در فراخنای شب ـ حمزه مشعوف (کامران)
مجاهد شهید حمزه مشعوف (کامران) در سال 1341 در رودسر متولد شد. او بعد از انقلاب ضدسلطنتی، فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد و پس از پایان دوران دبیرستان بهطور حرفهای به صفوف مجاهدین خلق پیوست. در فاز سیاسی او با برپایی دکه و فروش نشریه، فعالیت در جریان انتخابات و کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی، پخش و تکثیر اعلامیه، جمعآوری کمکهای مالی، تهیهی امکان استقرار و خانه و نیز بهعنوان پیک ارتباطی بین رودسر و شلمان و... با تمام نیرو و توانش در جهت اهداف انقلابی و توحیدی مجاهدین تلاش کرد.
با شروغ فاز نظامی، حمزه نیز چون هزاران مجاهد دیگر به میدان نبرد انقلابی مسلحانه با خمینی ضدبشر شتافت تا اینکه در تیرماه 60 حین یک مأموریت سازمانی در جادهی شلمان ـ رودسر دستگیر و به زندان افتاد. او طی مدتی که در زندان لنگرود و رودسر در صفوف مجاهدین اسیر بود، دمی از فعالیت و تلاش باز نایستاد. پس از رهایی از زندان نیز حمزه بلافاصله با عزمی صدچندان، دیگر بار به مبارزه روی آورد. او ابتدا در یک هسته مقاومت مجاهد خلق فعالیتهایش را شروع کرد و پس از مدتی به دستور سازمان به کردستان رفت و به پیشمرگههای مجاهد خلق پیوست.
او پس از ماهها جنگ و ستیز با پاسداران سرکوبگر خمینی، به تاریخ 14خرداد 64، بهشهادت رسید.
از مجاهد شهید حمزه مشعوف سرودههایی نیز به یادگار مانده است.
در فراخنای شب ـ حمزه مشعوف (کامران)
در فراخنای این شب سرد
مغزهای منجمد، قلبهای بیتپش
آوازهای مرگ را زمزمه میکنند.
و محاطگران شب
هماره با سرانگشتی خونریز
گلوگاه نوباوگان سپیده را میفشارند.
آه،
کدام قطعه از سرزمین
فریادیست بر اعماق ستم
و ساقه خشک کدام سرود
بر اندام گرم وبیقرار سحر خواهد شکفت
و زمزمه ترسیم کدام واژه
در بستر سبز امید نقش خواهد بست
***
در برودت زنجیر و زخم
در کشتزار نفرت و رزم
بذرهای سرخ و سرافراز
مغز سرد زمین را میکاوند
و آفتاب سوزان التهاب خلق
از فراز قلههای خشم
میلاد شفقهای محبوس را مبشرّند
آن خستگان راه
در گستره تارهای اختناق خصم
خشنود و خموش.
و زندگان راه
بر بام دردهای ضخیم خویش مسرورند
و فردای آنان
امید
و
فتح