سوراخ نشود، این کشتی سوراخ شود دیگر
اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد، تر و خشکش همه با هم میسوزد».
هراس حکومت از “ سوختن تر و خشک “ به یقین در روند روبه رشد حرکات اعتراضی مردم در داخل کشور نهفته و آینه تمام قد بی آیندگی و بن بست نظامی است که برای حل مسائل و خواسته های بحق مردم میهنمان، مقوله هایی همچون آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و جوانان، نان معیشت، رفاه و عدالت بواقع پاسخی بجز سرکوب خونین، ترور و کشتار بهمراه ندارد.
نارضایتی عموم علیه حاکمیت بقدری گسترش یافته است که برای نمونه پیشتر نیز خامنه ای در سخنانی وضعیت بحرانی رژیم اش را با وجود سرکوب خونین و گسترده و با وجود تمامی تدابیر امنیتی و پلیسی این چنین توصیف کرده بود: «کشور درگیر جنگ سیاسی است، درگیر جنگ اقتصادی است، درگیر جنگ امنیتی است و بالاتر از همه درگیر جنگ فرهنگی است؛ یعنی یک جنگ است؛ یعنی این را اگر کسی نداند، آنوقت خواب خواهد ماند؛ اگر کسی نداند خواب خواهد ماند». (خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس 11 اردیبهشت 1394)
ترجمان این سخنان همان استیصال حکومت ازامواج بحران های اجتماعی ، اقتصادی، مالی است که روزبروز نه تنها خود را در زمینه های اجتماعی و جوش و خروش مردم به جان آمده به نمایش می گذارد، بلکه ابعاد آن فراتر از همه به شقه و شکاف هرچه بیشتر در درون حاکمیت راه برده است و حلقه رابرآخوندها تنگ و تنگ تر می نماید. بقول حافظ باید به این “ کشتی نشستگان “ گفت:
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
اما در صحنه منطقه ای و با نگاهی اجمالی به جوهرو روند وقایع و بخصوص در پی شکست های پی در پی ولی فقیه در عراق ، سوریه و یمن به یقین می توان گفت که دیگر آن چرخ گردون بر پایه قبلی خود نخواهد چرخید. در منطقه خاورمیانه ودر میان کشورهای اسلامی اکنون ائتلافی بوقوع پیوسته است که در وهله نخست مطامع رژیم آخوندی در یمن را هدف قرارداده است. قطع دستان رژیم در این کشور که بعنوان هدف مرحله نخست این ائتلاف اعلام شده ، درآینده ای نه چندان دور راه به دیگر کشورهای بحرانی مانند عراق، سوریه خواهد برد. نیروهای ائتلاف تا به امروز نشان داده اند که بر سیاست های خود و تبری جویی از دیکتاتوری ولی فقیه استوار هستند. این به یقین بزرگترین هشدار در وهله نخست به حاکمان تهران و سپس به سیاست مماشات در این منطقه بحرانی است.
مراکز قدرتی که آخوندها به یمن سیاست مماشات و بی عملی در بخش های استراتژیک و مهم خاورمیانه و به موازات پروژه های سنگین اتمی برپا کرده بودند، اکنون یکی پس از دیگری در شرف فروپاشی هستند. مهمترین و استراتژیک ترین این پایگاه همان سوریه با حاکمیت بشار اسد خون ریز است. امروز رفتن بشار اسد دیکتاتور دیگر اوهام نیست ، بلکه یک خواسته بحق از سوی مردم مظلوم این کشور و همچنین جامعه بین المللی است. سرنگونی اسد، این یار و مهره سر سپرده دیکتاتوری ولی فقیه به یقین امری شدنی است، زیرا تمامی داده ها در این کشور دیکتاتورزده سخن از راهگشایی ارتش آزادی و مقاومت این کشور در بخش های بزرگی از سوریه را دارند.
اگر بشار اسد تا چند سال قبل به یمن دلارهای نفتی آخوندی و به یمن پمپاژ نیروی تروریستی قدس و سپاه پاسداران و مزدوران حزب الشیطان و همچنین ارسال انبوه سلاح و تجهیزات نظامی ، در دمشق خود را همچنان بی بدیل و حاکم قدر قدرت می دید ، اکنون با رسیدن رزمندگان آزادی سوری به پشت دروازه شهرهای بزرگ، بی آیندگی مطلق بشاراسد خون ریز برای بسیاری از ناباوران نیز یقین شده است. تسلیح و بازسازی نیروهای ارتش آزادی، وجود ائتلافی همه گیر و حمایت های کشورهای مهم منطقه از روند سرنگونی اسد در سوریه، جملگی دلائلی از بیزاری مردم و دولت های منطقه از حکومت آخوندی می باشد.
چرخشی که در جنگ آزادی بخش صورت گرفته است، خود را در آمار تلفات انسانی نیروهای وابسته به اسد و همچنین تلفات سنگین قوای کمکی از سوی رژیم آخوندی بویژه فرماندهان سپاه پاسدران که تحت فرماندهی پاسدار همدانی می باشند، به نمایش گذاشته است. این همان برهم خوردن تعادل قوای نظامی و اجتماعی در سوریه تنها پس از سه سال از آغاز جنگ آزادی بخش می باشد.
هفته نامه آلمانی اشپیگل در گزارشی (23 اردیبهشت 1394) از گسیل اجباری مهاجرین افغانی از سوی دیکتاتوری ولی فقیه به سوریه خبر داده است. بنابراین گزارش، آمار تلفات انسانی این نیروهای آموزش ندیده اکنون بالغ بر “ هفتصد “ نفر می باشد. در این گزارش از جمله آمده است: «از آغاز سال 2012 میلادی ایران و حزب الله تلاش نهایی کرده اند تا رژیم اسد سرنگون نشود. اکثریت شرکت کننده ها در جنگ سوریه، هزاره های افغانستان معرفی می شوند که از سوی ایران به سوریه فرستاده شده اند. شماری از آنها گفته اند که از سوی ایران مجبور شده اند وبه آنها وعده داده شده که اگر در جنگ سوریه شرکت کنند، ماهانه دو میلیون تومان معادل شش صد تا هفت صد دلار و همچنان اجازه اقامت ایران برایشان صادر خواهد شد».
به یقین تعین و تکلیف چند “ خاک ریز استراتژیک “ ولی فقیه در منطقه ، مانند یمن، سوریه و عراق، بسیاری از مسائل لاینحل در دیگر کشورها و حوزه های مورد تعرض رژیم آخوندی را نیز حل و فصل خواهد کرد. حمله “ گازانبری “ رژیم آخوندی به منطقه و تلاش برای کشورگشایی سرانجام به یمن هشدارهای پیاپی و سیاست های اصولی و راهگشایانه مریم رجوی و بیداری مقاومت ایران، به شکست انجامید و راه بدان برد تا مردم و دولت های منطقه، بدنبال راه حلی بومی برای خروج از بحران ناشی از نفوذ بنیادگرایی هار و افسار گسیخته و در راس آن ابوداعش حاکم در تهران، برآیند. این خواسته و راه حل به یمن همان جمله معروف “ می توان و باید “ به ابواب مماشات تحمیل شد و خود یک پیروزی بزرگ برای خلق های منطقه را رقم زد. سخن از راه حلی است که مقاومت ایران بیش از سه دهه آن را سرلوحه مبارزه خود برای ایران قرارداده است و به یقین به موازات مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران در داخل کشور، راه افتادن سیل عقب نشینی های بیشتر مثلا به مرزهای ایران و عراق و سپس به ” شلمچه و مهران “ را در پی خواهد داشت.
اکنون ازهر سه منظر داخلی، منطقه ای و بین المللی صحنه و وضعیت رژیم آخوندی را مورد ارزیابی قراردهیم، به یک مخرج مشترک خواهیم رسید و آن اینکه تیک تیک زمان به نفع خامنه ای نیست.
29 اردیبهشت 1394
هراس حکومت از “ سوختن تر و خشک “ به یقین در روند روبه رشد حرکات اعتراضی مردم در داخل کشور نهفته و آینه تمام قد بی آیندگی و بن بست نظامی است که برای حل مسائل و خواسته های بحق مردم میهنمان، مقوله هایی همچون آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و جوانان، نان معیشت، رفاه و عدالت بواقع پاسخی بجز سرکوب خونین، ترور و کشتار بهمراه ندارد.
نارضایتی عموم علیه حاکمیت بقدری گسترش یافته است که برای نمونه پیشتر نیز خامنه ای در سخنانی وضعیت بحرانی رژیم اش را با وجود سرکوب خونین و گسترده و با وجود تمامی تدابیر امنیتی و پلیسی این چنین توصیف کرده بود: «کشور درگیر جنگ سیاسی است، درگیر جنگ اقتصادی است، درگیر جنگ امنیتی است و بالاتر از همه درگیر جنگ فرهنگی است؛ یعنی یک جنگ است؛ یعنی این را اگر کسی نداند، آنوقت خواب خواهد ماند؛ اگر کسی نداند خواب خواهد ماند». (خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس 11 اردیبهشت 1394)
ترجمان این سخنان همان استیصال حکومت ازامواج بحران های اجتماعی ، اقتصادی، مالی است که روزبروز نه تنها خود را در زمینه های اجتماعی و جوش و خروش مردم به جان آمده به نمایش می گذارد، بلکه ابعاد آن فراتر از همه به شقه و شکاف هرچه بیشتر در درون حاکمیت راه برده است و حلقه رابرآخوندها تنگ و تنگ تر می نماید. بقول حافظ باید به این “ کشتی نشستگان “ گفت:
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
اما در صحنه منطقه ای و با نگاهی اجمالی به جوهرو روند وقایع و بخصوص در پی شکست های پی در پی ولی فقیه در عراق ، سوریه و یمن به یقین می توان گفت که دیگر آن چرخ گردون بر پایه قبلی خود نخواهد چرخید. در منطقه خاورمیانه ودر میان کشورهای اسلامی اکنون ائتلافی بوقوع پیوسته است که در وهله نخست مطامع رژیم آخوندی در یمن را هدف قرارداده است. قطع دستان رژیم در این کشور که بعنوان هدف مرحله نخست این ائتلاف اعلام شده ، درآینده ای نه چندان دور راه به دیگر کشورهای بحرانی مانند عراق، سوریه خواهد برد. نیروهای ائتلاف تا به امروز نشان داده اند که بر سیاست های خود و تبری جویی از دیکتاتوری ولی فقیه استوار هستند. این به یقین بزرگترین هشدار در وهله نخست به حاکمان تهران و سپس به سیاست مماشات در این منطقه بحرانی است.
مراکز قدرتی که آخوندها به یمن سیاست مماشات و بی عملی در بخش های استراتژیک و مهم خاورمیانه و به موازات پروژه های سنگین اتمی برپا کرده بودند، اکنون یکی پس از دیگری در شرف فروپاشی هستند. مهمترین و استراتژیک ترین این پایگاه همان سوریه با حاکمیت بشار اسد خون ریز است. امروز رفتن بشار اسد دیکتاتور دیگر اوهام نیست ، بلکه یک خواسته بحق از سوی مردم مظلوم این کشور و همچنین جامعه بین المللی است. سرنگونی اسد، این یار و مهره سر سپرده دیکتاتوری ولی فقیه به یقین امری شدنی است، زیرا تمامی داده ها در این کشور دیکتاتورزده سخن از راهگشایی ارتش آزادی و مقاومت این کشور در بخش های بزرگی از سوریه را دارند.
اگر بشار اسد تا چند سال قبل به یمن دلارهای نفتی آخوندی و به یمن پمپاژ نیروی تروریستی قدس و سپاه پاسداران و مزدوران حزب الشیطان و همچنین ارسال انبوه سلاح و تجهیزات نظامی ، در دمشق خود را همچنان بی بدیل و حاکم قدر قدرت می دید ، اکنون با رسیدن رزمندگان آزادی سوری به پشت دروازه شهرهای بزرگ، بی آیندگی مطلق بشاراسد خون ریز برای بسیاری از ناباوران نیز یقین شده است. تسلیح و بازسازی نیروهای ارتش آزادی، وجود ائتلافی همه گیر و حمایت های کشورهای مهم منطقه از روند سرنگونی اسد در سوریه، جملگی دلائلی از بیزاری مردم و دولت های منطقه از حکومت آخوندی می باشد.
چرخشی که در جنگ آزادی بخش صورت گرفته است، خود را در آمار تلفات انسانی نیروهای وابسته به اسد و همچنین تلفات سنگین قوای کمکی از سوی رژیم آخوندی بویژه فرماندهان سپاه پاسدران که تحت فرماندهی پاسدار همدانی می باشند، به نمایش گذاشته است. این همان برهم خوردن تعادل قوای نظامی و اجتماعی در سوریه تنها پس از سه سال از آغاز جنگ آزادی بخش می باشد.
هفته نامه آلمانی اشپیگل در گزارشی (23 اردیبهشت 1394) از گسیل اجباری مهاجرین افغانی از سوی دیکتاتوری ولی فقیه به سوریه خبر داده است. بنابراین گزارش، آمار تلفات انسانی این نیروهای آموزش ندیده اکنون بالغ بر “ هفتصد “ نفر می باشد. در این گزارش از جمله آمده است: «از آغاز سال 2012 میلادی ایران و حزب الله تلاش نهایی کرده اند تا رژیم اسد سرنگون نشود. اکثریت شرکت کننده ها در جنگ سوریه، هزاره های افغانستان معرفی می شوند که از سوی ایران به سوریه فرستاده شده اند. شماری از آنها گفته اند که از سوی ایران مجبور شده اند وبه آنها وعده داده شده که اگر در جنگ سوریه شرکت کنند، ماهانه دو میلیون تومان معادل شش صد تا هفت صد دلار و همچنان اجازه اقامت ایران برایشان صادر خواهد شد».
به یقین تعین و تکلیف چند “ خاک ریز استراتژیک “ ولی فقیه در منطقه ، مانند یمن، سوریه و عراق، بسیاری از مسائل لاینحل در دیگر کشورها و حوزه های مورد تعرض رژیم آخوندی را نیز حل و فصل خواهد کرد. حمله “ گازانبری “ رژیم آخوندی به منطقه و تلاش برای کشورگشایی سرانجام به یمن هشدارهای پیاپی و سیاست های اصولی و راهگشایانه مریم رجوی و بیداری مقاومت ایران، به شکست انجامید و راه بدان برد تا مردم و دولت های منطقه، بدنبال راه حلی بومی برای خروج از بحران ناشی از نفوذ بنیادگرایی هار و افسار گسیخته و در راس آن ابوداعش حاکم در تهران، برآیند. این خواسته و راه حل به یمن همان جمله معروف “ می توان و باید “ به ابواب مماشات تحمیل شد و خود یک پیروزی بزرگ برای خلق های منطقه را رقم زد. سخن از راه حلی است که مقاومت ایران بیش از سه دهه آن را سرلوحه مبارزه خود برای ایران قرارداده است و به یقین به موازات مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران در داخل کشور، راه افتادن سیل عقب نشینی های بیشتر مثلا به مرزهای ایران و عراق و سپس به ” شلمچه و مهران “ را در پی خواهد داشت.
اکنون ازهر سه منظر داخلی، منطقه ای و بین المللی صحنه و وضعیت رژیم آخوندی را مورد ارزیابی قراردهیم، به یک مخرج مشترک خواهیم رسید و آن اینکه تیک تیک زمان به نفع خامنه ای نیست.
29 اردیبهشت 1394