هابیلیان یک موسسه وابسته به وزارت اطلاعات است که بوسیله
محمد جواد هاشمی نژاد، فرزند آخوند جنایتکار عبدالکریم هاشمی نژاد که درسال 1360 دریک عملیات فدایی قهرمانانه بوسیله مجاهد قهرمان هادی علویان به درک واصل شد، اداره میشود .
هابیلیان به دروغ خودش را یک انجمن غیر دولتی معرفی میکند ولی از سرتا پای این انجمن وابستگی به وزارت اطلاعات می بارد.
محمد جواد هاشمی نژاد احمقانه تلاش میکند که رژیم جنایتکار آخوندی را که طی 37 سال گذشته صد بار بدتر از داعش و جنایتکارانه تر عمل کرده است را به نحو مضحکی قربانی تروریزم جا بزند. این ادعا به همان میزان مسخره و دور ازعقلانیت است که کسی خواسته باشد قورباغه را به جای فولکس واگن قالب نماید، ولی آخوند هاشمی نژاد با چشم دوختن به سیاست مماشات با غرب، فکر میکند که ازاین رهگذر برای رژیم غرق دربحرانهای مختلف آبی گرم میشود ، نمیداند که نه تنها آبی گرم نمیشود ، بلکه این جا جایی است که حسابی .... داغ میکنند.
جوانی تعریف میکرد ،یکی ازکارهای احمقانه هابیلیان، برگزاری نمایشگاه به اصلاح ضد ترور؟!! در شهرهای مختلف برای مقابله با اقبال جوانان و زنان از مجاهدین میباشد . بسیاری ازجوانان به دروغهای نمایشگاه های هابیلیان با مراجعه به اینترنت پی میبرند و روسیاهی به ذغال هابیلیان میماند.
بنیاد هابیلیان ، سعی میکند که با پول و وعده و وعید و مسافرت مجانی به ایران، خبرنگاران و روزنامه نگاران و عکاسان و فیلمسازان داخلی وخارجی را بخرد تا مطابق با خواست وزارت اطلاعات مقاله بنویسند و فیلم تهیه کنند.
گزارش زیر یک نمونه از این دست میباشد که خبرنگاری این سیاست را بخوبی افشاکرده است .
باید گفت که رژیم برای خرید روزنامه نگاران عکاسان و فیلمبرداران مسلما که پول کم ندارد. ولی چیزی که ندارد ، شرافت و آبرو وحیثیت سیاسی و انسانیت و حقوق بشر است ، اینها عناصری هستند که با ذره بین هم که بگردی، چیزی دراین رژیم پیدا نمیکنی، آبرو وحیثیت سیاسی را با پول نمیتوان خرید، این تنها چیزی است که خریدنی نیست، بلکه باید آن را کسب کرد ، این رژیم سالهاست که این موارد را ازدست داده است و هرگز هم بدست نخواهد آورد وهرچه هم که بگذرد بی آبرو تر میگردد .
رژیمی که طی سالهای گذشته ، کارنامه وحشتناکی درزمینه اعدام وشکنجه و سرکوب زنان دارد و یکی از منفورترین کشورها درزمینه حقوق بشر و رکورد دار اعدام در جهان میباشد کارش با پول و خرید مزدور و سپاه قدس به جایی نمیرسد . این رژیم فقط وفقط یک راه کار درمقابلش وجود دارد، انهم این است که هرچه زود ترسرنگون بشود وآن روز دور نیست .
سايت ديلي بيست – 14 ژوئن 2015
جاسوسان ايران تلاش كردند مرا استخدام كنند
شين هريس
تهران بسختي ميتواند كار مرا مطلوب ببيند اما يك گروه كه توسط اطلاعات ايران حمايت ميشود كماكان تلاش كرد كه مرا براي كنفرانسي عليه “تروريسم دولتي صهيونيسم” اسم نويسي كند.
يك گروه فعال ايراني كه مورد حمايت سرويس اطلاعاتي كشور است، تلاش دارد كه روزنامه نگاران و آكادميسينهاي آمريكايي را در يك كارزار تبليغاتي براي انتقاد به آمريكا و اسرائيل استخدام كند. من از روي تجربه صحبت ميكنم چرا كه اين گروه اخيراً تلاش كرد مرا استخدام كند.
در روز 23 مه، يك نماينده “كنگره بينالمللي 17000 قرباني ترور” كه ميگويد يك سازمان غيردولتي است كه سرگرم برگزاري دومين كنفرانس سالانه خود در تهران در ماه اوت است، از طريق ايميل با من تماس گرفت. طرف تماس، از من دعوت كرد “كه مقاله علمي ابتكاري خودم را براي كسب شانس شركت در اين كنفرانس بدهم”.
من هيچگاه اسم اين گروه را نشنيده بودم. اما من دعوتهاي زيادي دريافت ميكنم كه براي سازمانها و كنفرانسهايي كه اسمشان را نشنيدهام مقاله بنويسم. و من كنجكاو بودم كه يك دعوت براي نوشتن مقاله از جانب ايران چه شكلي خواهد بود لذا من سراغ وب سايت گروه رفتم كه تر و تميز درست شده و تقريباً بطور كامل به انگليسي است. در ميان تمهايي كه كنفرانس امسال ميخواهد بررسي كند “تروريسم دولتي صهيونيسم عليه ايران”، “تروريسم اينترنتي عليه ايران” و “تروريسم اقتصادي عليه ايران در رابطه با تحريمها” ميباشد.
خوب، من با خودم فكر كردم. احتمالاً با شين هريس اشتباهي تماس گرفتهايد. من يك روزنامهنگار و نه يك مفسر هستم. عمده نگارشهاي من در مورد ايران روي آنچه مقامات اطلاعاتي آمريكا در مورد توانمندي جاسوسي و جنگ اينترنتي كشور ميگفتند متمركز بوده است. كار من براي دولت ايران مطلوب نبوده است. همچنين لغات “دولت صهيونيستي” هيچگاه در سوتيترهاي من ديده نشده است.
اما من به ليست حاميان كنفرانس دقت كردم كه در بين گروههاي مذهبي مختلف، تنها كمپاني پخش رسانهاي ايران و يك شوراي دولتي كه توسط مشاور ارشد رهبر عالي علي خامنهاي اداره ميشود شامل وزارتخارجه ايران بود. كه همان وزارتخانهاي است كه در حال حاضر در مورد برنامه اتمي ايران در آينده مشغول مذاكره با آمريكا است. همچنين رئيس اطلاعات ايران در مراسم سال قبل صحبت كرده است.
پس همچنانكه يك تبليغ پر سر و صداي مورد حمايت دولت كه مورد حمايت ديپلماتهاي و جاسوسان ايران است دنبال اين بود كه من بطور علني سياست خارجي آمريكا را مورد انتقاد قرار دهم و حتي براي فستيوال تنفر از غرب آنها به تهران بروم. اين از نظر كار من يك داستان براي مقاله است. من به او جواب دادم.
“با تشكر از ايميلت. تو فكر ميكني من براي نوشتن چه موضوعاتي مناسب هستم؟ آيا موضوعي در نظر داري كه فكر ميكني من بايد در مورد آن بنويسم؟”
يك روز بعد، من از ناشر يا مهماندار خود در ايران (كه هيچگاه خود را با اسم معرفي نكرد) جواب گرفتم.
“ما سه پيشنهاد برايت داريم:
· كارزار آمريكا و اسرائيل براي تضعيف برنامه اتمي ايران را بررسي كن، منجمله قتل دانشمندان اتمي ايراني و خرابكاري سانتريفيوژهاي اتمي ايران توسط يك دولت.
· چرا در مورد زرادخانه اتمي قابل توجه اسرائيل در مقايسه با ايران، آمريكا رويكردي متفاوت دارد؟
· سوخترساني به ايران هراسي تحت بهانه “منحرف كردن برنامه اتمي ايران به نظامي.”
با خودم فكر كردم كه چطور من ميتوانم نفر مناسب براي چنين مأموريتي باشم؟ من در كتاب دوم اخيرم در مورد عمليات سايبري آمريكا عليه برنامه اتمي ايران نوشتهام. شايد كه آنها ميخواستند كه من مقاله مستقيمي بنويسم كه آنگاه آنها بدلخواه اديت كنند و آنرا براي يك مقاله بلند عليه جنگ سايبري آمريكا-صهيونيسم عليه برنامه اتمي صلحآميز ايران استفاده كنند. اما “ايران هراسي”؟ اگر اين يك وسيله براي جلب من بود خيلي قوي بود.
من كه در مورد ديگر كسانيكه توسط اين سازمان گويا مستقل استخدام شده بودند، من وب سايت را از زاويه آمريكائياني كه در گذشته مقاله داده بودند چك كردم. يافتن آنها مشكل نبود، نه در اين سايت و نه در زواياي رنگ و وارنگ اينترنت.
يك پروفسور از دانشگاه آتلانتيك فلوريدا بود كه تيراندازي در مدرسه ابتدائي سندي هوك را به زير سؤال برد كه هرگز اتفاق افتاده باشد. يك سردبير يك وبلاگ بنام “جهاد واقعي” كه استدلال ميكند كه حمله 11 سپتامبر “يك اقدام داخلي” بوده كه توسط رسانهها پنهان شده است. و مردي كه براي رياست جمهوري به نام حزب آزادي آمريكا كه نژاد سفيد را برتر ميداند كه در يك مصاحبه با سازمانده اصلي كنفرانس گفت كه ايران “شجاعانه براي بهترين منافع خودش” در مقابل “عوامل صهيونيستي كه عمده سرزمين آمريكا را كنترل ميكنند” ايستاده است.
اين يكي از غيرماهرانه ترين تلاشها براي تبليغات سياسي از طريق هنر و نوشتجات بود كه من ديده بودم. “عوضي گرفتن” هم به اندازه كافي قوي نيست كه بنظر من برساند كه اين دعوت چقدر اشتباه بوده است. هيچ چيز در هزاران مقالهاي كه من نوشتهام و يا در دو كتابم نيست كه بتواند حتي يك آدم متوهم را متقاعد كند كه من مقالهاي در كنار تئورسينهاي توطئه و نژادپرستان پرسابقه پرسر و صدا بنويسم.
البته من كماكان به به او جواب دادم!
در يك سريال از رفت و برگشت ايميلها، طرف تماس من توضيح داد كه مقالات اصلي كه توسط اين سازمان انتخاب شوند در يك كتاب منتشر ميشوند كه “مؤسسات تصميم گيرنده به آن دسترسي دارند”. اگر من بخواهم در كنفرانس شركت كنم “ما تلاش ميكنيم تا آنرا تسهيل كنيم و به شما سفر كه هزينه آن پرداخت شده بدهيم.” سازمانده همچنين در اصل پيشنهاد كرد كه به من پول بدهد ولي از من خواست كه اول قيمتم را مشخص كنم. (من نكردم.)
در طي اين تبادلات، مشكل ميشد به جواب اين سؤال كه دقيقاً چه كسي اين كنفرانس را سازماندهي كرده است رسيد. در عين اينكه كنفرانس حمايت مقامات سطح بالا و وزارتخانههاي دولتي را دارد ولي اسماً توسط گروهي بنام انجمن هابيليان اداره ميشود.
اين گروه توسط خانوادههاي كساني كه در حملات تروريستي، و بطور خاص آنها كه هابيليان ادعا ميكند توسط مجاهدين خلق صورت گرفته كشته شدهاند، اداره ميشود. مجاهدين خلق يك گروه مقاومت ايراني است كه خواهان دمكراسي و حكومت غيرمذهبي در ايران است.
علي آلفونه، يك همكار ارشد در بنياد دفاع از دمكراسيها كه يك بانك فكري در واشنگتن است بمن گفت كه “هابيليان گروهي است كه چند بريده مجاهدين خلق را نشان ميدهد و توسط وزارت اطلاعات ايران اداره ميشود. آنها قبلاً كتابچههايي به زبان انگليسي توليد كردهاند ولي اين حرفهاي ترين نوشتهها به زبان انگليسي است كه در اينترنت من ديدهام.” يك مفسر ديگر ايران كه از من خواست نامش را نگويم گفت كه هابيليان اخيراً چندين كتاب بخوبي طراحي شده كه بنظر گرانقيمت ميآيد برايش فرستاده است كه به زبان انگليسي هستند و فكر ميكند كه دولت ايران پول آنرا داده است. (خبرگزاري فارس ايران نيز سايتي به زبان انگليسي دارد هر چند كه اين سازمان خودش را مستقل از دولت توصيف ميكند.)
تاريخچه هابيليان با مجاهدين تنها بخشي از اين داستان است اما نياز به ميزاني تأكيد دارد. مجاهدين خلق دشمنان فراواني دارند. متخصصان در مورد ميزان محبوبيت اجتماعي آنها جدل دارند. اما آنچه غيرقابل بحث است اينكه هابيليان و مجاهدين خلق دشمني خوني دارند. هابيليان ميگويد كه مجاهدين خلق يك سازمان تروريستي است كه مسئول بسياري از 17000 قرباني است كه قربانيان تلاش آن براي بدست گرفتن قدرت هستند. هابيليان همچنين مجاهدين خلق را دشمن ديگري در كنار صدام حسين ديكتاتور عراق طي جنگ ايران-عراق ميداند كه منجر به از دست رفتن جان صدها هزار تن از هر دو كشور شد.
مجاهدين خلق در مقابل هابيليان را آلت دست رژيم ايران ميداند كه بگفته علي صفوي يك عضو كميته روابط خارجي شوراي ملي مقاومت ايران كه مجاهدين تحت آن است، “ترتيب دهها نمايشگاه عكس را داده و صدها كتاب چاپ كرده و سريالهاي تلويزيوني زيادي در تلاش شكست خوردهاش براي مخدوش كردن تصوير مقاومت ايران توليد كرده است. همچنين، هابيليان تلاش كرده است كه روزنامهنگاران، رهبران عقايد، و ناظران ايران را با تغذيه مداوم از اطلاعات غلط كه توسط عواملش مزدور يا غير آن در خارج ايران پخش ميشود، تغذيه كند.”
مجاهدين خلق كه تا سال 2012 رسماً در ليست سازمانهاي تروريستي آمريكا بود هر ساله خود كنفرانس بزرگي در پاريس برپا ميكند كه طيف گستردهاي از مقامات سابق آمريكايي را جلب ميكند كه بسياري پول گرفتهاند تا سخنراني به نفع مجاهدين بكنند. براي هابيليان اين احتمالاً همانقدر يكطرفه است كه صحبتهاي يكطرفه آن عليه رسانههاي تحت كنترل صهيونيستها و دو رويي سياست خارجي آمريكا.
اما اين ضربات متقابل بين مجاهدين خلق و هابيليان توضيح نميدهد كه چرا هابيليان تلاشهاي علني خود را فراتر از يك مجموعه شكايات مشخص گستردهتر كرده است. انتقاد از تلاشهاي جنگ سايبري آمريكا و يا برنامه تسليحات هستهاي اسرائيل چه ربطي به مجاهدين خلق و جنبش طرفدار دمكراسي ايران دارد؟
جواب ممكن است در تلاشهاي گستردهتر ايران براي بدست آوردن انواع جديدي از تبليغات و ديپلماسي مردمي باشد كه همه آنها به اندازه كنگره سر 17000 قرباني ترور پرسر و صدا و موضوع اصلي هابيليان نيست.
سوزان ملوني، يك همكار ارشد در مركز سياست خاورميانه انستيتو بروكينز به من گفت، “سيستم ايراني يك علاقه براي مراسم پرشكوه در اشكال كنفرانسها و كنگرهها دارد. شايد كه اين تنها بازتاب يك كاركرد زياده بزرگ شده سازمان دادن كنفرانس در داخل بروركراسي دولتي باشد ولي در عين حال شاهدي است بر اين واقعيت كه بسياري از ايرانيان فكر ميكنند كه جهان مداوماً به رنج آنها بيتوجه بوده همانند زمان جنگ با عراق.”
كنفرانس هابيليان مطمئناً اولين مراسم بزرگ جدل برانگيز براي محكوم كردن اسرائيل و غرب نيست. كنفرانس “افق جديد” منكران داستان 11 سپتامبر و تكذيب كنندگان هولوكاست را گرد هم آورد تا “غيرقابل اعتماد بودن” آمريكا و چهار متحد اروپايي آنرا بعنوان شركاي مذاكرات برنامه اتمي ايران و “همچنين دو رويي و فقدان صداقت” و “نقش اسرائيل در ايجاد اين بحران توليد شده” مورد بحث قرار دهند. رويداد سال گذشته ضد يهودياني را گرد آورد كه ادعا كردند هلوكاست هيچگاه اتفاق نيافتاده و حتي يك روزنامه نگار آمريكايي بنام گارت پورتر در آن شركت كرد كه بعداً به بازفيد نيوز گفت كه سر وي توسط سازمان دهندگان كنفرانس در ارتباط با كسانيكه شركت ميكردند كلاه گذاشته شده است.
ايران همچنين دنبال اين بود كه لفاظي عليه مسلمانان را عليه كسانيكه آنرا بكار ميبرند برگرداند. بدنبال حملات به دفاتر شارلي هبدو در پاريس، و تصميم بعدي اين مجله براي كشيدن محمد در حال گريستن بر روي جلد بعدي اين مجله، دو سازمان هنري مورد حمايت دولت ايران يك مسابقه كاريكاتور براي سرمقاله را در رابطه با تكذيب هلوكاست اعلام كردند. در واقع اين دومين مسابقه از اين نوع بود كه اولين آن در سال 2006 بعد از آنكه روزنامه دانماركي Jyllands-Posten يك تصوير از محمد را چاپ كرد، برگزار شد. كسانيكه در مسابقه شركت كردند هلوكاست را هم بعنوان يك افسانه و هم بعنوان اتفاقي كه اگر هم راست باشد در مقايسه با جنايات اسرائيل عليه فلسطينيان رنگ ميبازد تصوير كردند.
اما اين تلاشهاي زمخت براي بحث آزاد را مقايسه كنيد با بكارگيري رسانههاي اجتماعي توسط رهبران ايران. پرزيدنت حسن روحاني حساب تويتر خود را با زخم زبانهاي ضد يهودي و صحبتهاي تكذيب كنندگان وقايع پر نميكند بلكه با تصاويري از خودش كه سفراي خارجي را ميپذيرد و گزارشات ملاقات با ديگر سران جهان پر ميكند و يا تويت مجدد وزيرخارجهاش جواد ظريف كه با خوش بيني مذاكرات با طرفهاي آمريكائياش را تويت ميكند و نه تلاش ادعايي آنها براي تضعيف كشورش با ايجاد بحران. ظريف تلاش نميكند كه روزنامهنگاران و متفكران آمريكايي را بفريبد كه تبليغات به نفع ايران بنويسند. او با آنها مينشيند تا آينده قدرت در جهان را بحث كند.
با اين وصف، ظريف و همكارانش در رهبري ايران وزن خود را پشت كنفرانسي مياندازند كه بقدري يكجانبه است كه ميتواند بفوريت توسط همان كسانيكه مورد هدف آن هستند، بياعتبار شود.
متخصصان ايران و مقامات اطلاعاتي پيشين آمريكا كه من با آنها صحبت كردم گفتند كه مشكل بتوان با اطمينان فهميد كه كنگره در مورد 17000 هدفش واقعاً چيست. من ابتدائاً شك كردم كه دعوت به اين كنفرانس يك طرح پيچيده براي اين باشد كه من به ايران سفر كنم و در آنجا مقامات اطلاعاتي تلاش كنند كه مرا به استخدام درآورند. دو مقام پيشين اطلاعاتي آمريكا به من گفتند كه عضوگيري روزنامهنگاران، بخصوص تحت بهانه نوعي كنفرانس يا رويداد، يك حقه قديمي است در كار جاسوسي كه توسط روسيه و حتي موساد، سرويس اطلاعاتي اسرائيل، بكار گرفته ميشد.
اما بنظر ميرسيد استراتژي اين كنفرانس بيشتر با يك كارزار تبليغاتي عجين باشد كه تا همين جا نيز توانسته برخي از آمريكائياني كه بسيار رك هستند را عضوگيري كند كه حاضرند دولت خودشان را مورد انتقاد قرار دهند حالا هر چقدر هم كه من فكر ميكنم اين انتقادات عجيب باشند.
فرزان ثابت، يك تحليلگر ايران و يك همكار مسافر در دانشگاه جورج تاون به من گفت، “اين بنظر ميرسد تلاشي باشد براي اينكه گفتمان بر سر تروريسم را كه از سال 1979 بعنوان يك ابزار سياسي و لفاظي عليه جمهوري اسلامي بكار گرفته شده چپه كند و آنرا به صورتي باز بيان نمايد كه در آن ايران يك قرباني و نه يك مرتكب تروريسم باشد.”
ثابت گفت، “با در نظر گرفتن اينكه خشونت داعش توجه جهان را جلب كرده است، بسياري در ايران (و حاميان آنها در واشنگتن) اينرا فرصتي ميبينند تا ايران را بعنوان يك همكار عليه تروريسم و نه يك دشمن قالب ريزي كنند.”
اگر اين درست باشد، ايران واقعاً نياز دارد كه بهتر كار كند. اما علائمي ديده ميشود كه در حال تلاش است. ماه گذشته، يكي از گروههاي مورد حمايت دولت كه مسابقه تكذيب هلوكاست را راه انداخته بود يك مسابقه جديد را اعلام كرد، اينبار براي مسخره كردن خلافت اعلام شده داعش. اين يك تاكتيك قديمي با پيشينهاي نه چندان روند است، اينبار با هدفي جديد [داعش-م] كه آمريكا به همان اندازه ايران از آن متنفر است.
هر ميزان هم كه كنگره 17000 غيراستادانه و پر قيل و قال باشد، بنظر ميرسد كه تنها بازي است كه ايران دارد انجام ميدهد. شايد كه تبليغاتچيها در تهران خيلي هم دست و پا چلفتي نيستند. يك جايي در طيف تجمعات نژادپرستانه و حسابهاي تويتر ديپلماتيك، شايد كه آنها موفق شوند پيامي را پيدا كنند كه مؤثر بيافتد.
اما خطاب به كسي كه فكر كرد ميارزد دنبال اين راه بيافتد كه مرا عضوگيري كند بايد بپرسم: واقعاً؟!
Photo Illustration by The Daily Beast
Propaganda Jamboree 06.14.15 10:10 PM ET
Iran’s Spies Tried to Recruit Me
Tehran could hardly see my work as flattering—but a group with the Iranian intelligence service’s backing still tried to enlist me in a conference against ‘Zionist State Terrorism.’
An Iranian activist group, backed by the country’s intelligence service, is trying to enlist American journalists and academics in a propaganda campaign meant to criticize the United States and Israel. I speak from experience, because the group recently tried to recruit me.
On May 23, I was contacted via email by a representative of the “International Congress on 17000 Iranian Terror Victims,” a self-professed nongovernmental organization that is busy planning its second annual conference, to be held in Tehran in August. My interlocutor invited me “to submit your creative and scientific paper and gain opportunity to take part in the conference.”
I’d never heard of this group. But I get a lot of invitations to write papers for organizations and conferences I’ve never heard of. And I was curious what a call for papers from Iran would look like, so I checked out the group’s website, which is slickly produced and almost entirely in English. Among the themes this year’s conference wants to explore are “Zionist State Terrorism against Iran,” “Cyber Terrorism against Iran,” and “Economic Terrorism against Iran in the Light of Sanctions.”
OK, I thought to myself. You must have the wrong Shane Harris. I’m a journalist, not a commentator. The bulk of my writing on Iran has focused on what U.S. intelligence officials say about the the country’s cyber espionage and warfare capabilities. The Iranian government could hardly see my work as flattering. Also, the words “Zionist State” have never appeared under my byline
But then I looked closely at the list of conference sponsors, which includes—among various religious groups, Iran’s only broadcasting company, and a government council run by a senior adviser to Supreme Leader Ali Khamenei—Iran’s Ministry of Foreign Affairs. As in the ministry now negotiating with the U.S. over the future of Iran’s nuclear program. Also, the head of Iran’s intelligence service spoke at last year’s event.
So a state-sponsored propaganda jamboree propped up by Iranian diplomats and spies wanted me to publicly criticize U.S. foreign policy and maybe even come to Tehran for their anti-West hate fest. In my line of work, we call that a story. Of course I wrote back.
“Thank you for your email. What topics do you think I would be well suited to write about? Did you have a topic in mind that you think I should write about?”
A day later, I heard back from my would-be publisher/host in Iran (who never identified himself or herself by name).
“We heave [sic] three offers for you:
● Examine the us. and Israel campaign to undermine the Iranian nuclear program, including state sponsored assassination of Iranian nuclear scientists and sabotage of Iranian nuclear centrifuges.
● Why is there a different us. attitude toward Israel’s substantial nuclear arsenal compared to Iran’s?
● Fueling Iranophobia under the pretext of “Diversion of Iran’s nuclear program to military[.]”
How am I possibly the right guy for this assignment? I thought. Now, I have written, most recently in my second book, about U.S. cyber operations against the Iranian nuclear program. Maybe they wanted me to write a straight article that they could then selectively edit and contort into a screed against the American-Zionist cyber war against the peaceful nuclear program of Iran. But “Iranophobia”? If this was a lure, it was coming on a little strong.
Curious about this supposedly independent organization’s other recruits, I scanned the website for past American contributors. They weren’t hard to find, either on the site or in some of the more colorful corners of the Internet.
There was the Florida Atlantic Unversity professor who questions whether the shootings at the Sandy Hook Elementary School ever happened. The editor of a blog called Truth Jihad who argues that the 9/11 attack was an “inside job” that has been covered up by the media. And a man who ran for president under the white supremacist American Freedom Party, who said in an interview with the conference’s main organizer that Iran had “courageously stood for its own best interests” in the face of “Zionist elements [that] surreptiously [sic] control much of the American landscape.”
This was one of the most ham-fisted attempts at agitprop that I’ve ever seen. “Barking up the wrong tree” doesn’t capture how utterly misguided I thought this invitation was. Nothing in the thousands of articles I’ve written, or my two books, could persuade even a delusional paranoiac that I’d consent to print my words next to the ramblings of wackadoodle conspiracy theorists and inveterate racists.
Of course I wrote back!
In a series of subsequent emails, my contact explained that top papers chosen by the organizers would be published in a book and that “decision-making institutions will have access to it.” If I wanted to attend the conference, “we will strive to facilitate it and provide you funded travel to Iran.” The organizer also offered, in principle, to pay me, but asked me to name my price first. (I didn’t.)
Throughout my exchange, the question of who, exactly, was organizing this event was difficult to nail down. While the conference has the support of high-level government officials and ministries, it’s nominally run by a group called the Habilian Association.
That group is run by family members of people who died in terrorist attacks, notably those that Habilian alleges were committed by the Mujahedeen-e-Khalq, or MEK, an exiled Iranian resistance group that wants to see democratic, non-theocratic rule brought to Iran.
“Habilian is a group featuring a few MEK defectors and run by the MOIS,” the acronym for the Iranian intelligence service, Ali Alfoneh, a senior fellow at the Foundation for Defense of Democracies, a think tank in Washington, told me. “They have previously produced English language booklets (in print) but this is the most professional online English language material I have seen.” Another Iran analyst, who asked me not to identify him, said Habilian has recently sent him several well-designed and expensive-looking books, written in English, that he presumes were paid for by the Iranian government. (Iran’s Fars news agency also publishes a website in English, though the organization describes itself as independent of the government.)
Habilian’s history with the MEK is only part of its story, but it bears some emphasis. The MEK has many enemies in Iran. And experts argue about what degree of popular support it enjoys. But what’s beyond dispute is that Habilian and the MEK have a blood feud. Habilian says the MEK is the terrorist organization responsible for so many of those 17,000 deaths, casualties in its quest to seize power. Habilian also views the MEK as a co-belligerent with Iraqi dictator Saddam Hussein during the Iran-Iraq war, which claimed hundreds of thousands of lives in both countries.
The MEK counters that Habilian is a puppet of the Iranian regime, which “has organized dozens of photo exhibitions, published hundreds of books, and produced many television series in a futile attempt to tarnish the image of the Iranian Resistance,” Ali Safavi, a member of the Foreign Affairs Committee of the National Council of Resistance of Iran, under which the MEK sits, told me. “Similarly, it has tried to influence journalists, opinion leaders, and Iran observers through a steady diet of misinformation disseminated by its paid and unpaid surrogates outside Iran.”
The MEK—which until 2012 the United States officially listed as a terrorist organization—stages it own large conference every year, in Paris, which draws a wide range of former U.S. officials, many of whom are paid to give pro-MEK speeches. To Habilian, this probably looks as one-sided and tendentious as its own rants against the Zionist-controlled media and American foreign policy hypocrisy.
But the tit-for-tat between MEK and Habilian doesn’t explain why the latter group has expanded its public efforts beyond a relatively narrow set of grievances. What does criticizing American cyber warfare efforts or Israel’s nuclear weapons program have to do with the MEK and Iranian pro-democracy movements?
The answer may lie in the broader Iranian effort to gin up new types of propaganda and public diplomacy, not all of which are as boisterous and self-indulgent as the Congress on the 17,000 terror victims.
“The [Iranian] system has an affinity for pageantry in the form of conferences and congresses,” Suzanne Maloney, a senior fellow at the Center for Middle East Policy at the Brookings Institution, told me. “It’s possible that this is just a reflection of an overdeveloped conference-organizing function within the government bureaucracy, but it’s also a testament to the fact many Iranians believe that the world has consistently disregarded their suffering, as during the war with Iraq.”
Habilian’s conference is certainly not the first polemical pageant to condemn Israel and the West. The “New Horizon” conference has brought together 9/11 truthers and Holocaust deniers to discuss “the untrustworthiness” of the U.S. and its four European allies as negotiating partners over Iran’s nuclear program, “as well as their hypocrisy, and lack of sincerity” and “Israel’s role in originating this manufactured crisis.” Last year’s event drew anti-Semites who claimed the Holocaust never happened, and it even attracted one American journalist, Gareth Porter, who later told BuzzFeed News he’d been snookered into attending the event by conference organizers who misled him about the kinds of characters it attracts.
Iran has also sought to turn what it sees as anti-Muslim rhetoric against those who wield it. Following the attacks on the Paris offices of Charlie Hebdo, and the magazine’s subsequent decision to draw Muhammad weeping on its next cover, two government-sponsored arts organizations in Iran announced an editorial cartoon contest based on the theme of Holocaust denial. It was actually the second such competition—the first was held in 2006, after the Danish newspaper Jyllands-Posten ran a depiction of Muhammad. Contest entries portrayed the Holocaust both as a fiction and as an event that, even if it were true, pales in comparison to the atrocities Israel has committed against Palestinians.
But contrast these decidedly unsubtle attempts at public debate with the use of social media by Iran’s leaders. President Hassan Rouhani’s Twitter account is filled not with anti-Jewish diatribes and truther pablum but with images of him receiving foreign ambassadors, reports on meetings with other world leaders, and retweets of his foreign minister, Javad Zarif, who tweets optimistically about negotiations with his Ameican counterparts, not their alleged efforts to undermine his country with a manufactured crisis. Zarif isn’t trying to dupe American journalists and thinkers into writing pro-Iran propaganda. He’s sitting down with them to discuss the future of global power.
And yet Zarif and his colleagues in the Iranian leadership are throwing their weight behind a conference that is so hopelessly biased it can be instantly discredited by the very people it seems meant to reach.
Iran experts and former U.S. intelligence officials I talked to said it was difficult to know for sure what the Congress on the 17,000’s goal really is. I had initially suspected that maybe the conference invitation was an elaborate ruse to get me to travel to Iran, where intelligence officials would seek to recruit me. Two former U.S. intelligence officials told me that recruiting journalists, especially under the guise of some kind of conference or event, was an old trick straight out of the spy handbook, deployed by the Russians and even Mossad, the Israeli intelligence service.
But this conference’s strategy seemed more of a piece with a propaganda campaign that has already managed to enlist some very outspoken Americans willing to criticize their own government—however bizarre I may think those criticisms are.
“This would appear to be an attempt to take the discourse around terrorism, which since 1979 has been used as a political and rhetorical instrument against the Islamic Republic, and rearticulate it in a way in which Iran is a victim rather than a perpetrator of terrorism,” Farzan Sabet, an Iran analyst and visiting fellow at Georgetown University, told me.
“Given that the Islamic State’s violence has caught the world’s attention, many in Iran (and their supporters in D.C.) see this as an opportunity to recast Iran as a partner against terrorism rather than a foe,” Sabet said.
If that’s true, Iran really needs to up its game. But there are signs it’s trying. Last month, one of the state-sponsored groups that put on the Holocaust denial cartoon contest announced a new competition, this time to mock the self-proclaimed Islamic State, also known as ISIS. It’s an old tactic—with a crude pedigree—but this time with a new target, one the U.S. hates as much as Iran.
As inartful and chest-thumping as the Congress on the 17,000 seems, it’s not the only play Iran is running. Maybe the propagandists in Tehran aren’t so clumsy after all. Somewhere on the spectrum of racist rallies and diplomatic Twitter accounts, they might just find a message that works.
But to the interlocutor who thought it was worth the time to try to recruit me, I have to ask: Seriously