۱۳۹۴ مرداد ۲, جمعه

انجمن نجات ايران .تصنیف در یاد شهیدان فروغ و سالها سال مقاومت

انجمن نجات ايران 
با خیالت سالها در عشق مأوا داشتم
قصر یادت را میان عشق برپا داشتم
همنشین برگ بودم زیر بار انبادها
روی گلبرگ شقایق با تو نجوا داشتم
آسمان تصنیف نـی می‌زد به گوش کوه‌ها
گریه‌های «عود» بر دامان صحرا داشتم
سو به سو شبباره بود و کو به کو ابلیس مست
در وفای عشقتان شوق شکیبا داشتم
با تطاولهای غم‌ها نار جنگ افروختم
با تجلی‌های یادت صلح زیبا داشتم
می‌دویدم دشت ـ دشت و تنگه ـ تنگه، یال یال
لاله‌بارانها به صبح و شام مینا داشتم
شانه می‌زد آبشار خونتان بر صخره‌ها
شانه‌ها بر گیسوان خون گل‌ها داشتم
باد می‌زد مشتها بر صخره‌های یادتان
موج‌ها بر صخره‌ها از یاد دریا داشتم
سرو و صخره برد هوشم در الهه ـ یادها
با نیایش‌هایشان ذکر شماها داشتم
پاره‌های عشق می‌کندم ز برگ و سنگ و خاک
نامتان بر سنگ و برگ و خاک شیدا داشتم
قصه‌ها می‌خواندم بر سنگ مینا سالها
گفتگوها روز و شب با سنگ خارا داشتم...
 نسیم هامون