۱۳۹۴ خرداد ۲۳, شنبه

نام مستعار ـ الف. ف

نام مستعار ـ الف. ف

 
فرصتی بدهای عشق! تا کنارتان باشم
یک گل خزان دیده در بهارتان باشم 
ارتعاش یک لبخند روی گونههایت یا 
پیچ و تاب یک محکوم روی دارتان باشم 
صخرهی گرانم را میکشم به دوش خود 
قصد این ندارم تا کولهبارتان باشم 
از سفر مگو با من در شب غزلخوانی 
تا کجای این قصه بیقرارتان باشم 
ریلهای ممتد را نقطه چین ماندن کن 
یا که بگذر و بگذار همقطارتان باشم 
پاره کن! بسوزان این کارتهای جعلی را 
تا در این سفر اسم مستعارتان باشم.