این، عبارت آشنایی است. هم حافظ بزرگ، در شعرش گفته: مژدهای دل که مسیحا نفسی میآید، که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید،
هم از عصر خودمان، فروغ گفته است: کسی میآید، کسی که مثل هیچکس نیست.
حالا شاید ترجیح بدهیم با اجازه فروغ بگوییم که: کسی میآید کسی که مثل همه هست. با همه هست، یعنی با همه بشریت! منهای ضدبشرها.
بله فارغ از اینکه او کیست، بحث این است که امید باشد. امید گشوده شدن پنجره کل جهان به افقی شاد و آزاد و برابر، که همهی انسانها خواهر و برادر باشند.
و البته هیچ تاریخ نویسی هم نبوده و هیچ دانشمند علوم اجتماعی هم نبوده که بگوید چنین امیدی نیست. همه گفتهاند که مسیر بشریت به سوی یگانگی است. به سوی انسانیت ناب.
پس نه ولیفقیه اصالت دارد نه بشار اسدها، نه بمبها و نه دارها،
اصالت با آن صدای امیدبخشی است که میگوید: میتوان و باید
آن صدایی که میگوید: «ستارگان ما برآنند تا در فلک اجتماعی و سیاسی... طرحی نو دراندازند. طرحی عاری از طبقات، عاری از اختناق، جهل و نادانی و زنجیر».
بله! همیشه پنجره را باز نگاه بداریم. نوری در افق است.