۱۳۹۴ مرداد ۲, جمعه

انجمن نجات ايران .مهدی کوهستانی:‌ از انقلاب فرهنگی تا فرهنگیان معترض

انجمن نجات ايران 
بمناسبت اعتراض معلمان در روز سی یک تیر
«چیزی به جز تعلیم و تربیت سیاسی وجود ندارد. هر چه یک نظامِ تعلیم و تربیت خود را غیرسیاسی‌تر بنامد، تاثیرات سیاسی آن و کارکردش در تثبیتِ سلطه خطرناک‌تر خواهد بود. موضوع تنها این است که تعلیم‌دهنده چه سیاستی را به کار می‌برد: سیاست سرکوبگران یا سیاست ستمدیدگان. تربیت به هیچ وجه نمی‌تواند موضوعی خنثی باشد. تربیت یا وسیله‌ای برای رهایی انسان‌هاست و یا وسیله‌ای برای تحت تسلط قرار دادن ستمدیدگان»(آموزش ستمدیگان،پائولو فریره) 
مقدمه
در جوامع امروزی ، بنیادهای آموزشی جایگاه ویژه ای در رشد و تکامل عمومی و نقش برجسته ای در بدست آوردن و حفظ دستاوردهای اجتماعی داشته اند و دارند . جامعه آگاه آموزشی ایران نیز از آن مستثنی نیست به ویژه در طی نیم قرن اخیر، تلاش بی وقفه ای را در کسب موقعیت واقعی خود پیشبرده است و بی تردید علیرغم همه گونه ممانعت ها و سرکوبگریها ، راهی به تغییر و تکامل در جامعه خواهد یافت. از زمان روی کار آمدن آقای روحانی سالانه بیش از یک هزار اعتراض و اعتصاب ثبت شده است، اما اعتراضات فرهنگیان به سطح کشوری کشیده شده است که از دی و اسفند سال گذشته تا اردیبهشت امسال گاه در دهها شهر این اعتراضات خود را برجسته کرده است. مطالبات این فرهنگیان که چهارده مورد آن را بوضوح مطرح کرده اند. – ترمیم و اصلاح حقوق و دستمزدها و هماهنگ با سایر کارکنان دولت – ساخت بیمارستانهای تخصصی – احیای بانک فرهنگیان برای اعطای تسهیلات ارزان - ساخت و خرید هتل در شمال و جنوب کشور در محلهای تفریحی – نظارت بر صندوق ذخیره فرهنگیان – دخالت در تدوین کتاب – استاندارد کردن محیطهای آموزشی با استانداردهای بین المللی – اجرای ماده 51 برای فرهنگیان جانباز و ایثارگر – صدور مجوز فعالیت کانونهای صنفی – تبدیل حق التدریسی و پیمانی به رسمی – لغو محکومیت ، زندان ، انفصال از خدمت – پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان و پرداخت حقوق – برخورداری از آموزش رایگان برای همه – بهبود سطح معیشت. در تاریخ سی یکم تیر برای آزادی آقای عبدی رئیس کانون صنفی تظاهراتی در مقابل مجلس برگزار می شود. خوشبختانه سطح مبارزات و خواست جامعه کارگری ایران بسیار فراتر از شرایط اوایل دهه هشتاد است و همبستگی کارکنان با نمایندگانشان بسیار تحسین برانگیز است و زندانی بودن نماینده را یعنی زندانی بودن خواسته هایشان می دانند و یکی بدون دیگری امکان ندارد. چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی [1]ما شاهد هماهنگیهای فراوان موجود می باشیم که می توان انتظار داشت که نتیجه خوبی بثمر برساند.  

مبارزات معلمان
18 بهمن سال 1340 که باشگاه مهر قطعنامه افزایش دستمزد معلمان را برابر با دیگر بخشهای اقتصاد ایران تصویب کرد، این حرکت نقش ارزشمند مبارزات فرهنگیان را در ایران پر رنگتر کرد چرا که در دوازده اردیبهشت همان سال با تعطیلی کلیه مدارس و تظاهرات گسترده معلمان، نقطه عطفی تاریخی در کارنامه آنها ثبت شده است.
روزنامه ی اطلاعات حوادث 12 اردیبهشت 1340 را چنین گزارش کرده است: ساعت 8.5 معلمان به میدان بهارستان رسیدند. معلمان از ابتدای صبح به میدان بهارستان آمده و جلوی مجلس جمع شدند. اما چون ماموران خیابان اکباتان را بسته بودند، در خیابان شاه‌آباد و اول بهارستان روی زمین نشستند. ماموران از ماشین آب‌پاش برای متفرق کردن مردم استفاده کردند. معلمان علی‌رغم این که خیس شده بودند از جای خود بلند نمی‌شدند... پس از مدتی اولین برخورد صورت گرفت. عده ای به طرف ماشین‌ها رفتند و سر لوله‌های آب را به سمت دیگر گرداندند... قرار بود هیاتی از معلمان با رئیس مجلس ملاقات کنند، اما سیر حوادث به گونه‌ی دیگری رقم خورد. معلمان فریاد می‌زدند و شعار می‌دادند و ماموران نیز تیر هوایی شلیک می‌کردند و با باتوم معلمان را می‌زدند. صدای تیراندازی هوایی وشعارهای معلمان درصحن علنی مجلس شنیده میشد. مجلس درحال بررسی وضعیت حقوقی معلمان بود که یکی از نمایندگان مخالف برخواست وخطاب به رییس مجلس گفت در بیرون معلمان را می کشند و ما اینجا لایحه‌ی حقوق معلمان را بررسی می کنیم. جلسه متشنج شد... در خیابان درگیری ادامه داشت. معلمان با پیکر خونین سه معلم روبرو شدند. دو تن با چاقو زخمی شده بودند و نفر سوم نیز گلوله ای درسر داشت. سرگرد شهرستانی رییس کلانتری با اسلحه ی کمری خود به سر دکتر خانعلی شلیک کرده‌ بود. پیکر وی روی دست معلمان با شعار"کشتند یک معلم را"، به بیمارستان منتقل شد. متاسفانه اقدامات پزشکان موثر واقع نشد و دکتر خانعلی کشته شد. [2]به دنبال آن، موج اعتراضات و انزجار از این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت.  مدارس تعطیل شد. تشیع جنازه‌ی باشکوهی برای وی برگزار شد. احزاب سیاسی ،گروه‌های صنفی و سندیکاهای کارگری با صدور اطلاعیه حمایت خود را ازمعلمان اعلام کردند. تهران بعد از کودتای 28 مرداد چنین راهپیمایی با شکوهی بخود ندیده بود.
باردیگر درسال 1357ما شاهد اعتصابات سراسری معلمان ودانش آموزان و شرکت درراهپیماییها ی عظیم، علیه حکومت پهلوی بودیم. تاریخ بیداری ایران نقش این جنبش را در سرنگونی نظام استبدادی فراموش نخواهد کرد.[3]
بسیاری از نیروهای جوانی که دردانشسراهای تربیت معلم به تحصیل اشتغال داشتندودر دوجبهه مبارزات دانشجویی ومعلمان پا به پای مردم می جنگیدند ، با فروپاشی حکومت پهلوی به استخدام آموزش وپرورش در آمدند و همگام با دانش آموزان درآموزش عمومی و گسترش کتابخانهها...نقش ویژه یافتند ودر شوراهای معلمان به فعالیت پرداختند وتلاش می کردند تا به آرمانها ونیازهای واقعی جامعه که منجر به شرکت آنان در انقلاب 57 شده بود ، پایبند باشند.
در آغاز سال 58 با صدور فرمان انقلاب اداری و در ادامه آن در اردیبهشت ماه سال 1359، با فرمان انقلاب فرهنگی توسط خمینی وپیشبرد آن توسط کارگزارانش در شورای انقلاب فرهنگی، ... ، اخراج و دستگیری معلمان وکارگران و ... آگاه پیگیری شد. با اشغال دانشگاهها و به تعطیلی کشاندن کلیه مراکز آموزشی تا سال 1362 و استفاده [4]از فضای مناسبی که جنگ ایران و عراق فراهم آورده بود و آنرا نعمت الهی می نامیدند ، موقعیت برای پاکسازی معلمانی که برای آموزش و پرورش نسل جدید از جان ودل مایه می گذاشتند وسعی در تغییر مناسبات قبل از قیام داشتند ، همزمان با اخراج و بازخریدی همینگونه عناصر آگاه در سایر موسسات دولتی آغاز و ادامه یافت . در این دوره بسیاری از معلمان ،دانشجویان و اساتید و کارکنان آگاه، پاکسازی واز کار بیکار شدند وعده ای نیز دستگیر وزندانی و اعدام شدند. تعداد زیادی از این نیروی بیکار شده نیزبه کارگری و مشاغل کاذب روی آوردند.
با پاکسازی مدارس، ادارات و تعطیل شدن دانشگاهها و شروع جنگ ایران وعراق، برگ دیگری ازدفتر تاریخ مبارزات معلمان ورق خورد . با ایجاد مراکز علنی و مخفی تفتیش عقاید در مدارس و دانشگاهها تحت نام های مختلف انجمن های اسلامی وحراست و ...، با کنترل دانش آموزان و معلمان ، در فضای توهم و اعتماد و گسترش سرکوب وایجاد ترس و وحشت ، این جنبش به سکوت کشانده شد.
هر روزشرایط برای استخدام معلم وحفظ شغل معلمی بسیار سخت شد تا جایی که کوچکترین ردی یا نسبتی در ارتباط با نیروهای سیاسی مخالف وحتی منتقد حاکمیت منجر به از دست دادن شغل دولتی می شد و حتی تا سالها قبولی در امتحان ورودی دانشسرا، مستلزم شرایط بسیار خاصی بود و برای خیلی از آزمون دهندگان نامه ای با مضمونشما حایز شرایط علمی می باشید اما صلاحیت اخلاقی برای ورود به دانشسرا و معلمی را ندارید" فرستاده می شد. این آزمون دهندگان دانش آموزانی بودند که همراه با معلمان خود در تظاهراتهای بزرگ علیه حکومت پهلوی شرکت کرده بودندوحتی تعدادی از جوانانی که برای پیکار با بی سوادی در سالهای اولیه انقلاب شرکت می کردند تا داوطلبانه به بیسوادان بزرگسال آموزش دهند از این کار منع شدند . طی سالهای جنگ، حاکمیت با شناخت از قدرت معلم وآموزش در تکامل جامعه، توانست این قدرت مهم را شکسته ودر کنترل واختیار خود بگیرد.
شاید نسل جوان امروز، بدلیل حاکمیت سانسور و تفتیش عقاید، آگاهی قابل تعمقی از آن دوران و شرایط نداشته باشد. بنابراین یادآوری آن موقعیت و شرایط ، بیانگر اهمیت نقش معلمان و موسسات آموزشی برای تمام دولتها در جهان می باشد و این که آموزگارانبعنوان بخشی حساس از روشنفکران یک جامعه ، نقش بسیار اساسی در مبارزات اجتماعی و سیاسی یک جامعه داشته و دارند . از دید معلم مبارز پائولو فریره؛ معلمان ؛ کارگران فرهنگی هستند که فرهنگ آگاهی وامید و اعتراض به بی عدالتی را پرورش می دهند.
خصوصی سازیآموزش در ایران
با نگاهی به پیش شرطهای بانک جهانی برای پیوستن کشورها به بازار جهانی ودریافت وام و تسهیلات که دامی بیش برای کشورهایی مانند ایران برای غارت ثروت ملی نیست می توان پی به بسیاری از برنامه های به ظاهر توسعه اقتصادی برد. به عنوان اولین شرط می توان به خصوصی سازیهای وسیع از جمله آموزش و بهداشت در کشورهایی که دولتهایشان خواهان پیوستن به سیستم سازمان تجارت جهانی ، صندوق بین الملی پول و بانک جهانی هستند اشاره کرد[5] که حداقلهایی که سالها با تلاش مردم به دولتها تحمیل شده است را مبنای استفاده از تسهیلات برای دولتها و نه مردم قرار می دهند. در ایران نیز طی سالهای متمادی که دولت درخواست عضویت در سازمان تجارت جهانی را داشته است باید بتدریج برای اجرای برنامه های پیشنهادی بانک جهانی یا ریاضت اقتصادی و خصوصی سازی آماده می کرده است. در همین راستا می بینیم که در برنامه اول توسعه موضوع خصوصی سازی یعنی واکذاری بخش دولتی به بخش خصوصی در خط و مشی ها و سیاستهای برنامه اول توسعه اقتصادی حکومت جمهوری اسلامی در سال 1368 مطرح گردیده است و به همین دلیل به متقاضیان تاسیس مدارس غیر دولتی که به مدارس غیر انتفاعی نامگذاری شده اند پاسخ مثبت داده ومدارس غیر انتفاعی شروع به فعالیت نمودند. در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی که به زعم و تبلیغات حاکمیت به عنوان دوران سازندگی از آن یاد میشود ، اولین گامها برای خصوصی سازی آموزش با بحث مدارس غیر انتفاعی شروع شد. با رشد خصوصی سازی، تلاش سازمانیافته ای برای تخلیه مراکز عمومی دولتی از معلمین به اصطلاع نخبه تر آغاز شد و همزمان کمک های دولتی به مراکز آموزشی عمومی بتدریج سیر قهقرائی را شروع نمود تا در پروسه ای ، بار هزینه های دولتی را به هیچ و یا حداقل برسانند. با این پروسه و درجا زدن دستمزدها ، با تحمیل ضعف اقتصادی ، سطح زندگی فرهنگیان به پائین ترین سطح ممکن تنزل یافت.
البته به تصور عده ای عطای مجوز به متقاضیان تأسیس مدارس غیردولتی فقط در صورتی می‌توانست موجه باشد که انگیزه‌ی اصلی متقاضیان، «تعلیم و تربیت با کیفیت برای تمام افراد جامعه» باشد، نه کسب سوداقتصادی. نام‌گذاری «مدارس غیرانتفاعی» در قانون سال ۱۳۶۸ نیز برخاسته از همین اصل است.
اما می بینیم طی سالهای اخیر مدارس غیر انتفاعی نه تنها رشد بسیار سریعی پیدا کرده بلکه برای اهداف سیاسی حاکمیت نیز بسیار سودمند بوده است از طرفی مدارس غیر انتفاعی چهره طبقاتی آموزش را بسیار بارز کرده است با نگاهی به وضعیت اسفبار مدارس دولتی بخصوص در مناطق پرجمعیت و کارگری و بویژه در شهرستانها این تفاوت بین مدارس و کیفیت امکانات آموزشی بسیاربه چشم می آید ومی بینیم که مدارس غیرانتفاعی نه تنها به یک پرستیژ اجتماعی تبدیل شده است بلکه کیفیت آموزش در بسیاری از مدارس بشدت پایین است و البته تفاوت دستمزد بین بخش خصوصی و دولتی نیز قابل مطرح شدن است.
طبق اصل 30 قانون اساسی :« دولت موظف است وسایل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوران متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور تا سرحد رایگان گسترش دهد».
احمد رضا روشن در مقاله ای تحت عنوان آسیب شناسی خصوصی سازی آموزش عالی در ایران، چنین اشاره کرده است: " در مجموع می‌توان گفت چیزی به نام بخش خصوصی واقعی در آموزش عالی ایران وجود ندارد. در ایران دخالت سازمان‌های رسمی در آموزش عالی بسیار زیاد و در عوض حمایت، اندک است، در حالی که باید عکس این موضوع عمل شود . یعنی دخالت مستقیم، اندک و حمایت مالی و قانونی از آموزش عالی زیاد باشد. گرچه نظام آموزش عالی ایران یک نظام متمرکز محسوب می‌شود که سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی آن توسط چند دستگاه رسمی انجام می‌گیرد، اما عمده هزینه‌های آن بـر دوش مردم است، بـه طوری که بیش از چهار پنجم دانشجویان کشور در دوره‌های شهریه‌ای مشغول به تحصیل انـد و بـخش عمومی مسئوولیت کمی در قبال تامین هزینه‌های آموزش عالی بر عهده گرفته است".[6]
بعد از این برنامه های غیرمستقیم دولت برای خصوصی سازی مدارس با توجه به تسهیلاتی که برای متقاضیان خصوصی سازی مدارس درنظر می گیرد در تقابل با قانون اساسی می باشد چون دولت را موظف به تهیه امکانات وتسهیل آموزش رایگان برای همه اقشار مردم ایران می کند اما در خصوصی سازی می دانیم که جایگاهی برای مردم شاید در شعار اما در عمل قائل نیستند و اگر از وضعیت بی سروسامان مدارس و فقر امکانات که هر ساله منجر به آتش سوزی در مدارس و سوختن دانش آموزان ومعلمان می شود بگذریم باید گفت که وضعیت مدارس خصوصی دست کمی از مدارس دولتی ندارند و با اندک امکانات آموزشی مبلغهای کلانی دریافت می کنند و عده ای از خانوادهها بسیار تلاش می کنند تا فرزندان خود را از کلاسهای 40-35 نفره مدارس دولتی به مدارس غیرانتفاعی که کمی خلوت تر است منتقل کنند.از طرفی تبلیغ قبولی تضمینی در کنکور و دانشگاه های خاص نیز انگیزه دیگری است که خانواده را وادار به پذیرفتن شرایط سخت اقتصادی به امید آینده بهتر برای فرزندان می کند.
بر اساس قانون 88 برنامه سوم توسعه دولت گام جدی در جهت خصوصی سازی و بعبارتی پیمانکاری کردن آموزش و پرورش برداشت. در آخرین روزهای سال 81 «معاون مشارکتهای مردمی وزارت آموزش و پرورش از واگذاری کارهای اجرایی آموزش وپرورش در سال 82 به بخش خصوصی خبر داد و گفت طبق موضوع ماده 88 قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت توسط بخش غیر دولتی به سه روش خرید خدمات از بخش غیردولتی،مشارکت با بخش غیردولتی و واگذاری مدیریت به بخش غیردولتی صورت می گیرد».[7] هم مردم وهم حاکمیت بخوبی از نتایج این تصمیم گیریها با خبر می باشند، عدم توانایی مردم در استفاده از این مدارس غیر انتفاعی دولت را بر آن می دارد تا اقدام به پرداخت وام برای شهریه سنگین این مدارس کند. زینی وند مدیر کل مدارس غیر دولتی آموزش وپرورش عنوان کرده است: «به دانش‌آموزان مدارس غیردولتی وام 10 میلیون تومانی برای پرداخت شهریه پرداخت خواهد شد». [8] از طرفی حاکمیت در دوران دولت اصلاحات بسیاری از امتیازات مدارس غیر انتفاعی با وامهای کلان را به افراد وابسته به طیف اصلاح طلبان را داد به عنوان نمونه مدارس زنجیره ای سلام توسط حجاریان را می توان نام برد.[9] دیگر کار بجایی رسیده که حتی خود وزرا هم صدایشان در آمده است. حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر سابق آموزش و پرورش در تاریخ 21 مهر 1391 اعلام کرد: «با خصوصی‌سازی آموزش و پرورش مخالفم همچنین حاجی بابایی در تاریخ 28 آبان 1393 اعلام کرد: «با خصوصی‌سازی زیر پای معلمان را خالی کردند». گزارشات نشریات خودی نیز از مناطق تهران عمق فاجعه را نشان می دهد. سرویس اجتماعی مشرق نیوز در گزارشی مربوط به مدارس غیر انتفاعی می نویسد: ساکنان 8 شهرک امید دژبان، نمونه سپاه، صدف، آبشار، شهاب، پارس، کوهستان و اسکان در منطقه 22 تهران هم با همین مشکل مواجه شدند؛ آن هم با داشتن هزار دانش‌آموز که نیمی از آن‌ها در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل هستند. تصور این‌که برای 8 شهرک با 14هزار نفر جمعیت، مدرسه‌ای پیش‌بینی نشده باشد، به خودی خود عجیب به نظر می‌رسد. البته شاید چندان هم جای تعجبی نداشته باشد. به گفته مسئول حاضر در آموزش‌وپرورش منطقه 22، به علت همکاری نکردن تعاونی‌ها و شهرداری منطقه، در ابتدا هیچ مدرسه‌ای برای شهرک‌های مورد نظر ساخته نشد و اهالی مجبور بودند فرزندان خود را برای تحصیل در مدارس دیگری که فاصله‌شان با محل زندگی آن‌ها نسبتاً زیاد بود، ثبت‌نام کنند که این مسأله خودش بار هزینه استفاده از سرویس مدرسه را بر دوش آن‌ها می‌گذاشت. وی ادامه می‌دهد: «بالاخره در تعاملی که میان شهرداری و تعاونی مسکن «رسا» سپاه صورت گرفت و بر اساس تعهدی که ارگان‌های سازنده شهرک‌ها در رابطه با ساخت فضای آموزشی، به آموزش و پرورش داشتند، قرار شد 2 مدرسه در این منطقه ساخته و تحویل آموزش و پرورش شود که کلنگ ساخت آن‌ها 6سال پیش زمین زده شد. مدرسه‌ها تا مرحله اسکلت بندی رسیده بود که به دلایل مختلف طرح متوقف شد. اما بعد از مدتی مجدداً شهرداری منطقه 22 مدارس نیمه ساز را تحویل گرفت وکار ساخت مدارس ادامه پیدا کرد.» او می‌گوید: «در نهایت مدرسه‌ها آماده بهره‌برداری شدند و اهالی منطقه از این موضوع بسیار خوشحال بودند چرا که خیال می‌کردند یکی از مدرسه‌ها دخترانه و دیگری پسرانه خواهد شد و دیگر مشکلی برای رفت و آمد فرزندانشان نخواهند داشت. اما شهرداری منطقه در صورتی که موظف بود مدارس را در اختیار آموزش و پرورش قرار دهد، پیش از تعطیلات عید، مدرسه‌ها را به مناقصه گذاشت تا به عنوان مدرسه غیر انتفاعی، کار خودشان را آغاز کنند. برنده مناقصه هم تصمیم گرفت مدارس در مقاطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان پسرانه فعالیت کنند .» وی ادامه می‌دهد: «شهریه‌ای که برای این مدارس غیرانتفاعی در نظر گرفته شده، 4 میلیون تومان برای مقطع ابتدایی و 5 تا 7 میلیون تومان برای مقطع راهنمایی و دبیرستان است و این در حالی است که مردم منطقه معمولاً از قشر متوسط و ضعیف هستند و گاهی حتی برای پرداخت 500 هزار تومان هزینه سرویس مدرسه، با مشکل مواجه هستند». [10]
به نظر می رسد دولت بسیار بیشتر از گذشته قطار خصوصی سازی را سرعت بخشیده و بیش از همه در حال حاضر بربخش آموزش و بهداشت تاکید دارد بطوری که در سال 1392 از مجموع مدارس در ایران 8 درصد در بخش غیر انتفاعی بوده است و وزیر آموزش وپرورش اعلام داشته که در سال 1393 این بخش از مدارس غیرانتفاعی 50 درصد رشد خواهد داشت یعنی به 12 در افزایش می یابد. [11].
در صورتی که این اعداد وارقام صحیح باشد باید گفت تا چند سال آینده آموزش در ایران کاملا خصوصی خواهد شد.
احمد سیف در رابطه با خصوصی سازی آموزش می نویسد که: " هرروز که می‌گذرد از ایران اخبار ترسناک‌تریمی‌رسد… در این‌جامی‌خوانیم که آموزش برخلاف قانون، دیگر«رایگان» نیست یعنی بدون این که قانونی هنوز از مجلس گذرانده باشند آموزش را «خصوصی» کرده‌اند و به کالا تبدیل شده است.... " اولین و عمده‌ترین اثر خصوصی سازی کنار گذاشته شدن همه کسانی است که برای پرداخت هزینه های آموزشی امکانات مالی در اختیار ندارند. یعنی از همان آغاز فرایند انتخاب کسانی که برای استفاده از این خدمات امکان می‌یابندبر اساس و مبنای ناروائی انجام می‌گیرد....  اشکال مختلف خصوصی سازی بر این که معلمان چگونه برای آموزش آماده می‌شوند اثر می‌گذارد. چگونه آموزش می‌بینند و چگونه دانش شان به روز می‌شود. شرایط و حقوق معلمان، ماهیت فعالیت‌های روزانه و شیوه ای که ایشان فعالیت روزانه را تجربه می‌کنند. منعطف کردن کار معلمان نکته مشترک اغلب شیوه های گوناگون خصوصی سازی آموزش است که می‌تواند بر جایگاه و به موقعیت اجتماعی معلمان تأثیر بگذارد. البته کیفیت تجربه دانش آموزان و دانش جویان هم بدون تأثیرنمی‌ماند. تنها آموزش و خدمات آموزشی نیست که موضوع خصوصی سازی است. سیاست‌های آموزشی و چگونگی تدوین این سیاست‌ها هم با استفاده از خرید مشاوره، پژوهش و ارزیابی خصوصی شده است. "[12]
البته خصوصی سازی آموزش یکی از حربه های نئو لیبرالیسم ، برای کالایی کردن آموزش است و در عین حال ایجاد رقابت ما بین آموزش دهندگان واز بین بردن حق تشکل در بخش خصوصی است. این پدیده در غرب هم مشکل معلمان بخش خصوصی با بخش عمومی است که چرا این بخش را متشکل نمی کنند. فارغ از این که کارفرما در بخش خصوصی افراد و شرکتهای خصوصی هستند ولی دربخش دولتی، دولت است.

مروری بر فعالیتهای تشکل های صنفی فرهنگیان در دوره اخیر

با اشاره به وضعیت خصوصی سازی آموزش و پرورش در ایران و تمامی اشکال تراشی های نیروی های امنیتی، کانون صنفی معلمان بر اساس ماده 10 احزاب در سال 1378 از وزارت کشور مجوز تاسیس گرفت. این کانون در تهران و در شهرستانها پروانه کانونهای دیگری از طرف وزارت کشور را نیز دریافت کرد که هر ساله این کانونها جلسات خود را برگزار نمایند، شورای هماهنگی تشکل های صنغی فرهنگیان در تاریخ ۱۷/۱۲/۸۰ تاسیس گردید. اساسنامه کانون صنفی معلمان می گوید: " کانون صنفی معلمان ایران انجمنی است:(صنفی،علمی،یا صنفی تخصصی)غیر سیاسی و غیر انتفاعی که در این اساسنامه به اختصار "کانون " نامیده می شود.[13]
با وجود خصوصی سازی ها، فشارو تحمیل ضعف اقتصادی و بی عدالتی به اکثریت کارگران و بخش آموزش و پرورش آن، پس از دو دهه تحمل وسکوت ورکود، باردیگر در سال 1380 بشکل بسیار وسیعی در سطح کشور، معلمان ،اعتراض خود را در خیابانها به نمایش گذاشتند: خیزش مجدد برای احقاق حقوق با شعار”معلمان ایران  شنبه به سوی تهران” ، معلمان را به مقابل مجلس و دفتر ریاست جمهوری فراخواند.
مجلس درمقابل شعار”مجلس پِرشیایی به کارما  نیایی” با بی‌اعتنایی وتهدید، ارعاب پلیس را نثار معلمان کرد. دولت خاتمی در خیابان پاستور راه بر معلمان بست و به ضرب باتوم چهره واقعی و فرهنگی! خود را به معلمان نشان داد. بار دیگر مطالبات معلمان به محاق رفت هرچند این مطالبات بارها تا سال 84 و پایان دوره حاکمیت به اصطلاح اصلاح‌طلبان تکرار شد، اما تشکل‌های خوش‌بین به دولت در بسیاری موارد مانع تعمیق خواست‌های برحق معلمان شدند . با برآمدن دولت احمدی نژاد که در قالب شعارهای به ظاهر چپ و مردمی ، راست‌ترین سیاست ها را به اجرا گذاشت ، خود موجب آسیب فراوان به طبقات فرودست از جمله معلمان گردید.

دومين نشست تشكل‌هاي صنفي معلمان ايران در تاريخ 27/2/81 در خانه‌ي معلم شهر فرهنگي ايران، در اصفهان برگزار شد.و 10 تا ازکانونهای صنفی فرهنگیان از شهرهای سراسر ایران در این نشست شرکت کردند. . بحثها و گفت و گوي اعضاي شركت كننده حول محور، حركت قانوني و قانوني عمل كردن مسئولان جهت فعاليت تشكل‌هاي صنفي فرهنگيان بود.در ضمن هفت خواسته بشرح زیرا را نیز تصویب کردند. الف - فرهنگيان به هيچ بهانه اي كمبود بودجه را در سرزميني كه حقوق ميليوني پرداخت مي گردد نمي پذيرند ب- صدور پروانه فعاليت توسط وزارت كشور براي تشكل هاي صنفي فرهنگيان پ- هر گونه فشار و محدوديتي عليه فعاليت هاي قانوني نسبت به فعالیتهایشان معترض بودند ث- اجراي طرح انتخاب مديران مدارس ج-- دو ساعت تدريس اضافه که از دوران جنگ بوده حذف شود چ- جذب 15% به نیروی کار و بعلاوه اضافه حقوق 15% حقوق ح- در صورتي كه براي هر يك از اعضاي تشكل هاي فرهنگيان سراسر كشور به خصوص اعضاي شوراي هماهنگي تشكل هاي صنفي فرهنگيان مشكلي خارج از چهار چوب قانون پيش آيد تمامي تشكل ها به صورت متحد و يك‌پارچه واكنش لازم را نشان خواهند داد. [14]
سومین نشست سراسری تشکل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور در تاریخ 3/3/83 با شرکت 22 نهاد صنفی کانون صنفی معلمان ایران از سراسر کشور برگزار شد. این نشست در ادامه اعتراضات اسفند 1382 و سیزدهمین گردهمایی تشکل های صنفی معلمان در دانشکده فنی شریعتی در اردیبهشت 82 است. . اکثر فعالیتهای معلمان از طریق نمایندگان مجلس، برنامه و بودجه و مسئولین آموزش و پرورش در آن زمان بود که براساس اسنادش "تشكيل هيئت ده نفره پي‌گيري مطالبات فرهنگيان كه با حمايت و دستور رياست جمهوري و رياست مجلس و در پاسخ به بند اول قطعنامه 16 اسفند شوراي هماهنگي-ششمين نشست تشكل‌هاي صنفي در تهران با حضوررئیس مجلس ششم آقاي كروبي و تعدادي از اعضاي كميته آموزش و تحقيقات و نمايندگان شهرستان‌ها در يكي از اطاق‌هاي كميسيون مجلس قبل (خ امام خميني) تشكيل شد. در اواخر اردیبهشت نمایندگان معلمان برای مذاکره با در مقابل دفتر وزیر آموزش وپرورش می ایستند اما مسئول دفتر به نمایندگان می گوید که وزیر حضور ندارد. در اطلاعیه خودشان اشاره می کنند که " اما امروز همه ی ما به خوبی این واقعیت را درک می کنیم که نه تنها افزایش حداقل حقوق بلکه طرح ارتقای شغلی نیز گرهی از مشکلات معلمان باز نخواهد کرد. " [15] از سال 84 دستگیری فعالین معلمان گسترش می یابد. [16]
نشست کانون صنفی معلمان اما در سال 1385 فضای دیگری دارد و اعضای هیئت مدیره کانون عید سال 85 را در بند 209 زندان اوین گذراندند.(رسول بداقی،محمود بهشتی لنگرودی،علی اکبر باغانی،حمید پور وثوق،محمد رضا رضایی گرکانی،علی اصغر منتجبی و ...).که برای بیشتر آنها احکام تعلیقی از سه تا پنج سال صادر شد. هفته نامه قلم معلم تنها نشریه مستقل معلمان کشور با مدیر مسئولی محمد خاکساری توقیف شد.پسر آقای خاکساری(سجاد) دستگیر و روانه زندان شد و در همان سال علی اصغر ذاتی به شکل مشکوکی تصادف کرد و راهی بیمارستان شد. " و با به بن بست رسیدن رایزنیهای دولت خاتمی جامعه اسلامی فرهنگیان آستانه اشرفیه – کانون صنفی معلمان استان مازندران – کانون صنفی فرهنگیان کرمان – کانون صنفی فرهنگیان کهکیلویه و بویر احمد – کانون صنفی فرهنگیان خراسان – انجمن صنفی فرهنگیان خراسان – کانون صنفی معلمان کرمانشاه – کانون فرهنگیان استان اصفهان – کانون فرهنگیان شیراز – کانون صنفی فرهنگیان استان زنجان – کانون صنفی معلمان همدان – کانون فرهنگیان یزد – کانون صنفی معلمان ارومیه – هیئت موسس کانون معلمان اردبیل – هیئت موسس کانون صنفی معلمان کردستان – کانون صنفی معلمان لاهیجان – کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) قطعنامه ای بشرح زیر صادر کردند :
"آیا شایسته است در شرایطی که در کشور ما بیش از 80 درصد معلمان زیر خط فقر زندگی می کنند ، با استفاده ازمطبوعات و رسانه ها بارها و بارها خبر از پرداخت میلیاردها تومان معوقه ی فرهنگیان را منتشر کنند و افکار عمومی را فریب دهند ؟ و قعطنامه 4 ماده ای اش آمده است : - تشکل های صنفی معلمان سراسر کشور تلاش خواهند نمود که در دهه ی اول دی ماه راهپیمایی یا تجمع بزرگی را در شهر تهران با اخذ مجوز از مراجع ذیربط برگزار نمایند تا بدین وسیله فریاد مظلومیت خود را به گوش ملت و مسئولان برساند.1 - تشکل های صنفی معلمان سراسر کشور تلاش خواهند نمود که در دهه ی اول دیماه راهپیمایی یا تجمع بزرگی را در شهر تهران بااخذ مجوز از مراجع ذیربط برگزار نمایند تا بدین وسیله فریاد مظلومیت خود را به گوش ملت و مسئولان برساند .   2- در صورتی که وزارت کشور و یا استانداری تهران مجوز لازم را صادر نکند و یا پس از برگزاری مراسم مذکور خواسته ها محقق نشود فرهنگیان حق خود می دانند که به مدت 3 روز و در تاریخ های مشخصی که توسط تشکل های صنفی هر استان به اطلاع خواهد رسید ازحضور در کلاس های درس خود داری نمایند.3 - با توجه به اینکه پذیرش یا عدم پذیرش کار اجرایی انتخابات حق شخصی افراد است ، با توجه به اینکه پذیرش یا عدم پذیرش کار اجرایی انتخابات حق شخصی افراد است ، از فرهنگیان خواسته می شود تا با عدم پذیرش این امر اعتراض خود را نسبت به وضعیت موجود اعلام نمایند .4- رخاتمه ضمن توجه دادن مسئولان به حساسیت اوضاع اعلام می شود که چگونگی پاسخ به خواسته های فرهنگیان تاثیر بسزایی در میزان مشارکت معلمان در انتخابات آتی خواهد داشت. "[17]
بعد از این اعتراضات در تاریخ 18 اسفند 1385نمایندگان تشکل های صنفی معلمان کشور با هیئت رئیسه ی مجلس و مسئول کمیسیون آموزش و تحقیقات مذاکره نمودند .قرار شد درجلسه ی بعد از وزیر آموزش و پرورش و مسئول بودجه دعوت شود تا به عدم اجرای لایحه خدمات کشوری رسیدگی شود. اما جلسه ی مذکور برگزار نشد و مسائل معلمان بی پاسخ ماند . روز 23 اسفند 1385 مجلس توسط نیروی انتظامی و لباس شخصی ها محاصره شد و معلمان مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتند!
کانون صنفی معلمان تهران ( طیف صنفی ) ضمن محکوم نمودن واقعه ی 23 اسفند 1385 مصرانه از نمایندگان مجلس تقاضا کردند به وظیفه ی نظارتی خود عمل نمایند و مسببان ضرب و شتم، توهین، بازداشت، انفصال از خدمت و ... معلمان را که زخمی عمیق برقلب فرهنگیان کشور وارد نموده را مورد تحقیق وتفحص و پیگرد قانونی قرار دهند . همچنین از ریاست قوه ی قضائیه و وزیر آموزش و پرورش تقاضا نمودند تا موجبات آزادی فعالان صنفی در بند: هاشم خواستار و رسول بداغی را فراهم نمایند". از بهمن ماه 1385 صدای اعتراض معلمان همه جا به گوش میرسید. یکی از دلائل اعتراض معلمان نسبت به وضعیت موجود ، فقری بود که در این گروه از جامعه به رغم، شان و منزلت اجتماعی و فرهنگی ، حاکم است. بیشتر معلمان زیر خط فقر زندگی می کنند. شعارهای زیبا و فریبنده ،اما بی‌نتیجه ی مسئولان و نیز تصمیم به توزیع سهام عدالت به شیوه‌ی کمیته‌ی امدادی، بین فرهنگیان از جمله اقدامات مسئولان در این سال ها بوده است . کوتاهی آشکار دولتیان و مجلسیان در پی گیری خواست فرهنگیان و بی اعتنایی تحقیرآمیز آن ها در برخورد با معلمان ، موجب شد که آن ها به شیوه ی دیگری؛ تجمع در محیط های اداری آموزش و پرورش و عدم حضور در کلاس های درس متوسل شوند. اعتراضات درسال 85 گسترش یافت .درحالی که معلمان شعار اتحاد وهمبستگی با معلمان وکارگران را سر می دادند، مردم شاهد هجوم نیروهای یگانه ویژه وضد شورش به معلمان بودند وتعدادی از معلمها وتظاهر کنندگان دستگیر وزندانی شدند......
در شهریور ماه سال 86 نشست شورای هماهنگی در تهران به صحنه ی ضرب و شتم معلمان نمایندگان کانونهای صنفی معلمان کشور توسط نیروهای امنیتی تبدیل شد. 40 نفر دستگیر وزندانی شدند و برایشان پرونده سازی شد. از تهران محمود بهشتی لنگرودی،عباس معارفی زنجانی،علی اکبر باغانی ،اسماعیل عبدی در میان دستگیر شدگان بودند.
در سال 87 از بین کانونها در نشست شورای هماهنگی 10 کانون به عنوان شورای مرکزی انتخاب شدند. در همین سال در دیدار با نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس 12 نفر از نمایندگان کانونهای صنفی بازداشت شدند.که از تهران آقایان علی اکبر باغانی،اسماعیل عبدی،میر اکبر رییس زاده ،سید مجتبی قریشیان و رسول بداقی )جزء دستگیر شدگان بودند. مجددا در همان سال و در روز معلم در جلسه هفتگی، 12 نفر از اعضای کانون دستگیر شدند که در بین آنها مهدی بهلولی، محمدرضا نیک نژاد،علی اکبر باغانی،سیدمحمود باقری،محمود بهشتی لنگرودی،محمد رضا رضایی گرکانی،اسماعیل عبدی بودند. پس از آن محمدرضا رضایی گرکانی به استعفای اجباری وادار شد. هاشم خواستار پس از بیش از دو سال زندان از زندان وکیل آباد ازاد شد، مختار اسدی و پیمان نودینیان هم دستگیر شدند. در سال 88 و در پی انتشار بیانیه های افشا گرانه کانون صنفی معلمان از وقایع سیاسی کشور و نقد جامع دولت احمدی نژاد فشارهای امنیتی به فعالان کانونی افزایش یافت. از شهریور ماه دستگیریها شروع شد، رسول بداغی به شش سال حبس محکوم شد. عبدالرضا قنبری دبیر ادبیات فارسی و استاد دانشگاه پیام نور بیش از چهارده سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش دارد. وی در دی ماه سال 88 در مدرسه محل تدریس خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و ایشان به اعدام محکوم شدند که با فعالیتهای بسیاری به حبس ابد تبدیل شد.
معلمان طی اطلاعیه هی متعدد به شرایط اقتصادی حاکم بر زندگی شان اشاره و می نویسند: در روزهای پایانی سال 1389 ما شاهد افزایش روز به روزقیمت ارزاق عمومی، حمل و نقل، مسکن، بهداشت و درمان و ... هستیم و علاوه بر آن قبض های آب، برق، گاز و تلفن نیز مزید بر علت شده و کمر معلمان را زیر این همه بار خم کرده وضرب المثل " سالی که نکوست از بهارش پیداست " را تداعی می کند . بنابراین پیشنهاد دولت مبنی بر افزایش 6 درصد حقوق کارکنان دولت با ارقام واقعی تورم در جامعه و قانون خدمات کشوری هم خوانی ندارد. " اما با این همه تلاش معلمان برای حرکت در چهارچوب قانون و نشست ومذاکرات متعدد با مسئولین حکومت اسلامی هیچگونه مشکلی نه تنها از مشکلات معلمان را باز نکرد بلکه آنان بخوبی دریافتند که با مذاکره و به آسانی قادر به دستیابی به اهداف صنفی خود نخواهند شد و بنابراین لازم است راه کار دیگری برای مبارزه برای اهدافشان پیدا کنند و باید تلاش نمایند که قربانی بازی های سیاسی نشوند و بعد از سال 84 با گسترش دستگیری فعالین معلمان و بعد از دستگیریهای سال 85 و بدنبال آن دستگیری فرزاد کمانگر کانون صنفی معلمان تهران با صدور اطلاعیه زیر از روشها وسیاستهای قبلی خود کمی فاصله می گیرد: " کانون صنفی معلمان تهران ( طیف صنفی ) در روز دوشنبه 31 / 4 / 87 کمیته نجات متشکل از کانون مدافعان حقوق بشر در ایران به نمایندگی شیرین عبادی ، خلیل بهرامیان وکیل فرزاد کمانگر ، انجمن صنفی معلمان کردستان و خانواده ی او برای نجات جان فرزاد کمانگر با حضور برخی خبرگزاری ها تشکیل شد... فرزاد کمانگر از پر کار ترین و زحمتکش ترین معلمان کردستان بود و 12 سال در روستا ها و شهر کامیاران تدریس می کرد . پس از دستگیری او به اتهام عضویت در پژاک که تا آخرین روز اعدام او ثابت نشد و هم چنین خبر صدور حکم اعدام او در دادگاهی که در تاریخ 6 / 12 / 86 تشکیل شده ُبود صادر شد، ودر کمتر از 10 دقیقه بدون حضور وکیل مدافع در شعبه 30 دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد.. شهر های کردستان و معلمان این استان نسبت به وضعیت فرزاد کمانگر از خود حساسیت بیشتری نشان دادند و چند تومار مبنی بر لغو حکم اعدام و آزادی او امضاء کردند .ولی متاسفانه با تمام این تلاش ها در شرایط باور نکردنی در سحر گاه 19 اردیبهشت سال 89 این معلم آزاده را به دار آُویختند و جامعه معلمان را عزادار کردند کانون صنفی معلمان طیف صنفی این روز را به جامعه معلما ن و خانواده داغدار او تسلیت می گوید. " [18]
با توجه به تعداد زیاد معلم در جامعه و نیازهای صنفی آنها ضرورت تشکل یابی یکی از دغدغه های این قشر حقوق بگیر می باشد و کانون های صنفی معلمان تنها تشکلی بود که معلمان بوسیله آن در حوزه نیازهای صنفی شان فعالیت کرده وخواسته های صنفی شان را با همکاران و دولت مطرح می کردند اما می بینیم که چون این نهاد صنفی در وزارت کشور ثبت شده با مشکل قانونی مواجه می باشد.
نهادهایی که براساس ماده 10 احزاب در وزارت کشور ثبت و اجازه فعالیت می یابند هر سال نسبت به تمدید اجازه فعالیت خود اقدام نمایند، در همین راستا، رییس اداره تشکل‌های صنفی و تخصصی دفتر سیاسی وزارت کشور در تاریخ ۴ تیرماه ۱۳۹۲ از عدم تمدید مجوز این کانون خبر داده است. تمدید فعالیت این تشکل به برگزاری انتخابات جدید زیر نظر وزارت کشور منوط شده است. براین اساس سید میثم بصام تبار اظهار کرد: از آنجا که کمیسیون ماده ۱۰ احزاب با تمدید پروانه کانون صنفی معلمان موافقت نکرده است، این تشکل با عنوان کانون صنفی معلمان اجازه فعالیت ندارد. وی افزود: کمیسیون ماده ۱۰احزاب می‌تواند با تمدید پروانه یک تشکل موافقت نکند و در این مورد نیز بنا به ملاحظاتی این تصمیم را گرفته است. گفتني‌ اينكه، تعدادی از اعضای کانون صنفی معلمان پس از حوادث انتخابات سال ۸۸ بازداشت شده و در زندان به سر می‌برند و عدم تمدید نه تنها هیچگونه خللی در رابطه با فعالیتهای معلمین بوجود نیاورده است. [19] و حتی گسترش یافته روزنامه مردمسالاری در 26 آبان 1393 می نویسد. "تجمعات برای مطالبه حقوق و مزایا اگر بگویم سالانه حدود 3000 تجمع کارگری از این قبیل در سطح کشور برگزار میشود، اغراق نکرده ام اما این اجتماعات نباید به امنیت کشور خدشه وارد کند. ما هم نباید راضی شویم که در پوشش این اجتماعات امنیت کشور مخدوش شود“.تنها 185 مورد آن در رابطه با معلمان بوده است. معلمان معترض (پنج‌شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۴) در شهرهای تهران، کرج، اراک، ساوه، خمین، دهدشت، شهرکرد، سنندج، قروه، مریوان، خرم آباد، بروجرد، الیگودرز، نورآباد، دلفان، کرمانشاه، یزد، بجنورد، سبزوار، جاجرم، زنجان، ابهر، قزوین، مشهد، بندرعباس، بندر امام، بوشهر، قزوین، همدان، شاهرود، ایلام، رشت، شهرضا، زاهدان، زرین دشت، داراب، ایوان و... تجمع کردند. [20]
اعتراضات معلمین در ایران حداقل بیش از نیم قرن فعالیت و پیگیری برای احقاق تقاضاهایشان در پرونده خود دارد .در یک بررسی و بازخوانی ازمطالبات و جمع بندیها ی ارائه شده این دوران میتوان به نکات در خور توجه زیر رسید:
- معلمان از قدرت بسیج‌کننده منحصر به فردی در سطح جامعه برخوردارند. این موقعیت به خاطر وضعیت شغلی آنان و ارتباط مستقیم شان با اقشار متفاوت اجتماعی است . از یک طرف به عنوان بزرگترین نیروی کارمزدی دولتی با حاکمیت در ارتباطند و از سوی دیگر اکثریت جامعه را به خاطر شغل معلمی مخاطب قرار می‌دهند. این موقعیت از ظرفیت تاثیرگذاری فراوانی برخوردار است . معلمین بعنوان گسترده ترین بخش جامعه آموزشی ، با آگاهی نسبت به جایگاه و موقعیت خاص خود در جامعه، می‌توانند در تشکل‌های مستقل خود ، ضمن احقاق حقوق خود ، نیازهای آموزشی جامعه را در تبادلات جمعی خود متبلور نمایند.
- نیم قرنتجربه مبارزات جسته و گریخته معلمان در ایران باید به هر معلمی نشان داده باشد که دولت‌ها نه میخواهند و نه می‌توانند در امر پیشبرد مطالبات معلمان موثر باشند. از زمان دولت اصلاح‌طلب علی امینی تا محمد خاتمی و دولت احمدی نژاد و روحانی،نقش موثری در سرکوب معلمان داشته‌اند. پس نمی‌توان در امر اجتماعی به نیروی دولت که نماینده طبقه مسلط است متکی شد.
- تشکل‌های وابسته دولتی مانند خانه کارگر ، روزنامه ها و وبسایت های آنان حمایت از خواست‌های معلمان را تنها به گوشه ای از انتشار این اخبار کشانده اند وهمانند اعتراضات زمان پهلوی مطالبه معلمان به ملاقات با وزیر و پیگیری از ناحیه دولت تقلیل می دهند، اما در اعتراضات تغییر بسیاری مهمی که رخ داده تغییر مبارزه ای است که از اسفند 85 تا 94 صورت گرفته است و آنهم این است که اگر در برهه ای نمایندگان تشکل‌های معلمان به میز مذاکره و رایزنی اعتقاد داشتند امروز به قدرت بسیج عمومی و بدنه‌ی خود رجوع کرده اند، و اگر بسیاری از وابستگان درون حکومتی جنبش عدالت‌خواهی خود را در راه دفاع از دولت خاتمی سربریدند و کم نبودند که درغیاب معلمان حامی خود قربانی سرکوب دولتی شدند.
- بعد از اواخر دهه پنجاه که تشکل های معلمان دراعتراضات خود به مساله آموزش برابر و کیفی و تغییر سیستم آموزشی در خدمت جامعه مبارزه و بها دادند ولی سرکوب بیش از سه دهه حکومت و ایجاد آموزش اسلامی و طرفدار انقلاب و ارزشهایش مطالبات و خواست معلمان را سرکوب کرده است ولی بدنه و در اصل خود معلمان برای رسیدن به خواسته های که در مقدمه به آن اشاره شد در آغازی نوین و مسئولیت خطیری قرار گرفته اند
- مطالبات تشکل های معلمان بر بستر تجارب خود در مسیر جنبش دموکراسی خواهی قرار گرفته است [21]و با خواست‌های کارگران سایر بخش های اقتصادی- تولیدی و خدماتی و...و سایر نیروهای اجتماعی در بخشهای دیگر نیازمند گره می‌خورد.امروز از سطح شعار و بیانیه فرا رفته اند.
با این اوصاف ، مطالبات صنفی معلمان هرگز خاموش نشده است و نخواهد شد . اکنون بعد از گسترشمشکلات معیشتی و فقر روزافزون ، باردیگر معلمان برای احقاق حقوق طبیعی خود به خیابانها آمده اند و در 31 تیرماه 1394 می روند تا بار دیگر با نشان دادن اعتراض خود در خیابانها از حق خود دفاع نمایند.
معلمان و تشکل هایی که داعیه دفاع از حقوق آنان را دارند می توانند با آگاهی و بکار گیری تجارب تاریخی مبارزاتی خود ، فصل نوینی در مسیر خود می گشایند . فصلی که دیگرآنان را به اسارت زد و بندهای سیاسی جناح های قدرت در نخواهد آورد و به بازوی حاکمیت تبدیل نخواهند شد. فصلی که در آن بتوانند گذشته خود را صادقانه نقد و بررسی کنند، بر عنصر بسیج عمومی تاکید نمایند، بر آموزش برابر و کیفی و مجانیبرای همه فرزندان جامعه؛ صرف نظراز ملیت و مرام و مذهب و جنسیت، در کنار سایر مطالبات رفاهی بها دهند و بیش از هر چیز مستقل از حکومت بر حق سازماندهی و تشکل یابی تاکید نموده با سایر جریات اجتماعی پیوند برقرار نمایند.
امروز روشن شده است که کارگران ومزدبگیران و همه نیروهای اجتماعی و طبقاتی که هریک به گونه ای زخم استبداد و استثمار را بر جسم و روان خود دارند و طعم بیکاری و بیگاری و قراردادهای سفید و تحمیق های برنامه ریزی شده تحمیلی ضعف عمومی مالی را چشیده اند و فقر و بیماری و... را با خود یدک می کشند در همبستگی با معلمان به مبارزه آمده و ضمن حمایت از اعتراض و خواسته های بحق معلمان با آنان ابراز همبستگی نمایند .مردم بیدار و آگاه و متحد شکست نخواهند خورد. اعتراضات معلمان میتواند با اعتراضات کارگران و سایر مزدبگیران گره خورده و قدرت عظیم همبستگی خود را به نمایش بگذارند.
شب غارت تتاران همه سو فكنده سايه
     تو به آذرخشي اين سايه ي ديوسار بشكن
ز برون كسي نيايد چو به ياري تو اينجا
تو ز خويشتن برون آ سپه تتار بشكن
مهدی کوهستانی
سی یکم تیر 1394


فعالیتهای بین المللی در رابطه با معلمان و بخصوص اعدام فرزاد کمانگر، جلوگیری از اعدام قنبری و آزادی دیگر معلمان در یک دهه گذشته ادامه داشته است. بزرگترین حمایت از فعالیت کارگری این دوره در رابطه با قنبری بود که بیش از 15000 نامه حمایتی فرستاده شده است. در 5 شهریور 1387 شکایت 2566 از جمهوری اسلامی در سازمان جهانی کار با بیش از 14 صفحه از اسنادی که نشان می داد که فرزاد کمانگر فعالیت صنفی داشته را شاهد بوده ایم و هنوز هم برای یافتن آرامگاهش مبارزه می شود.


تعداد دانشجویان در سال 1359 بنا به آمار رژیم 174217 نفر بود که در سال 1361 تعداد آنان 117148 اعلام شد. با توجه به پذیرش دانشجویان جدید در سال 1361 تعداد کسانیکه از دانشگاهها اخراج شدند بیش از 57069 نفری است که تفاوت ایندو آمار نشان میدهد. تعداد استادان و هیات علمی دانشگاهها که در سال 1359 بیش از 16877 نفر بود به 8000 نفر درسال 1361 کاهش یافت که نشان دهنده تصفیه بیش از 50 درصد کادر علمی دانشگاهها می باشد.
گزارش بانک جهانی از سال 2008 به بعد در بسیاری از کشورها شاهد سقوط خصوصی سازیهای بودند و چه به روز کشورهای آسیای و امریکای لاتین آورده است.
[14] (وبلاگ طیف صنفی کانون صنفی معلمان)

مصاحبه رضا گوهر زاد با هاشم خواستار