۱۳۹۴ تیر ۲۱, یکشنبه

مصاحبه بارضا اوليا درباره كتاب «فرزندان ايران، سرگذشت پروين و ديگر زنان درايران»

انجمن نجات ايران
مقدمه: دو سال از انتشار دومين كتاب استاد رضا اوليا به نام «فرزندان ايران، سرگذشت پروين و ديگر زنان درايران» ميگذرد. موضوع اين كتاب رنج و فشارهائي است كه زنان ايراني تحت ديكتاتوري آخوندي قهرمانانه تحمل ميكنند. زناني كه زندانهاي دهشتناك آخوندي را تجربه كرده و در هرشهر و هر زندان مورد حمله هاي وحشيانه و شكنجه و تجاوزهاي بيرحمانه قرارگرفته اند.
آقاي اولياء طي اين دوسال با برگزاري بيش از ۲۰جلسه معرفي كتاب درشهرهاي مختلف ايتاليا به افشاي جنايات آخوندي عليه زنان پرداخته است، اولين جلسه معرفي اين كتاب در سالن بين المللي كتاب در شهر تورينو وآخرين آن در ژوئن ۲۰۱۵ در فورته ديمرمي يكي از شهرهاي استان فلورانس دريك سالن هاي معروف آن با شركت مسئول كتابخانه شهرداري و پرزيدنت پارتيزانهاي ايتاليا برگزار شد. گزارش آخرين جلسه معرفي كتاب در روزنامه تيررنو منعكس گرديد. مصاحبه زير در رابطه با اين كتاب با آقاي اوليا صورت گرفته است:
سئوال: آقاي اوليا لطفا در باره دومين كتابتان براي خوانندگان ما بگوئيد.
جواب: موضوع كتاب من همانطور كه از عنوانش پيداست فعاليت قهرمانامه زنان ايران عليه رژيم قرون وسطائي آيت الله هاست . دراين كتاب چند نفر از زنان زنداني سياسي كه عضو يا هوادار شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين هستند سرگذشتشان را شرح ميدهند. من اين كتاب را با مقدمه اي در باره مادر رضائيها به او تقديم كرده ام چرا كه اورا يكي از سمبل هاي مبارزه با دو ديكتاتوري فاشيستي شاه و شيخ ميدانم كه شاهد عيني جنايت هاي اين دو رژيم بوده است و۶فرزند و دو دامادش توسط اين دو ديكتاتوري به شهادت رسيدند. ايستادگي اين مادر درمقابل اين فشارها او را به سمبلي براي زنان و مادران تبديل كرده است. مادرعزيز كه براي من بسيار عزيز و گرامي است، خانه اش، زيارتگاه هزاران آزاديخواهي است كه به فرانسه سفر مي كنند. من شخصيت وسرگذشت مادر رضائي ها را هميشه با خانم دولورس ايباروري مقايسه كرده ام كه پايه گذار حزب كمونيست اسپانيا بود و در سنين جواني روي تانك ميرفت و جلوي سربازخانه هاي فرانكو براي مردم سخنراني ميكرد. من با ايباروري آشنا شدم و افتخار داشتم كه تنديس او را بسازم،    
سئوال: شما علاوه براين كتاب كه موضوعش سركوب زنان است تا بحال چند تنديس از زناني كه قرباني رژيم آخوندي هستند ساخته ايد، ميتوانيد دراين زمينه هم براي خوانندگان ما توضيحاتي بدهيد.
جواب: من درطول اين سالها به مناسبت هاي مختلف تنديس سه تن از دختران ايران زمين كه توسط آخوندها به شهادت رسيدند را ساخته ام. يكي تنديس ندا آقاسطان كه ميدانيد در جريان تظاهرات سال ۸۸شناخته شده ترين قرباني آن قيام بود، دوم تنديس صبا هفت برادران كه در جريان يكي ازحملات به اشرف، با آن ايستادگي قهرمانانه و جمله اي كه در آخرين لحظات حيات به زبان آورد نام خود را در تاريخ مبارزات مردم ايران جاودانه كرد.
سومين تنديس هم متعلق به ريحانه جباري است كه در نهايت مظلوميت وبا شقاوت تمام اعدام شد. اين تنديس در حال اتمام است. به نظر من اين زنان سمبل ايستادگي در مقابل آخوندهاي جنايتكار و قرباني جناياتش هستند كه من تنديس آنها را با افتخار ساخته ام.
البته مسئله زنان و مبارزات آنها، در طول ۵۰سال فعاليت هنري ام چه در زمينه نقاشي چه مجسمه سازي همواره از سوژه هاي مورد توجه من بوده است، به همين جهت صدها اثر نقاشي از زنان فداكار- مبارز – وتحت ستم چه ايراني چه متعلق به ساير كشورها از ايتاليا گرفته تا يونان و از فلسطين تاشيلي خلق كرده ام. همينطور در هنر مجسمه سازي هميشه زنان در تنديس هاي من حضور دارند. من دهها تنديس در يادبود زنان پارتيزان ايتاليا ساخته ام. به نظر من نقش زنان در مبارزات سياسي نقش برجسته ومهمي بوده است. امروز نقش زنان در مقاومت ايران، نقشي مهم است كه چشم جهانيان را خيره كرده است. اكنون به تجربه ثابت شده است كه نحوه برخورد با مقوله زنان ميزان دموكراتيك بودن يك جريان اجتماعي يا مبارزاتي را مشخص مي كند.
خانم مريم رجوي ، اين زن فداكار، با ايستادگي در مقابل رژيم ضد انساني آخوندي صداي همه مردم ايران، همه زندانيان سياسي، همه محرومين شده است تا جهان بداند كه در ايران آخوندي چه ميگذرد. و ما ميبينيم كه هرساله بيش از صد هزار نفر از گوشه و كنار جهان جمع ميشوند تا از مقاومتي كه رهبري آن را يك خانم با صلاحيت و فداكار به عهده دارد حمايت كنند. حضور اين جمعيت عظيم و صدها شخصيت سياسي و هنري و علمي و فرهنگي، نظامي علامت يك مقاومت مردمي است.
 سئوال :آقاي اولياء سابقه مبارزات شما با ديكتاتوري به زمان شاه برميگردد كه شما به خاطر فعاليت هايتان ممنوع الورود به ايران بوديد، حالا كه ۳۷سال از عمر ديكتاتوري آخوندي ميگذرد شما چه تفاوتي بين سركوب شاه و شيخ مي بينيد؟
جواب: من به عنوان يك نقاش و يك مجسمه ساز بايد بگويم، اين دو رژيم دو اونيفرم مختلف به تن داشتند. اولي با چكمه سركوب ميكرد و دومي با نعلين. فراموش نمي كنيم كه زندان اوين را كه ۳۷سال است فرزندان ما درآن توسط آخوندها شكنجه ميشوند، توسط شاه براي شكنجه زندانيان سياسي ساخته شد. شاه هم زندانيان سياسي را اعدام ميكرد، از قديمي ترين آنها مثل خسرو روزبه تا اعدام شدگان فدائي و مجاهد و هنرمندان و شعرائي مثل گلسرخي و دانشيان كه همگي به فرمان شاه به جوخه هاي تيرباران بسته شدند، چه بسيار زندانيان سياسي كه در زمان شاه زير شكنجه شهيد شدند. مجاهد شهيد فاطمه اميني يكي از آنهاست. فرق شاه وشيخ در اعدام و شكنجه اين است كه اعمال وحشيانه اي كه ساواك شاه عليه مبارزين و مجاهدين ميكرد در ابعاد كلان و گسترده توسط آخوندها صورت ميگيرد، البته سطح مبارزات و ابعاد آنهم نسبت به زمان شاه كيفا فرق كرده است. ظلم و سركوب شاهي همه اقشار و طبقات و مليت ها را دربرميگرفت، در رژيم ملاها هم ابعاد كشتار و شكنجه اشان شامل همه ميشود. از مسلمان و مسيحي گرفته تا يهودي و بهائي و يا هرمليتي از كرد و ترك تا هموطنان عرب خوزستاني،
سئوال: رژيم آخوندي به عنوان يك رژيم ضد هنر و ضد هنرمند و صد البته ضد زن شناخته شده است ولي رژيم شاه گاهي پز حمايت ازهنرمندان را بخود ميگرفت نظرتان در اين مورد چيست؟
جواب: بطور كلي در رژيم هاي ديكتاتوري قشر روشنفكر و هنرمند مورد غضب و ضرب و شتم وفشار هستند چون اين قشر در اجتماع نقش مهمي در آگاهي دادن به مردم دارند.
همانطور كه گفتم خسرو گلسرخي و دانشيان جزء قربانيان شاه بودند قبل از آنهم ما شاهد قتل فجيع شاعر آزاده كريمپور شيرازي به دستور خواهر شاه، اشرف پهلوي هستيم و يا از صدها شاعر و نويسنده و هنرمند ميتوان نام برد كه زندان ها و شكنجه هاي ساواك شاه را تجربه كردند، شاه به شدت از آگاه سازي مردم توسط اين قشر وحشت داشت، وگرنه مگر گلسرخي چه اسلحه اي در دست داشت به جز گفتن و نوشتن و سرودن شعر. شعري كه حاوي درد و رنج مردم بود. مگر سعيد سلطانپور زنداني زمان شاه چه قدرت نظامي داشت كه اورا به حبس انداختند ، البته شيخ جنايات شاه را تكميل كرد وهمين سعيد سلطانپور كه زنداني شاه بود توسط شيخ اعدام شد . شهيد شكرالله پاكنژاد كه يك انقلابي روشنفكر بود در زمان شاه به حبس ابد محكوم شد. او يكي از مقاومترين زندانيان سياسي زمان شاه بود ولي بعدا توسط آخوندها اعدام شد. ادعاي هنردوستي توسط رژيم شاه كه فرح جلودارش بود فريب ودروغي بيش نبود هم شاه دروغ ميگفت وهم فرح پهلوي، البته هنرمندان خود فروخته اي كه آثارشان را در كاخ ها به نمايش ميگذاشتند مورد توجه عليا حضرت !! بودند. ولي آيا اين ها هنرمندان مردمي بودند، يا كساني كه در تبعيد يا شكنجه هاي ساواك به سر ميبرند؟!
رژيم آخوندي، جنايت شاه عليه قشر روشنفكر را تكميل كرد. ابتدا آنها را متهم كرد كه فرهنگ غربي را اشاعه ميدهند كه پر ازفساد است، اين آخوند فاسد وجاني هنرمندان مردمي را كه حاضر نبودند جناياتش را تإييد كنند فاسد ميخواند. ولي تجليلي كه مردم از هنرمندان ميكنند نشان ميدهد كه چقدر در تضاد با فرهنگ منحط آخوندي است. زندگي من در پناهندگي گذشته است، چه در زمان شاه و چه زمان خميني. به اين جهت هم اكثر آثارم را در خارج ايران ساخته ام. من بعد از سركوب آخوندها فعاليتم را با شوراي ملي مقاومت ايران شروع كردم. چون ديدم كه مقاومت جاي هنرمندان واقعي است. در اين مقاومت من با هنرمندان واقعي آشنا شدم. دراين مقاومت من منوچهر هزارخاني، غلامحسين ساعدي، خانم مرضيه، عماد رام، منوچهر سخائي و آندرانيك و.... را شناختم. اينها عزيزان مردم ايران بودند و هنوز ساز و نوشته ها وشعر ها و آوازهايشان توسط مردم زمزمه ميشود.
زمان شاه من مجبورشدم كه در ايتاليا پناهنده شوم و از همان زمان فعاليتم را با حزب كمونيست ايتاليا شروع كردم و هنرم را در خدمت مبارزه با ديكتاتوري شاه قرار دادم. ساختن مجسمه خسرو روزبه و نصبش در يكي از ميادين شهر محل اقامتم در همين چارجوب بود. من بعد ازسرنگوني شاه باز مجبور به زندگي در تبعيد شدم و افتخار ميكنم كه دراين دوران تبعيد تنديس بسياري از بزرگان انقلابي و بزرگان شعر وادب و موسيقي ايران و جهان را ساختم،
تنديس شهيد حنيف نژاد بنيانگذار سازمان مجاهدين خلق ايران و تنديس بزرگاني همچون صادق هدايت، غلامحسين ساعدي، عماد رام، خانم مرضيه، همچنين پابلو نرودا شاعر شهيد شيلي.
سوال- با تشكر از اين پاسخ جامع، پس حتما درست به همين خاطر است كه شوراي ملي مقاومت در پرنسيپهاي خودش هرگونه همكاري با بقاياي شاه و نظام شيخ به عنوان مرز سرخ قرار داده است
جواب- بسيار روشن و طبيعي است. مردم ايران انقلاب كردند، شاه و رژيمش را از ايران اخراج كردند، انقلاب ايران عليه شاه يكي از اصيل ترين انقلابهاي دهه هاي اخير است، خميني و آخوندهاي وابسته به او اين انقلاب را سرقت كردند، به آن خيانت كردند و به انحراف بردند، جنايات خميني به هيچوجه رژيم شاه و جناياتش مشروعيت نميدهد و ما نمي توانيم ادعاي انقلاب و دمكراسي و حقوق بشر داشته باشيم اما با فاشيسم سلطنتي دوستي و همكاري داشته باشيم. از اين كه بگذريم اصلا رژيم شاه و جناياتش باعث روي كار آمدن خميني شد، اين رژيم شاه بود كه با دستگيري و اعدام رهبران ملي و دمكراتيك مانند مجاهدين، فدايي ها، مردان بزرگي مانند گلسرخي و پاك نژاد صحنه را براي آخوندها خالي گذاشت. همه رهبران انقلابي و دمكراتيك يا اعدام شدند يا مانند مسعود رجوي و موسي خياباني وقتي خميني همه اهرمهاي انقلاب مردم ايران را به ناروا بدست گرفته بود از زندان آزاد شدند. به همين خاطر است كه ما در شوراي ملي مقاومت با قاطعيت كامل از اين دو مرز بندي يعني نظامهاي شاه و شيخ دفاع و حفاظت ميكنيم، دفاع از اين دو مرز بندي دفاع از دمكراسي و حقوق بشر است. بد نيست بدانيد كه بقاياي رژيم شاه خيلي وقتها ميخواهند خودشان را دمكرات نشان بدهند، و حتي گاهي اوقات تلاش ميكنند به چهره هاي ملي و هنرمند و افرادي مانند من نزديك شوند تا از مشروعيت و محبوبيت آنها سوء استفاده كنند، اما من همچنانكه بارها اعلام كرده ام، هر گونه همكاري و نزديكي با بقاياي نظام سلطنت غير مشروع و عليه انقلاب مردم ايران است. از نظر ما كساني كه در جنايات اين رژيم يا آن رژيم دست داشته اند بايد در مقابل عدالت با همه تضمين هاي ضروري قرار بگيرند.
سوال آقاي اوليا، بگذاريد برگرديم به امروز، شما با مشكل بزرگي كه جامعه جهاني و منطقه ما يعني خاورميانه با آن مواجه است يعني افراطي گري ديني و بنيادگرايي آشنا هستيد، به عنوان يك هنرمند به اين مساله چگونه نگاه ميكنيد؟.
جواب: واضح است كه من به عنوان يك هنرمند عميقا از بنيادگرايي و افراطي گري ديني نفرت داشته باشم. رژيم آخوندي معلم و آموزگار همه بنيادگراهاست، كارهاي نفرت آوري كه اين روزها داعش در تخريب بناها تاريخي و هنري و ارزشهاي بشري ميكند، همان كارهايي است كه رژيم ايران از 37 سال پيش در شكلهاي پيچيده تر و جنايتكارانه تر دنبال كرده است. سركوب هنرمندان، محروم كردن زنان از موسيقي و آواز، آواره كردن هنرمندان اصيل، به خدمت گرفتن يك عده هنرمند نما براي توجيه جنايات رژيم و از بين بردن بسياري از آثار هنري وتاريخي ازحمله برخي كتيبه هاي تخت جمشيد، تحت اين عنوان مسخره كه با ارزشهاي اسلامي و شرعي وفق ندارد، همان كاري است كه الان داعش ميكند در حقيقت داعش اينها را از آخوندهاي ايران ياد گرفته است.
اين را هم اضافه كنم من در زندگي سي و چند ساله با مجاهدين بخوبي فهميده ام كه اين جنايات هيچ ربطي به اسلام ندارد از قضا مجاهدين به مثابه مسلمانان واقعي و اصيل ، بيشترين احترام و ارزش را براي هنر و هنرمندان و آثار و ارزشهاي تاريخي قائل هستند. بگذاريد اين نكته را هم اضافه كنم كه واقعا اگر جهان ميخواهد از شر بنيادگرايي و تروريسم و افراطي گري خلاص شود بايد از شر اين رژيم خلاص شود و اگر هم بخواهد از شر اين رژيم خلاص شود هيچ راهي ندارد جز اينكه همين شورا و مجاهدين را به عنوان نمايندگان مردم ايران رسميت بشناسد و نه فاشيسم ديني حاكم را كه نه ربطي به اسلام دارد و نه ربطي به ايران.