۱۳۹۴ مرداد ۱۹, دوشنبه

انجمن نجات ایران .ناهيد همت آبادي: ”شرمي از مظلمه خون سياووشان باد...“

انجمن نجات ایران 
جانور شناسان طي مطالعات فراوان دريافته اند كه گرگهاي تيز دندان هم خيلي وقتها اگر زياد گرسنه و البته رام شده و دست آموز نيز نباشند، نسبت به حمله و شكار طعمه ي در دسترس هم چندان رغبت و تمايل نشان نميدهند. در غير اين صورت يعني وقت شكار ناچار هم باز محض ارضاي غريزه گرسنگي، نه خود را به شكل و شمايل جانوري مظلوم مينمايند و نه ادا و اطوار دست آموز و متمدن بودن درميآورند. از روي غريزه ي ناگزير، مخفيانه يا علني به كمين شكار نشسته، كارش را ساخته و پي كارشان ميروند تا وقتي گرسنگي دوباره غالب شود.
نكند حالا حواس شما يكسر اما پي داستان گرگي برود كه شنل قرمز انداخت به دوش و به هيئت آدمي خود را آراست تا مادر بزرگ قصه اي را بدرد، يا داستان سه بزغاله كوچك كه گرگ براي فريب و بلعيدن آنها، صداي مادرشان را تقليد نمود. اينها و خيلي افسانه هاي ديگر از اين دست، ريشه در فرهنگ و داستانهاي كهن و مشترك ملل دارند كه حدود صد سال پيش ذوق و فانتزي قصه پردازي مادر بزرگها نيز به آنها پر و بال ميداد تا ما بچه هاي بي بازيچه و محروم از دنياي مجازي و غير مجازي هاي ضروري را با آنها مشغول، اوقات كسالت بارمان را مسرور و شيطنت و شرارت بي امانمان را مهار نمايند. جوانان و كودكان امروزي اما برخلاف نسل ما ـ كه تا سالهاي سال با جانوري بنام گرگ جز از زبان قصه ها و عكسها آشنا نبوديم ـ گرگها را البته منهاي شنل قرمز، ماسك به صورت و تقليد صداي آدميزاد در باغهاي وحش يا گاهي نمونه هاي دست آموزش را هم در فيلمها ديده و ميشناسند و طي دوران تحصيل نيز كم و بيش بطور تئوريك با طرز زندگي اين موجودات، خصوصيات و ابتلائات گرگي آنها آشنا ميشوند با اينكه البته حبس در قفس، وفور تغذيه و تزريق تمدن به آنها، واژه گرسنگي و شكار را اصولا از ذهن حيواني شان زدوده و حافظه گرگي شان را حسابي پاكسازي كرده است.
گرگهاي هار تيز دندان ايران اما سالهاي سال با جنگ و كشتار به تكه پاره كردن مردم بي دفاع سرگرم بوده و بخصوص پس از برقراري ”نظم نوين!!“، اول در مراسم عشاي رباني با نان فطير؟! ”كيك و كلت“ پروار شدند و سپس تا امروز ضمن اشتراك آيين و مناسك ”سياسي ـ عبادي“ با آقا بالاسر بي قدرت جهان، به دريدن ديگر مردمان منطقه، دنيا و عمدتا عراق سرگرمند.
تصادف مرور شعر زيبا و پر معناي”گرگ“ اثر فريدون مشيري با تماشاي فيلم تحقيقاتي مستندي در باره آدمهاي نادري با گرگ پنهان درون كه گاهي صفات گرگي در آنان نيز بروز كرده و به شكار و حتي حمله به انسان ميپردازند، توجهم را زياد به خود جلب و حواسم را مدتها حسابي به خود مشغول داشت تا وقتي كه با گرگرفتگي پر جنجال اتمي، سيل بنيان¬كن روسپيان سياسي و مشاطه گران دودوزه باز تجاري با صداي آدميزاد اما بي شنل قرمز و شرم يا ماسك به صورت منتها پيچيده در لباده و قبا، عمامه و شبكلا، روسري و مقنعه يا نعلين و دمپايي عازم شكار ”طعمه گربه مانند“ شدند كه آنوقت توي دل به سختي گريستم و با خود گفتم ميان سفره هاي خالي مردم وقتي حتي لقمه ناني هم براي بچه هاي گرسنه نيست اما لحظه به لحظه هر روز، آمار اعدام، شكنجه و كشتار چنان بالا ميگيرد كه ذهن و چشم انسان نگاهي گذرا به آنها را نيز برنمي تابد، لابد دلالان اقتصادي ـ سياسي براي تجارت خون به ايران يورش برده اند كه از ديدن اندامهاي آويخته بر تيركهاي دار هم اصلا شرم شان نميشود وگرنه در جهنم جاري ملايان چگونه چشمها را يكجا بر همه جنايات فاشيسم ديني ميتوان بسته و با گشاده دستي تمام دستان خون چكان لومپن هاي دستار بر سر را محض غارت ثروت و ذخاير ملتي اسير چنين وقيحانه فشرد. شرمتان باد از مظلمه خون سياووشان... آنگاه كه براي زمينه سازي و تكرار خيانت مستمر تاريخي در رسانه هاي خيلي خوش نام!! حتي به روال ملايان كه وقت باختن قافيه ها، صد باره به تشييع استخوان مرده ها ميآويزند، با نبش قبر قاتلان و شكنجه گران قلدر قديمي، آب توبه بر سر و روي جنايتكاران سابق نيز جاري ميسازيد تا با نمايش، تعريف و تبرئه آنان، نزاكت و وفاداري ذاتي نسبت به جلاد را اعلام و زهر هلاهل در حلقوم او را شيرين ساخته، بر شكنجه و كشتار مهر تأييد كوبيده و در عصر رسانه ها و فضا شايد اگر دست دهد، خيانت و جرم صد ساله پيشين را باز تكرار نماييد.
راستي حالا پس از اينهمه اما اگر كساني بخصوص از نسل نوجوانان، جوانان و بچه هاي امروزي هنوز درست نميداند بر سر گرگي كه خود را با شنل قرمز پوشانده يا آن يكي كه ماسك به صورت اما در هيئت انسان، بزغاله ها را بلعيد، سر آخر چه آمد، از لابلاي كتابهاي قصه هاي قديم و تماشاي عكسهاي مربوطه به همين داستانها حتي در سايتها نيز از افسانه گرگهاي بدجنس متقلب مطلع خواهند شد و اينكه مردم پوست لاشه گرگ خون آشام را از پوشال و كاه انباشته و بر دروازه ده افراشتند تا گرگهاي ديگر حتي از طرف آبادي هم رد نشوند. سرنوشت محتوم و شوم گرگهاي هار ايران و جميع حاميان اندروني و بيروني از جمله صيقل دهندگان دندانهاي تيزشان و سازندگان ماسكهاي انساني براي صورتهاي ترسناك پليد شان را اما در عصر سرسام آور سرعت، اينترنت و رسانه ها تنها دادگاه هاي جنايي يا ”دادگاه نورنبرگ“ دوم و نه خيلي دير رقم خواهد زد با احكامي در حد جرم جنايت پيشگان غاصب ايران و هيزم كشان معركه ملايان.