۱۳۹۴ تیر ۱۱, پنجشنبه

مریم رجوی: راه حل بحران، خلع يد از رژيم ملاها در تمام منطقه و سرنگوني آن در ايران



مريم رجوي: حرف ما اينست كه تا زماني‌كه آخوندها در ايران بر سر كار هستند، افراطی‌گری اسلامي به اشكال مختلف ادامه خواهد داشت و كشورهاي منطقه را تهديد مي‌كند. راه حل نهايي اگرچه سرنگوني رژيم ايران توسط مردم و مقاومت‌ايران است. ولي براي رسيدن به اين هدف سه گام در مقابل كشورهاي منطقه است...
كنفرانس خاورميانه در آتش افراطي گراي ديني- نقش مخرب رژيم ايران ، ريشه‌ها و راه حل ها“ در 24 خرداد 94 (14 ژوئن 2015) با حضور نمايندگان كشورهاي عربي و اسلامي با حضور رئيس جمهور برگزيده مقاومت در اورسوآّز تشكيل شد.
خانم مريم رجوي در کنفرانس خاورميانه در آتش افراطي گراي ديني- نقش مخرب رژيم ايران، ريشه‌ها و راه‌حلها، راه حل بحران خاورميانه را در خلع يد از رژيم ملايان در تمام منطقه و سرنگوني رژيم ملايان مطرح كردند:
سخنان خانم مريم رجوي
نمايندگان محترم!
خواهران و برادران گرامي!
به همة شما خوش‌آمد مي‌گويم و از طريق شما به همة ملتهاي خاورميانه و شمال آفريقا درود مي‌فرستم؛ از فلسطين عزيز تا عربستان سعودي، مصر، تونس، يمن، ليبي، مراكش، اردن، الجزاير، سوريه، عراق و افغانستان و پاكستان.
در آستانة ماه رمضان، پيشاپيش به همة مسلمانان ماه تقوا و رهايي را تبريك مي‌گويم و از خداي بزرگ مي‌خواهم كه صلح و برادري و آزادي را به اين منطقه برگرداند و ملتها و كشورهاي ما را از شرافراطی‌گری مذهبي و از شر ولايت فقيه حاكم بر ايران، نجات دهد.

دوستان عزيز!
در شرايطي اين جلسه را برگزار مي‌كنيم كه از دردهاي مردممان در ايران، عراق، سوريه، يمن و لبنان و در فلسطين برادر كه 70 سال است رنج مي‌كشد، قلبمان جريحه‌دار و چشممان اشكبار است.
امروز، وحشيانه‌ترين جنايتهاي ضداسلامي، تحت نام اسلام كه دين رحمت و رهايي است صورت مي‌گيرد؛ بيش از سه دهه جنايت و اعدامهاي روزمره در ايران، سيصد هزار شهيد در سوريه و ميليون ميليون آواره در سوريه و عراق، سركوب ايزديها و مسيحيها و كشتار و پاكسازي قومي اهل سنت در عراق توسط رژيم ايران.
ياسر عرفات شهيد در سال 1996 به من گفت: ما انتظار داشتيم سقوط رژيم شاه، باعث شتاب انقلاب فلسطين شود. اما آخوندهايي كه انقلاب ايران را به سرقت بردند، از همان روز اول جدي‌ترين عامل، عليه انقلاب فلسطين و تضعيف آن شدند و بالاخره هم اين انقسام شوم را به ملت و انقلاب فلسطين تحميل كردند. امروز هم يكي از نتايج جناياتي كه آخوندها در سوريه و عراق و يمن مي‌كنند، تحت الشعاع قرار دادن انقلاب فلسطين و طولاني‌تر كردن رنج و درد مردم فلسطين است.
همة آنچه كه بر ملتهايمان مي‌گذرد، هر روز قلب ما را از درد و  غم لبريز مي‌كند. اما اين غم و دردها را بايد به انگيزه‌يي براي مبارزة هرچه بيشتر براي دستيابي به صلح و برادري در منطقه تبديل كرد.

دوستان عزيز!
ما نياز داريم كه درسهاي وقايع سالهاي اخير را كشف و به يك راه‌حل درست دست پيدا كنيم. در همين رابطه من تلاش مي‌كنم حرفهايم را در 5 محور خلاصه كنم:

۱. بي نتيجه ماندن ائتلاف بین‌المللی  در عراق و سوريه
واقعيت اينست كه استراتژي آمريكا در عراق و سوريه در مقابله با گروه داعش، پس از 10 ماه بمباران و تشكيل يك ائتلاف گسترده به نتيجه‌یي نرسيده است. زيرا آمريكا منشأ اصلي بنيادگرايي يعني رژيم ايران را ناديده گرفته است. يعني بر دخالتش در عراق و سوريه چشم بسته يا با آن همراهي كرده است.
 و در برابر نسل‌كشي اهل سنت توسط شبه‌نظاميان و ايادي اين رژيم سكوت كرده است.
هم‌چنين آمريكا و ائتلاف بین‌المللی نيرويي را كه مي‌تواند و بايد در مقابل داعش بايستد يعني اهل سنت عراق را به‌رسميت نشناخته‌اند. به عكس با يك سياست مخرب درصدد به‌خدمت گرفتن شبه‌نظاميان شيعه عليه سنيها است.
واقعيت اين است كه رژيم حاكم بر ايران،  مسلح شدن و قدرت‌گرفتن نيروهاي ملي و عشاير عراقي را براي خودش صدبار خطرناكتر از داعش مي‌داند و به هر ترتيبي از اين كار جلوگيري مي‌كند. رژيم ايران و داعش هر دو خواهان استقرار خلافت اسلامي هستند. و اختلافات آنها نسبت به اين نقطه اشتراك بسا فرعي است. در حالي‌كه تفاوت بنياديني بين افراطی‌گری شيعه و سني وجود ندارد اما بنيادگرايان شيعه چون به يك قدرت منطقه‌يي يعني رژيم ايران متكي هستند، بسيار خطرناكترند. هم‌چنان‌كه امروز شبه‌نظاميان به اصطلاح شيعه، تهديد بزرگتري براي موجوديت عراق و براي صلح، امنيت و ثبات در كل منطقه هستند. زيرا ابزار رژيمي هستند كه وسيعاً در كشورهاي منطقه در حال جنايت و تروريسم است.

۲- فرو رفتن رژيم ولايت فقيه در گرداب سه جنگ تجاوزكارانه در منطقه
ديكتاتوري حاكم بر ايران، به‌رغم قدرتنمايي ظاهري به‌شدت ضعيف است. اين واقعيت در يك سال اخير به صورت برجسته‌يي خود را نشان داد و همه شاهدند كه رژيم در مردابي از سه جنگ تجاوزكارانه در سوريه و عراق و يمن فرو رفته كه به هيچوجه ظرفيتهاي اقتصادي و اجتماعي و نظامي لازم براي آن را ندارد. قدرت رژيم ايران در واقع در سياستهاي ضعيف آمريكا و كشورهاي غربي و كشورهاي منطقه است. آمريكا با اشغال عراق و تحويل تدريجي آن به رژيم ايران، درهاي منطقه را بر روي رژيم باز كرد.

از جمله:
ـ با خلع سلاح و حصر اعضاي مجاهدين يعني اپوزيسيون اصلي رژيم آخوندي و تنها جنبش سازمانيافتة مسلمان ضد بنيادگرا در عراق

ـ  تحويل آنها به دولت مالكي
ـ بي‌عملي در مقابل كشتارهاي مكرر اعضای مجاهدین
تا آنجا هم كه به كشورهاي منطقه بر مي‌گردد، دو محاسبة اشتباه آنها بيشترين كمك را به حكام تهران كرد. اولاً اينكه گويا با مدارا با اين رژيم مي‌توان از مداخلات آن جلوگيري كرد برهمين اساس بايد از هر اقدام تحريك‌آميزي مانند دوستي بامردم و مقاومت ايران پرهيز كرد. و ثانياً اين تصور كه گويا ابتكار عمل مقابله با رژيم ايران بايد در دست آمريكا باشد.
اين دو اشتباه از يك طرف منطقه را از يك اتحاد عمل ضروري و واقعي با مقاومت ايران محروم كرده،
 و از طرف ديگر تواناييها و ظرفيتهاي منطقه را در مقابله با تاخت و تازهاي تجاوزكارانة رژيم ايران خنثي كرده است. و اين چيزي است كه بايد با همبستگي و  ائتلاف همه كشورهاي منطقه عليه اين رژيم جبران شود

۳- تشكيل ائتلاف كشورهاي عربي برای مقابله با اشغال یمن توسط رژیم ایران و مزدورانش
در ربع قرن گذشته و به‌خصوص پس از سال 2003، رژيم ايران، در دست اندازي به كشورهاي منطقه با هيچ مانعي از سوي قدرتهاي جهاني يا منطقه‌یي مواجه نبود
ابتكار عمل كشورهاي عربي به رهبری عربستان سعودی، در تشكيل ائتلاف و مقابله با اشغال يمن، اولين مانع در مقابل رژيم و مزدورانش در اين كشور بود.
اين بار كشورهاي عرب به‌جاي چشم دوختن به آمريكا، خود سررشتة امور را به دست گرفتند و به مقابله با خطري برخاستند كه مي‌توانست تمام منطقه را به سرنوشتي مشابه سوريه و عراق دچار ‌كند. اين تجربه اثبات كرد كه راه حل بحران منطقه، قاطعيت در برابر اين رژيم است.
اين سياست البته بايد به همة منطقه تعميم پيدا كند و تا بيرون راندن كامل رژيم و دست‌نشاندگانش ادامه یابد.  زيرا اگر اين رژيم به درون مرزهاي ايران بازگردانده شود، روند سرنگوني‌اش كيفاً تسريع خواهد شد.

۴- ضرورت وجود يك آلترتانيو فرهنگي براي مقابله با بنيادگرايي
مقابله باافراطی‌گری علاوه بر جنبه‌هاي نظامي و اطلاعاتي و سياسي، نيازمند يک پادزهر ديني و فرهنگي است. از این رو بايد مرزهاي اسلام حقيقي را روشن كرد و سوء استفادة بنيادگرايان به‌ويژه رژيم ايران، از اسلام را افشا كرد و زمينه‌هاي نفوذ آنها را خشكاند.
در ايران، سازمان مجاهدين خلق ايران طي نيم قرن حيات خود به نحوخستگي‌ناپذيري توضيح داده كه بنيادگرايان اصلي‌ترين دشمنان اسلام هستند و عملكردها و نظرگاههاي آنها هيچ ربطي به قرآن ندارد و بايد اسلام را از بنيادگرايان بازپس گرفت.
 ما رو در روي ولايت فقيه و خلافت اسلامی، به قران استناد مي‌كنيم كه لااكراه في‌الدين. اسلام، چنان‌كه قرآن گفته است براي آزادي مردم از غل و زنجير آمده است و آنچه بنيادگرايان تحت عنوان شريعت ارائه مي‌دهند، هدفي جز كسب قدرت يا حفظ قدرت با توسل به زور ندارند. مجاهدين خلق با همين انديشه، نقش تعيين‌كننده در شكست فرهنگي و فكري رژيم ولايت فقيه و انزواي اجتماعي اين رژيم، به مثابة سردمدار بنيادگرايي اسلامي در ايران داشته‌اند. اين بخشي از راه حل نهايي در برابر مشكل اصلي منطقه  است.

۵- استراتژي غلبه برافراطی‌گری
حرف ما اينست كه تا زماني‌كه آخوندها در ايران بر سر كار هستند، افراطی‌گری اسلامي به اشكال مختلف ادامه خواهد داشت و كشورهاي منطقه را تهديد مي‌كند. راه حل نهايي اگرچه سرنگوني رژيم ايران توسط مردم و مقاومت‌ايران است. ولي براي رسيدن به اين هدف سه گام در مقابل كشورهاي منطقه است:

اول- ساقط كردن ديكتاتوري سوريه كه امروز بيش از هر زمان ديگري در دسترس است.
در سوريه بايد با تسليح ارتش آزاد و ايجاد منطقة پرواز ممنوع يك ابتكار عمل، مشابه آن چه در يمن صورت گرفت انجام شود. اگر آمريكا به مرز سرخ اعلام شدة خود در مورد كشتار شيميايي در سوريه وفادار بود ابعاد خسارات انساني و مادي جنگ در سوريه به اين ميزان نبود. حالا كشورهاي عرب در موقعيتي هستند كه مي‌توانند اين ضايعة عظيم را جبران كنند.

دوم- خلع يد از رژيم ايران در عراق، كه بزرگترين ضربه به بنيادگرايي است.
 بايد نيروي قدس و شبه‌نظاميان شيعه و ديگر عوامل رژيم را كه در حكومت مالكي در دستگاههاي سياسي، نظامي، امنيتي و اقتصادي عراق ريشه دوانده‌اند بيرون كرد و از رژيم ایران در آنجا، خلع يد نمود.

سوم- حمايت از مقاومت ايران، اپوزيسيون اصلي رژيم آخوندي
يك حلقة بسيار مهم در اين مؤلفه، تأمين حفاظت و حقوق مجاهدان ليبرتي است. آنچه در عراق، عليه اعضاي سازمان مجاهدين خلق از سال 2003 به اين طرف روي داده، تماماً در خدمت رژيم ايران و راهگشاي نفوذ افراطی‌گری بوده است. همچنان‌كه 5.200.000 تن از مردم عراق در بيانية خود در سال 2006 گفتند و سه ميليون شيعة عراقي در سال 2008اعلام كردند، مجاهدين خلق، مهمترين سد سياسي و فرهنگي در مقابل رشد و نفوذ بنيادگرايي بوده‌اند. و با همين رويكرد همگان را به تشكيل جبهه‌ فراگيري عليه منشأ تروريسم و بنيادگرايي يعني حكومت آخوندهاي ايران فراخوانده‌اند.

خواهران و برادران عزيز!
من سال گذشته در همينجا به تشكيل يك جبهة متحد عليه رژيم ولايت‌فقيه و بنيادگرايي براي نجات منطقه از شر اين پديدة شوم فراخوان دادم. امروز ضرورت اين جبهه بسيار بيشتر است و ما به‌عنوان نمايندگان ملتهاي اين منطقه، وظيفة سنگيني در تقويت و گسترش آن برعهده داريم.
ما نبايد اجازه بدهيم توجهات از منشأ اصلي بحران در منطقه يعني رژيم ايران منحرف شود. امروز رژيم آخوندي در بحران عميقي بسر مي‌برد. واقعيت اينست كه مردم ايران خواهان تغيير رژيم هستند. مدعيان «اعتدال و ميانه‌روي» در درون رژيم، مانند آخوند روحاني در سركوب و صدور تروريسم و حاکميت ولي فقيه با ساير باندهاي حاکميت رژيم شريک هستند و در اين رابطه اختلافي ندارند.
اما، نجات كشورها و ملتهاي ما از اين شرایط تاريك و هولناك متصور و ممكن است. زمان آن است كه همة ملتها و كشورهاي منطقه دست در دست ملت و مقاومت ايران، براي پايان دادن به فاجعه‌‌‌یي كه دامنگير سراسر خاورميانه و ايران است، بپا خيزند.

پيروز باشيد.