انجمن نجات ايران
واحد 2 زندان قزل حصار طبق
گفته زندانیان فعلی, واحد اعدامی ها است. پنجشنبه 4 تیر 94 برابر با 15 ژوئن 2015
, 54 زندانی محبوس در همچو واحدی نامه ای را توانستند به بیرون زندان برسانند. این
زندانیان محکوم به اعدام از مردم ایران , جهان و همچنین از تمامی مجامع حقوق بشری
خواسته اند که به داد آنها برسند.
آری در دوران حاکمیت جناح " اصلاح طلب" روحانی – رفسنجانی, "عدالت" کارگزاران ولایت بیداد میکند. مدره تمایی این جناح با پشتیبانی مماشاتگران با این نامه ها و دیگر اعتراضات اجتماعی, رسواتر میشوند.
انسانهای محبوس چه سیاسی و چه غیر سیاسی عصیان کرده اند. کارگران, معلمان, پرستاران و تمامیت ایران در حال عصیان هستند.
این اتفاقات خط هشداری است بر مماشاتگران و حتی معامله گران مذاکره کننده در میز اتمی ولایت فقیه.
54 محکوم به اعدام که بقول خودشان در نامه شان, هر لحظه و هر ثانیه می میرند و زنده میشوند در همین نامه شان : "می گوییم : ما از ناچاری قرباني کسانی از حکومت شدیم که تریلر تریلر روزانه مواد مخدر وارد کشور میکنند؟!! "
زندان و زندانی تاریخچه طولانی دارد ولی میشود گفت تاریخ زندانی سیاسی موازی حاکمیت دیکتاتوری و حکومتهای توتالیتر در سراسر جهان و تمامیت تاریخ بشری است.
در مراجعه به اسناد تاریخی, می نویسند: " در ایران معاصر و پس از برقراری حکومت قاجار قدیمی ترین زندان بزرگ در تهران زندانی به نام انبارشاهی بود که زیر نقاره خانه ی ارک یعنی محل فعلی بانک ملی بازار قرار داشت و زیر نظر حاجب الدوله (رئیس تشریفات) اداره می شد.
زندان قبل از اسلام نیز درایران استفاده میشده است بااین تفاوت که زندانها در ابتدا به عنوان محلی برای از بین بردن افراد یا رجالی که به نوعی باید در فراموشی مطلق از بین میرفتند به وجود آمد.پس از ورود اسلام نیز درایران این بازداشتگاهها به دست خلفای عباسی احداث شد و کم کم به روزهای قبل از ورود اسلام و محبوس کردن برای از بین بردن افراد تبدیل شد."
زندان قصر اولین زندان متمرکز تهران است. در زمان ریاست سوئدی ها بر شهربانی (نظمیه) تهران، زندان نظمیه در محل اداره شهربانی (بخشی از وزارت خارجه فعلی) در میدان توپخانه واقع بود. این زندان مرکب از دو یا سه اتاقک کوچک معروف به حبس نمره یک و چند اتاق و یک زیرزمین برای زندانیان عمومی بود.
زندان قصر در تاریخ 11 آذرماه 1308 به دست رضاشاه افتتاح گردید. فاز اولیه زندان که در آن زمان افتتاح شد 192 اتاق بود با گنجایش 800 زندانی. بعدها و تا زمان ساخت زندان اوین در دهه چهل، این زندان تنها زندان پایتخت بود. در این دوران زندان قصر توسعه زیادی پیدا کرد.
"برای اولین بار درایران در دوران قاجاریه امیرکبیر در سال 1266ه.ق. با صدور فرمانی اقدام به لغو شکنجه و سرو سامان دادن به اوضاع زندانها و زندانیان کرد ولی به خاطر عزل ویاین اقدامات چندان دوامینداشت با این همه در دوران قاجار باز هم تشویق برخی افراد نظیر میرزا حسین خان سپهسالار اقداماتی برای انسانی کردن زندانها صورت پذیرفت. در میاناین اقدامات کنت دومون فورت اولین رئیس پلیس تهران توانست اقدامات عمدهای را در دوران پس از وقوع انقلاب مشروطه به وجود آورد."( از ویکی پدیا)
پس ازانقلاب ضد سلطنتی در ایران این زندان و همه زندانهای دیگر به شکنجه گاه خلقهای ایران تبدیل شد که همچنان ادامه دارد.
همزمان با توسعه اقتدارگرایی مستبدین در ایران زمین, الزامات به بند کشیدن آزادی و آزادیخواهان نیز گسترش می یابد. اما بموازات این روند ضد انسانی, افراد متمدن و آزادیخواه نیز راه خلاف آن نوع اقتدارگرایی درپیش می گیرند . زندانیان مقاومتر میشوند و با انواع اعتراضات,
تمامی خلقها را بر علیه بیداد ولایت فرا میخوانند.
این اشاره کوتاه و مختصر به تاریخچه زندان بهانه ای بود که 54 زندانی هموطن طی نامه ای لب به شکایت گشوده و طلب یاری نموده اند. از محتوای نامه آنان چنین برداشت میشود که آنان, هموطنان قربانی جهل, جنایت و خیانت تمامی باندها و جناحهای رژیم ولایت فقیه ایران هستند. و ما خطاب به آنان می گوئیم که حرفها و درددلتان درست و به موازی خواسته های همه زندانیان سیاسی و آزادیخواهان هموطن است.
این قربانیان فساد و تباهی حکومت ولایی ایران در نامه شان می نویسند: " این نامه را در شرایطی می نویسیم که هر روز از میان ما عزیزترین دوستانمان را با زور بیرون کشیده به دار می زنند، ما از نگرانی و دل آشفتگی مردن خواب و خوراک نداریم. ... ما قربانیان رژیمی هستیم که از گرسنگــی، فقر، بیچارگــی، به ناچار و اجبارا در ایــن مسیــر تباهـی ناخواسته قــرار گرفته ایم و الان نیز توسط همان رژیم ایجاد کننده فقر و بدبختــی و قتل عام می شویـم.اگـر کار داشتیم، اگر محتاج نبودیم، اگــر زندگیمان می چرخید و بچه هایمان گرسنه نبودند چــرا باید به این کار مرگبار دست می زدیم؟!!"
بلی هموطن تمامی ملت ایران مثل شما قربانی رژیم تبهکار ولایت فقیه هستند. هر روز از پیکر این ملت خون می ریزد. هر روز سرمایه های مادی و انسانی ایران زمین توسط همان رژیمی که شما نیز بگفته خودتان قربانی آن هستید, به تاراج رفته و نابود میشود. ما نیز ضمن حمایت از شما هموطنان که حق حیات دارید, تنها راه را اتحاد و بهم پیوستگی ارتش قیام و ارتش آزادیبخش ملی ایران می دانیم. و این جزو محکمات و یقین سیاسی تمامی آزادیخواهان است. در پرتو چنین یقینی است که همه ملت ایران بهمراه شما قربانیان این رژیم از دست حکومت ولایی ضد حیات و شادابی رها خواهند شد.
این آرزو و خواسته در چشم انداز نزدیک بوقوع خواهد پیوست
آری در دوران حاکمیت جناح " اصلاح طلب" روحانی – رفسنجانی, "عدالت" کارگزاران ولایت بیداد میکند. مدره تمایی این جناح با پشتیبانی مماشاتگران با این نامه ها و دیگر اعتراضات اجتماعی, رسواتر میشوند.
انسانهای محبوس چه سیاسی و چه غیر سیاسی عصیان کرده اند. کارگران, معلمان, پرستاران و تمامیت ایران در حال عصیان هستند.
این اتفاقات خط هشداری است بر مماشاتگران و حتی معامله گران مذاکره کننده در میز اتمی ولایت فقیه.
54 محکوم به اعدام که بقول خودشان در نامه شان, هر لحظه و هر ثانیه می میرند و زنده میشوند در همین نامه شان : "می گوییم : ما از ناچاری قرباني کسانی از حکومت شدیم که تریلر تریلر روزانه مواد مخدر وارد کشور میکنند؟!! "
زندان و زندانی تاریخچه طولانی دارد ولی میشود گفت تاریخ زندانی سیاسی موازی حاکمیت دیکتاتوری و حکومتهای توتالیتر در سراسر جهان و تمامیت تاریخ بشری است.
در مراجعه به اسناد تاریخی, می نویسند: " در ایران معاصر و پس از برقراری حکومت قاجار قدیمی ترین زندان بزرگ در تهران زندانی به نام انبارشاهی بود که زیر نقاره خانه ی ارک یعنی محل فعلی بانک ملی بازار قرار داشت و زیر نظر حاجب الدوله (رئیس تشریفات) اداره می شد.
زندان قبل از اسلام نیز درایران استفاده میشده است بااین تفاوت که زندانها در ابتدا به عنوان محلی برای از بین بردن افراد یا رجالی که به نوعی باید در فراموشی مطلق از بین میرفتند به وجود آمد.پس از ورود اسلام نیز درایران این بازداشتگاهها به دست خلفای عباسی احداث شد و کم کم به روزهای قبل از ورود اسلام و محبوس کردن برای از بین بردن افراد تبدیل شد."
زندان قصر اولین زندان متمرکز تهران است. در زمان ریاست سوئدی ها بر شهربانی (نظمیه) تهران، زندان نظمیه در محل اداره شهربانی (بخشی از وزارت خارجه فعلی) در میدان توپخانه واقع بود. این زندان مرکب از دو یا سه اتاقک کوچک معروف به حبس نمره یک و چند اتاق و یک زیرزمین برای زندانیان عمومی بود.
زندان قصر در تاریخ 11 آذرماه 1308 به دست رضاشاه افتتاح گردید. فاز اولیه زندان که در آن زمان افتتاح شد 192 اتاق بود با گنجایش 800 زندانی. بعدها و تا زمان ساخت زندان اوین در دهه چهل، این زندان تنها زندان پایتخت بود. در این دوران زندان قصر توسعه زیادی پیدا کرد.
"برای اولین بار درایران در دوران قاجاریه امیرکبیر در سال 1266ه.ق. با صدور فرمانی اقدام به لغو شکنجه و سرو سامان دادن به اوضاع زندانها و زندانیان کرد ولی به خاطر عزل ویاین اقدامات چندان دوامینداشت با این همه در دوران قاجار باز هم تشویق برخی افراد نظیر میرزا حسین خان سپهسالار اقداماتی برای انسانی کردن زندانها صورت پذیرفت. در میاناین اقدامات کنت دومون فورت اولین رئیس پلیس تهران توانست اقدامات عمدهای را در دوران پس از وقوع انقلاب مشروطه به وجود آورد."( از ویکی پدیا)
پس ازانقلاب ضد سلطنتی در ایران این زندان و همه زندانهای دیگر به شکنجه گاه خلقهای ایران تبدیل شد که همچنان ادامه دارد.
همزمان با توسعه اقتدارگرایی مستبدین در ایران زمین, الزامات به بند کشیدن آزادی و آزادیخواهان نیز گسترش می یابد. اما بموازات این روند ضد انسانی, افراد متمدن و آزادیخواه نیز راه خلاف آن نوع اقتدارگرایی درپیش می گیرند . زندانیان مقاومتر میشوند و با انواع اعتراضات,
تمامی خلقها را بر علیه بیداد ولایت فرا میخوانند.
این اشاره کوتاه و مختصر به تاریخچه زندان بهانه ای بود که 54 زندانی هموطن طی نامه ای لب به شکایت گشوده و طلب یاری نموده اند. از محتوای نامه آنان چنین برداشت میشود که آنان, هموطنان قربانی جهل, جنایت و خیانت تمامی باندها و جناحهای رژیم ولایت فقیه ایران هستند. و ما خطاب به آنان می گوئیم که حرفها و درددلتان درست و به موازی خواسته های همه زندانیان سیاسی و آزادیخواهان هموطن است.
این قربانیان فساد و تباهی حکومت ولایی ایران در نامه شان می نویسند: " این نامه را در شرایطی می نویسیم که هر روز از میان ما عزیزترین دوستانمان را با زور بیرون کشیده به دار می زنند، ما از نگرانی و دل آشفتگی مردن خواب و خوراک نداریم. ... ما قربانیان رژیمی هستیم که از گرسنگــی، فقر، بیچارگــی، به ناچار و اجبارا در ایــن مسیــر تباهـی ناخواسته قــرار گرفته ایم و الان نیز توسط همان رژیم ایجاد کننده فقر و بدبختــی و قتل عام می شویـم.اگـر کار داشتیم، اگر محتاج نبودیم، اگــر زندگیمان می چرخید و بچه هایمان گرسنه نبودند چــرا باید به این کار مرگبار دست می زدیم؟!!"
بلی هموطن تمامی ملت ایران مثل شما قربانی رژیم تبهکار ولایت فقیه هستند. هر روز از پیکر این ملت خون می ریزد. هر روز سرمایه های مادی و انسانی ایران زمین توسط همان رژیمی که شما نیز بگفته خودتان قربانی آن هستید, به تاراج رفته و نابود میشود. ما نیز ضمن حمایت از شما هموطنان که حق حیات دارید, تنها راه را اتحاد و بهم پیوستگی ارتش قیام و ارتش آزادیبخش ملی ایران می دانیم. و این جزو محکمات و یقین سیاسی تمامی آزادیخواهان است. در پرتو چنین یقینی است که همه ملت ایران بهمراه شما قربانیان این رژیم از دست حکومت ولایی ضد حیات و شادابی رها خواهند شد.
این آرزو و خواسته در چشم انداز نزدیک بوقوع خواهد پیوست